آرشیف

2015-2-3

نیک اندیش

برنامه سخن و اندیشه و شگردهای اهریمنانه ی آقای حلیم تنویر پیرامون زبا ن پارسی دری

 
از دیر زما ن است که این برنامه سراپا نیرنگ ودروغین در ظاهر سخن واندیشه ، ودر باطین جعل ودروغ وخاک پاشیدن در چشم شهروندان افغانستان را که توسط اقای حلیم تنویر این باورمند سر سخت اقای گلبدین وتا گلو دشمن نام زبان فارسی دری وطرفدار جدا سازی زبان تاریخی وادبی قلمرو ایران بزرگ ویا اریانای کهن وخراسان فرهنگ پرور هستم واز اینکه من زبان شناس نمی باشم ولی خرد وباورم برایم آگاهی میدهد که بپرسم ، این آقای تنویر مانند دایه ای می ماند که از مادر دلسوزتر ، اما به نظر من ونظر هزاران بیننده ی دیگر، کوشش دارد با هوشیاری انگریزمانند در پی پای تکه سازی این زبان مانند بادار گذشته اش برخیزد وذهنیت باشندگان سرزمین خراسان وگویندگان زبان پارسی دری را خدشه دار بسازد؛
     این شخص مانند « ملاء» لنگ از هویت آشنا با مردم این سرزمین بر خوردارنیست ومثل مار در آستین این فرهنگ مخیده وتا جان دارد نیشش را بر تکامل وبالندگی این فرهنگ وزبان میزند وزهرش را با تذریق واژه های تلقین شده وسرکاری در باری وحاکمان مستبد گذشته وکنونی از طریق به اصطلاح زبان شناسان فرمایشی وهموندان اکادمی علوم پشتو تولنه بر شیرازه پهناور این زبان شیرین وتاریخدار وپر عظمت با بن وبیخ می چکاند؛ ودر عین حال رسانه ی را بنام تلویزیون « میلی» که با تآسف چیزیکه دراین رسانه هرگز وجود ندارد میلی بودنش است ، در قبضه کرده ، تاریخ ، ادبیات وگذشته ای پربار مارا مانند  سایر جعلکاران گذشته وهمپیوندانش ، با دروغهای شاخدار وچهرهء ننگ آور وچشمان فرو رفته در کپال سرش، جعل میکند وشمه ی شرم وحیا را در خود نمی گنجاند وجانب مقابل که مهمان برنامه اش است ، وجدانن تحت تآثیر این جعلیات قرار میگیرد ولی شهامت به زبان آوردن حقیقت را ندارند ونام خود را استاد ، دانشمند وزبان شناس هم  میگیرند وعضو اکادمی علوم……. افغانستان !! کدام نا بلد باشد فکر میکند که این اکادمی علوم چه شهکاریهای کرده باشد واز چه جایگاهی در سطح منطقه بر خوردار باشد؟! همه ی گفتار این آقایون ضد ونقیض ووارونه است وگاهی از قدامت سخن میگویند وگاهی از عظمت فرهنگی وزبانی واژه پرانی دارند وگاهی به زبان می آورند که در قرن بیست ویک قرار د اریم واین دانشمندان فرمایشی دوستان پشتو تولنه واکادمی نام نهاد، نتوانسته است که یک جلد قاموس ولغتنامه به قول خودشان دری و یا پشتو را قسمیکه لازم است ، بجا گذاشته باشند وامروز کتف افتخار بجنبانند!!
     خدا انسان را زبون وتلقین زده ، دین زده ، سیاست زده و قبیله زده ، ایولوژی زده نسازد ، برای انسان چیزی باقی نمی ماند. نه شهامت ، نه جرات ، نه راست گفتن ونه بیان حقیقت تاریخی وچیزیکه روشن است وامروز همه با آن حقیقت سروکار دارند وملیونها جلد کتاب ، نامه ها وخداینامه ها وشاهنامه ها را بدست دارند وصدها آثار تاریخی وسرودهای نغز ودلکش را نقدن بدست دارند وسر مویی تفاوت زبانی را نمی بینند واگر است فروعات ولحجه است وحتا تفاوت گویشی هم دیده نمیشود، توان بیانش را قسم که است ، ندارند وبا مزمز ودیدن به دهان خمیده وچشمان فرو رفته ای اقای تنویر زبان می گشایند وبا ترس ولرز بیان دروغین میکنند ومانند سایر دغل بازان از زبان تعریف می نمایند که ریشه واساسش امروز برای کسی پنهان نمیباشد وحتا گرجیها را میگویند که زبانشان با فلان زبان امروزی اوغانستان هم مانند است وشرم نیز در چهره شان میبارد ولی با خود تسگینی می پردازند وتنویر خان با بالندگی بال وپر میگیرد واین عضو اکادمی پشتو تولنه را پرسش در پرسش کرده میخواهد که چند کلمه دروغ شاخدار در باره زبان کلدانیها وارمنی ها وگرجیها که همان پشتو باشد چیزی نو بشنود وبرای مردم اوغانستان گوشزد کند که نگفته بودم که زبان پشتو همان زبان پارتها وسکیهاست واین پارتها با پارسیها یکی نیستند واز سوی دیگر میگوید که زبان دری به ایران امروزی رفته است ولی نمیگوید که این زبان را به ایران امروزی کیها برده اند؟ شاید بگوید که سکیهای کوچی! ویا پارتی های پشتون!
 
    مرد ابلهه ! هرچه بوده آن بوده است که امروز بدسترس قرار دارد.مگر بین زبان امریکایها وانگلیسها فرق است ؟ اگر یک دانشمند وزبان فهم انگلیسی نوآوری در زبان میکند، آیا مردم ودانشمندان امریکایی، آسترلیایی وکانادایی استفاده نمی برند ویا مانند شما تنگ نظران ترسو، میگویند که این واژه مربوط انگلیس است ، نباید امریکا از آن استفاده برد! اگر این زبان روزی البیرونی ، ناصر خسرو، بیهقی ،حنظله باغیسی ، ابوشکور بلخی ، دقیقی ،انوری ، عنصری، پور سینا، رابعه بلخی ومولوی جلال الدین داشته، در کنار دیگرش ، فردوسیها، حافظ شیرین کلام، سعدی خوش بیان ،صدراها، بهارها وشاملوها ودر کنار دیگرش ، رودکیها ، صدرالدینها وشیرعلی ها  ، لاهوتیها وصد ها سخن سرای دیگر داشته است ودر کنار دورترش، امیر خسرو دهلوی ، اقبال لاهوری وصدها دانشمند وفیلسوف  که  با نام ونشان هستند داشته و دارد. از سنکیانگ تا بغدادی که واژه ناب پارسی دری است ونیم قاره هند وآسیای صغیر الی بالکان قلمرو فرهنگی این زبان بوده است ومرز فرهنگی را نمی شناخته واین شما ومانند شما دیگران بودند که زبونانه واز ترس رشد وشگوفایی این زبان متعلق به انسانهای باورمند وشعرآفرین ترک وتاجیک وپارس وعرب وبسیار پشتونهای خردمند وبدون تعصب، مرز وخط جدایی کشیدید وتا امروز دست از گلوی رسای این زبان خورشید نما نمی وردارید وهر روزتانرا در توطئه وتفتین فاشیستانه سپری مینمایید وراه وچاره می جویید که چگونه ضربه ای بر پیکر این فرهنگ واین زبان که حتا گویندگانش هم با تآسف بی وفا شده اند وتنهایش گذاشته اند ، وارد نمایید وخرد وخمیر ش گردانید وبه چند بخش تکه وپاچه اش سازید؛ یک شاعر نامدار تاجیکستان میگوید: سرحد تاجیک زبان تاجیک است…
 
در اصل این زبان را بایست که زبان قلمرو وسیع وتاریخی به حساب آورد. اگر ایران بزرگ منظور باشد، زبان ایرانی گفته شود ولی از اینکه این نام تاریخی را با نیرنگ از ما گرفتند ومارا از میراث فرهنگی وداشته های تاریخی این نام بی بهره ساختند ونام خراسان بزرگ را هم شایسته حا ل این مردم ندانستند وبالاخره با نام بی ریشه وبی معنای اوغان سر دچارمان ساختند، شیرازه فرهنگ وتاریخ از ما گست وما اوغان شدیم وزبان ما اوغانی گردید واین زبان پارسی دری رنگ وبوی بیگانگی را اختیار نمود ودر این سرزمین پسر خوانده شد واز گهواره اش بیرونش کردند ودر صحرای بیکران بیخودی تنهایش گذاشتند وتا امروز کسی است که شاهد تشکل یک انجمن زبان وادبیات پارسی دری در گهواره این زبان باشد؟
مغنیت آمد وشمعون بدر شی
                                              مسلمونون عجب حالم بدتر شی
آری هموطن ! زبانیکه برای بسیاریها شخصیت داده است وآب زلال ادبیات با مزه را برایشان چشانده است ، امروز دست خوش مغالطات اهریمنان سیه اندیش قرار گرفته واین نوشندگان لب تشنه ی ادبیات فارسی دری در خواب از خود بیگانگی قرورفته اند ومنتظرند که خداوند آنهارا دو باره جوان گرداند ویا بعد از مرگ زنده شوند واز این زبان دفاع کنند ودر صدد رشد وبالندگیش بر خیزند. امروز میدان حلیم تنویر است وکریم خرم وفردا هم آقای گلبدین وملا عمر به صحنه می آیند وریشه واساس این زبان را مانند دوره هفت ساله بابای ملت ودوره شش ساله بابای دین ملا عمر امیرالمومنین بر میکنند واین کشور را یک زبانه میسازند واز رهنمودهای عالمانه ی کتاب سمسور اوغان ویا دوم سقاوی استفاده برده، کوشش ملت سازی را با مشوره نیکوی اوغان ملت روی دست میگیرند!
    شیوه های پشتونیزه کردن اقای کرزی وداد وگرفتش با گلبدین وملا عمر گویای این مدعاست . تمام پست های کلیدی را بدست دوستان آی ایس آی پاکستان میگمارد وقبیله سالاری را رواج کلی وهمگانی می بخشد. حرکت کوچیها وچور وچپاول مردم بومی بهسود توسط این وحشیان قرن بیست ویکم ودادن پول هنگفت به گونه ی رشوت برای کوچیها از سوی کرزی در برگیرنده ی تقویه سیستم عشیروی وکوچیگریست که دنباله در رسوم عقب مانده قبیلوی دارد. مجرم باید که گرفتار میشد وبه پنجه قانون سپرده میگردید وجزای اعما ل شومش را می دید؛ اما با تآسف بعد از این همه ویرانی وبی خوانمانی مردم هزاره، صرف به عقب نشینی سوق گردیدند وکسی یافت نشد که بداد مردم بهسود برسد واز کسانیکه خانه ودارایشانرا به آتش کشیده بودند بپرسد که چرا؟
    در چنین شرایط ، با چنین حکومت چگونه میشود که انتظار کار نیکو ورشد زبان ووحدت واقعی را داشت ؟ همین حکومت بیداد گر وهمین حلیم تنویر گلبدینی ودشمن تاریخ وزبان پارسی دری وهمین اوغانستان که در هیچ قالب نمی گنجد وهمه را سیاست زده ودین زده وبه دیوانه مبدل ساخته است؛ جنون فرهنگ گسیختگی واز خود بیگانگی تا سرحدی رسیده است که، هویت وخود شناسی وتاریخ وبن وریشه وافتخارات گذشته از یاد بسیاریها رفته است وچنگاو چیزهای شده ایم که مربوط ومنوط ما هرگز نمیباشند.
    دین زدگی ونادانی وعدم فهم از دین تا جای رسیده است که، در قرن بیست ویک انتحار عمل روزمره باشندگان این سرزمین گردیده است وهر روزیکه میگذرد، یا از طریق انتحار ویا در تظاهرات مهملات بایست که چندین نفر کشته شود وخون ریختن به کار ساده وروزمره تبدیل شده است، برای یک مسله ایکه ریشه در توطئه دارد صدها نفر تظاهرات میکند ولی دها نفر روزانه در اثر شیوه های قرون وسطی انتحارچیان وهشی جان میدهند، یک نفر هم دست بالا نمیکند! این مایه ای از خود بیگانگیست ، کورشده ایم وحقیقت را توان دیدن نیست. فساد آفرینان دین ودنیا را دارند مسموم میکنند ومااز پی آنیم که هوایی باشد. زبان ، دین وفرهنگ مارا دارند این خودکشان مزدور تا سرحد آخر بدنامی رسانیده اند وما مرگ به این ومرگ به آن گفته ودر جهت تقویه تروریزم وانتحارگران میکوشیم!
      بازمسله زبان ونامگذاریهای بیگانگان وجداسازی توطئه گران داخلی را چنین می پندارم که ، اگر پارسی از پارتهای از بلخ به سوی ایران امروزی رفته اند، منشه بگیرد که بدون شک چنین است، همان زبان است که از این سرزمین رفته است وبه شکل پارسی امروزی در آمده است. اما دری ، قراریکه همه میدانند اگر این زبان که دری گفته میشود، زبان دربار ویا نوشته وسرود وسخن ادب وبیان دانشمندان بوده باشد، جز صفت زبان پارسی حساب خواهد شد مانند سایر زبانهای دنیا که یکی زبان گویش است که ما در بدخشان ودرواز برای نان ، نون وبرای خانه ، خونه ، دونه وشونه مثلآ میگوییم ولی در نوشته وبه شکل ادبی ویا دربایش نان، خانه وشانه ودانه نوشته میگردد وقرار معلوم زبان پارسی قدیمه ویا امروز همان شکل گویشی زبان دری است ودری صورت ادبی زبان است؛ میگویند زبان یکی از توانایی های ذهن انسان است. حال آن که گفتار فقط نمود آوایی این توانایی است. لحجه در زبان وواژه ها تغییر نمی آورد وصرف صورت ظاهری واژه را تغیر میدهد ولی گویش در واژه ها تغیر وارد میکند واین زبانیکه به نام فارسی ، دری ویا تاجیکی یاد میشود ، در حقیقت یک زبان ودارای یک گرامر ویک قاعده و یک نهاد وگزاره واسم وفعل ومسند وپیشوند وپسوند وجمله میباشد وآقای تنویر که شما ادعا دارید که فارسی ودری از هم فرق دارند، لطف نموده فرقهای زبانی وگرامی وسرود های شاعران ونویسندگان هرسه کشور وسایر دانشمندان این زبان را که از دیگر سرزمین هستند برای شهروندان افغانستان وافغانستانیهای مقیم خارج بازگو نمایید؟ اگر تمام فرق شما در گویش سیب زمینی با کچالو باشد، جاهلانه وابلهانه است. در بدخشان هم برای کچالو ، کدوشکه گفته میشود، خیر زبان مردم بدخشان را چه نام باید گذاشت؟ بدون شک در هر زبان لحجه وجود دارد وموجودیت لحجه سبب جدایی زبان نمیشود.
      اگر شمه ای شهامت داشته باشید ، در برنامه ی بعدیتان از رهنورد زریاب ، استادان ادبیان دانشگاه کابل ودانشگاه تعلیم وتربیه وجناب خراسانی دعوت نمایید تا پیرامون این مسله بحث دانشمندانه وعلمی نمایند ومبهمات را روشن ومهملات ویاوه سراییهای شمارا برای همیش بزدایند تا مردم شاهد باشند که حقیقت در کجای این مطلب نهفته بوده !
     ما ودوستداران فرهنگ وزبان پارسی دری خوشحال شدیم که ، استاد دانشمند وفرهنگ دوست کابل زمین ،به سمت وزارت فرهنگ کشور تکیه زدند وآشفتگی فرهنگی را که در زمان کریم خرم زایده شده بود، می زدایند وسیستم پوسیده ونا پسند ارجل سازی زبانی را از بین میبرند واخبار تلویزیون ورادیو ومیزهای گرد وادبی وسیاسی را قسمیکه در خور است ، بر میگردانند ، اما با تآسف روی دلایل نا معلوم سید مخدوم رهین هم پای از پل فیل پای پهلوان پمبه کریم خرم بیرون نگذاشت وتا امروز همان برنامه های خجالت بار دوره خرم ادامه دارد ورادیو تلویزیون بنام میلی در دست فاشیستان خلقی واوغان ملت وگلبدینیها ی بد نام ودشمن فرهنگ ،گروگان شده است ونه نو آوری وابتکاری وجود دارد ونه رمق فرهنگ وشمایل اندیشه ای فرهنگی !
 
هر آنگه که بیگانه شد خویش تو               شود تیره رای بد اندیش تو

فردوسی بزرگ

ما گرفتاری این تیره گی شده ایم ، زیرا که پیش از گزینش اقای رهین به این سمت ، من شاهد نا سزا گوییهای پشتونهای متعصب بودم که پیشا پیش این مرد فرهنگ دوست را بر چسپ ضد پشتون وزبان پشتو برایش زدند وراه ابتکار وجرات این وزیر دانا را بستند وشایدبطالت در کارهای فرهنگی سر چشمه در این تهدیدها داشته باشد وقانون رسانه ها را توان در عمل پیاده سازی نیست. توقع ما از این وزیر دانا جا بجای اهل کار وزبانهای رسمی هرکدام بجای خودشان است. در هیچ دنیا کسی شاهد نیست ونخواهد بود که ، با یک زبان سوال کنند وبا دیگر زبان جواب گفته شود؛ ما بسوی کدام سیستم فرهنگی کشانیده خواهیم شد؟ اگرکارمندان رادیو تلویزیون میلی براستی میلی نشود وانتخابی ومستقل از سایه ی ادارات تحمیلگر حکومتی قرار نگیرند، رشته ای زبان وفرهنگ از این کشور آهسته آهسته گسته خواهد گردید ونسل آینده سر گردان واز خود بیگانه بد تر از امروز سرنوشت سیاه را درنصیب خواهد بود وآنگه دعای بد روزگار بگردن کسانی حواله خواد گردید که ، صاحب اختیار زمان بودند ولی ازترس قبیله زدگی وفرهنگ جهالت نتوانستند حد اقل نسل آینده را از جهالت ارجلگرایی برهانند. باز فردوسی چنین میگوید:
    
درختی که پروردی آمد به بار               بیابی هم اکنون برش در کنار
اگر با رخارست خود کشته ی               وگر پرنیانست خود رشته ای
اکنون بر وزیر دانا است که چگونه درختی را می پروراند تا نسل آینده را خشنود وپرنیان محکم رشته ی خویش را یادگار ایندگان گرداند. آیین ما همش مردانگی  وداد وپاکی ونیکی است واز فرزانگی آب زندگانی نوشیده است. با آب گل آلود گد شویم ، مانند ماهی یا جان میدهیم ویا برای همیش دوری می گزینیم . خرد با بی خردی آشتی نا پذیر است وسیاهی با روشنی  نمی آمیزد، چرا خلاف جبر زمان وگوهر هستی حرکت باید کرد؟ راه این فرهنگ روشن است .طرفدارجان وجانان وزیبای وبالندگی، خوشی وخرسندی ، امید ودرخشندگی، چنین فرهنگ را خلط کردن، جانش را گرفتن معنا میدهد.از آفتاب روشنی وگرمیش را بگیری ، چه گوهریکه نمایندگی از خورشید نماید برایش باقی خواهد ماند؟ رسالت واصالت وزیر فرهنگ است که بی تفاوت نباشد وحد اقل اخبار تلویزیون را مانند سابق بر گرداند ونصف مردم از یک بخش اخبار بی نصیب می ماند واکثرباقیمانده از دیگر بخش اخبار. روی این دلیل به وضاحت میگویم که اخبار تلویزیون میلی را بسیاریها نمی بینند ومنتظر دیگر رسانه ها می نشینند تا از اخبار بهره مند شوند؛ بیا ومهر فرما تا دست بدی بسته شود وراه ایزدی گشاده گردد وراستی بر دروغ چیره وبدکنشان در چاه نیرنگشان تیره بمانند ، تا به هوش آیند وراه خرد را از راه اهریمن تفریق کنند ودر چشم مردم خاک جهالت نپاشند.
                
بیا تا جهان را به بد نسپریم…….
از همه دانشمندان گرامی وزبان شناسان بی تعصب وراستین خواهشمندم که دراین راستا مطالب سازنده وتحقیقی بنویسند ومردم را بیاگاهانند تا از شر فریب اهریمن منشان رهایی یابند !
            
اگر توشه مان نیکنامی بود                    روانها بر آن سر گرامی بود….فردوسی

 شا د وهمیشه حقیقت جوباشید.
نیک اندیش