2014-12-28
زحل عظیمی غوری
فقط سوزم را آتش ویرانه میداند
فقط دردم را مرغ لانه میداند
به مستی بگذرم از پیش مردم
نداند چه آهیست که دردلخانه میسوزد
به شادی قصه گویم بهر اطفال
به حیرت افتم که هوشیارم مرا دیوانه میداند
به گفتارم فلک پخته گردد چو پولاد
ولی حیف که خود جام وناپخته داند
به مردم چو بلبل بررخ گل نمایم آشنائی
ولی جانم همه مرا مثل خود بیگانه میداند
فقط بانگاهم بنگرم بردوستان
چه حیف است که مردم مرا دیوانه میداند
به غوغا گر سرود عشق خوانم به عشاق
ندانم چرا درد دلم بی پایه میخوانند
به داستان غم انگیزم پایان بخشم
فلک مرا بی سروسامانه میداند
با احترام زحل عظیمی غوری نگاه
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
درد نـــهــــــان