آرشیف

2016-9-28

استاد عبدالمجید نامجو

تو رخ نمای……

نگو نفس نکش امشب که بیقرار تو ام..
عزیز من ! بخدا محرم اسرار تو ام ..

دلم هوای توکرده است و سخت بیمارم..
طبیب من !نظری کن که من بیمار توام..

مرا به شرط اگر باخته ی باکی نیست..
سعادت است مرا که در قمار تو ام..

تو ماه من اگر بشوی وعده میکنم..
تمام عمر در این شهر مدار تو ام.. 

تمام شهر پر از گرگ توای آهوی من..
بیا که من نهایت راه فرار تو ام..

از آن دوچشم مست تو من مات میشوم..
تو رخ نمای که یک عمر گرفتار تو ام..

خزان زندگانی تو را خشک کرده است ..
فدای تو! شکوفه کن که من بهار تو ام..

ز شوق آمدنت من ، ترانه میخوانم ..
همیشه چشم به راهم،در انتظار تو ام..

….نامجو….
تاریخ: 31/6/1395
 چهارشنبه شب 
ساعت : 11:15