آرشیف

2014-12-27

محمد حنیف عرفانی

بــــــــــــــاز صدای زنگ نا امنی

وطن دارم تو چشم نیک بازکن
وحدت را راهی نجاتت نیاز کن

ببین که زنگ بی امنی صدا کرد
به حق شیر ما مت یک نوازکن

وطن دارم وطن جای من و توست
نجاتش هدیه خون من وتوست

اگر پرورده احسان ای دوست
نیازش فکر خوب پرورده توست

نگاه دارد وطن درکاری مایان
رسد نقطه ی ضعفی ما به پایان

بشرطی بگذری از هروجوهی
شوی فرمان بری احکام رحمن

بسازیم این وطن را پاک شفاف
نه از قوم، تبار، پوف از لاف

بود حق وطن باشد به یک رنگ
به نامهای گوناگون نیست انصاف

وطن درپیشگاهت عهد دارم
به استقلالیت جان را سپارم

که کرد ایثار. غرفانی جانش
به وجب وجب خاک، سرگذارم