آرشیف

2016-1-7

گل احمد محمدی

اپوزیسیون چیست؟
اپوزیسیون چیست؟
«آیا نخست وزیر اطلاع دارند که؟» چهارشنبه ای دیگر در تالار مجلس عوام کاخ وست مینستر؛ اقلیت و اکثریت رویاروی هم؛ رهبر اپوزیسیون می پرسد و نخست وزیر پاسخ می دهد. سخنان هر دو در میان هیاهوی نمایندگان حزب حاکم و اپوزیسیون گم می شود.
«آیا نخست وزیر اطلاع دارند که؟» چهارشنبه ای دیگر در تالار مجلس عوام کاخ وست مینستر؛ اقلیت و اکثریت رویاروی هم؛ رهبر اپوزیسیون می پرسد و نخست وزیر پاسخ می دهد. سخنان هر دو در میان هیاهوی نمایندگان حزب حاکم و اپوزیسیون گم می شود.این شاید آشناترین تصویر از رویارویی میان دولت و اپوزیسیون در همه جهان باشد. اکثریت و اقلیتی یکپارچه، به صورتی علنی و شفاف در مورد مسائل کشور به مباحثه می پردازند. کابینه و در رأس آن نخست وزیر به عنوان نماینده اکثریت حاکم و کابینه سایه و رهبر حزب مخالف در مقام نماینده اپوزیسیون.
اما جایگاه اپوزیسیون در سپهر سیاست و رابطه آن با دولت در همه جا به این سادگی و شفافیت نیست. وست مینیستر شاید مشهورترین خانه اپوزیسیون در جهان باشد اما یگانه جایگاه آن نیست. مخالفان، جزو لاینفک هر نظام سیاسی هستند. روابط قدرت سیاسی و سازوکارهای اعمال آن و ترکیب بهره مندان از این قدرت در هیچ کجا مورد پذیرش همه مردم و نخبگان نیست و این سرمنشأ شکل گیری مخالفان سیاسی است که در ادبیات سیاسی ایران امروز، واژه فرانسوی «اپوزیسیون» برای آنها به کار می رود اما صرف مخالفت نمی تواند مبنای شکل گیری اپوزیسیون باشد.
سازمان یافتگی به صورت رسمی یا غیررسمی پیش نیاز ضروری پیدایش یک اپوزیسیون است. بدین ترتیب در یک تعریف اولیه، اپوزیسیون را می توان گروه سازمان یافته ای از مخالفان سیاسی دانست که هدف آنها به زیر کشیدن نخبگان حاکم و نشستن بر جایگاه آنهاست. اپوزیسیون ها را در یک رویکرد کلاسیک می توان به دو گروه کلی «اپوزیسیون وفادار» و «اپوزیسیون برانداز» تقسیم کرد؛ در عین حال ترسیم یک مرز دقیق میان این دو نوع اپوزیسیون نیز دشوار است؛ به عنوان مثال بسیاری از گروه های اپوزیسیون علی رغم عدم اعتقاد به مبناهای نظری و اعتراض به سازوکارهای اعمال قدرت سیاسی، ممکن است در روندهای سیاسی یک نظام مشارکت کرده و در پی دگرگون ساختن سیاست ها یا فرمانروایان باشند. آنچه ما از «اپوزیسیون» مد نظر داریم، بیش از آنکه به اعتقادات این گروه ها در مورد نظام سیاسی اشاره داشته باشد، بر روندها و رویکردهای آنها متمرکز است. پس در ادامه این نوشتار به گروه هایی به عنوان اپوزیسیون اشاره می شود که در بیان مخالفت سیاسی از ابزارهای غیرخشونت آمیز و متعارف استفاده می کنند.
اپوزیسیون در نظام پارلمانی
چنانکه اشاره شد انگستان صاحب یکی از مشهورترین اپوزیسیون های جهان است. نظام سیاسی انگلستان، پارلمانی است. رهبر حزبی که اکثریت کرسی های پارلمان ۶۵۰ نفری انگلستان را به دست آورد، به سمت نخست وزیری دست می یابد و اعضای دولت را هم از میان نمایندگان حزب یا احزاب حام در پارلمان برمی گزیند.
رهبر بزرگترین حزب مخالف دولت در پارلمان نیز به عنوان رهبر اپوزیسیون به رسمیت شناخته می شود. رهبر اپوزیسیون یک مقام سیاسی رسمی است و از خزانه عمومی حقوق دریافت می کند. از سال ۱۹۵۰ کابینه سایه هم از میان نمایندگان حزب مخالف تشکیل می شود تا روند اجرای سیاست های دولت را به صورت منظم پایش کند.
در این نظام، حزب حاکم برای پیشبرد سیاست هایش نیازی به جلب نظر اپوزیسیون ندارد و از قدرت کامل، چه در مرحله تقنین و چه در مرحله اجرا، برخوردار است. هیچ نوع حق وتو یا نهادی برای اشتراک اپوزیسیون در قدرت وجود ندارد. در روایت برتانیایی، انتظاری برای ابتکار قانونی و حتی مشارکت فعال در روند قانونگذاری از اپوزیسیون وجود ندارد. به دولت اختیار کافی برای پیشبرد سیاست هایش اعطا می شود و اپوزیسیون امیدوار است که حزب حاکم در انتخابات بعدی توسط رأی دهندگان ساقتط شود.
آلمان، نمونه دیگری از یک اپوزیسیون پارلمان محور است. برخلاف نمونه انگلیسی، امکانات متعددی از دموکراسی مستقیم در سطح فدرال وجود دارد و تمهیدات ساختاری مهمی برای شرکت اپوزیسیون در قدرت طراحی شده است. این امر در پارلمان شامل نقش مهم احزاب اقلیت در شکل دهی به دستور کار پارلمان، سهم معنادار آنها در کمیته شیوخ و توانایی بالای آنها برای وتوی هرگونه اصلاحیه بر قانون اساسی است که به آرای بیش از دو سوم کل نمایندگان نیازمند است.
از سوی دیگر توانایی مجلس ایالتی «بوندسرات» برای وتوی بسیاری از لوایح مصوب «بوندشتاگ» از مهمترین سلاح های اپوزیسیون است. یک سوم نمایندگان پارلمان هم می توانند هر مصوبه آن را در دادگاه قانون اساسی به چالش بکشند؛ ابزاری که به طور عمده توسط احزاب اپوزیسیون مورد استفاده قرار می گیرد.
در چنین شرایطی مذاتکرات میان دولت و اپوزیسیون، پشت درهای بسته، نقش مهمی در پیشبرد امور دارد؛ امری که شفافیت را در ساختار سیاسی کاهش می دهد. از سوی دیگر، قدرت وتوی اپوزیسیون توانایی دولت برای پیشبرد سیاست هایش را تا حدود زیادی محدود کرده و گاه آن را به «مهمان خانه» مخالفان مبدل می سازد. چنین وضعیتی مسئولیت پذیری دولت در برابر عواقب سیاست هایش را تا حدودزیادی کم می کند.
اپوزیسیون در نظام نیمه ریاستی
جمهوری پنجم فرانسه و نظام به اصطلاح «شبه ریاستی» آن، نمونه دیگری از روابط میان اپوزیسیون ارائه می کند. این ساختار سیاسی ترکیبی است از مسئولیت پارلمانی نخست وزیر و کابینه و انتخاب مستقیم رئیس جمهوری که سهم معناداری از قدرت را در اختیار دارد. ساختارهای پیچیده این نظام نقش مهمی در تامین فضاهای لازم برای حیات سیاسی اپوزیسیون دارد، به خصوص در شرایطی که یک حزب، اکثریت پارلمان و دیگری مقام ریاست جمهوری را در اختیار می گیرد (دوره های همزیستی).
آنچه جمهوری پنجم فرانسه را در مقایسه با سایر نظام های سیاسی کم نظیر می کند، آن است که در چنین دوره هایی اپوزیسیون علاوه بر اقلیت پارلمانی، توسط رئیس جمهور نیز نمایندگی می شود و بدین ترتیب نخستین مقام رسمی کشور، اپوزیسیون دولت مستقر هم به شمار می رود!
رئیس جمهور فرانسه اختیارات مهمی در تعیین سیاست خارجی و دفاعی داشته و به لحاظ قانونی می تواند دستور انحلال پارلمان را صادر کند. البته تعدد نیروهای اپوزیسیون در دوره های همزیستی مشکلات مهمی نیز به دنبال دارد. ترکیبی از مشکلات شخصی و سیاسی میان رئیس جمهور و اقلیت پارمان از یکسو، پرستیژ بالای مقام ریاست جمهوری و تمایل نخست وزیر و هیات وزیران به برخورد محترمانه با او از سوی دیگر، مانع از آن می شود که رئیس جمهور بتواند خود را در نقش رهبر اپوزیسیون محدود کند. در شرایطی هم که یک حزب واحد اکثریت پارلمان و مقام ریاست جمهوری را در اختیار داشته باشد احتمال وقوع بسیاری از مشکلات شبیه مدل بریتانیایی و حتی شدیدتر از آن وجود دارد چون در فرانسه اپوزیسیون رسمی وجود ندارد.
اپوزیسیون در نظام ریاستی
نظام ریاستی آمریکا چهره دیگری از روابط میان دولت و اپوزیسیون را به دست می دهد. در این نظام که به نظام تفکیک قوا هم مشهور است، کنگره مهمترین عرضه ظهور و بروز اپوزیسیون است. ابزارهای کنگره علیه رئیس جمهور شامل اختیارات گسترده آن در عرصه قانونگذاری، کارکرد نظارتی کمیته های نیرومند آن و نقش قدرتمند امنیتی سنا برای نظارت بر انتصابات رئیس جمهور می شود. هر چند رئیس جمهور با در اختیار داشتن حق وتوی مصوبات کنگره، قدرت فائقه را اعمال می کند.
نظام تفکیک قوا هم از دشواری های مهمی در رابطه میان دولت و اپوزیسیون رنج می برد. این مشکلات به خصوص وقتی هویا می گردد که یک حزب ریاست جمهوری و دیگری اکثریت کنگره را در اختیار داشته باشد؛ شرایطی که از ۱۹۴۵ در بیش از دو سوم کل دوره ها وجود داشته است. قدرت فراوان کنگره آمریکا، تشخیص اپوزیسیون و حزب حاکم را تا حدود زیادی دشوار ساخته و چاتنه زنی های فراوان احزاب در پشت پرده، شفافیت نظام سیاسی را مخدوش و از عوامل مهم بی اعتمادی مردم آمریکا به سیاستمداران این کشور بوده است.
چنین شرایطی همچنین به یکدست شدن هر چه بیشتر فراکسیون های احزاب در مجلس نمایندگان و سنا و کاهش قدرت رئیس جمهور انجامیده است. بدین ترتیب اگرچه کنگره به صورت معمول عرصه ظهور اپوزیسیون در نظام سیاسی آمریکا به شمار می رود، گاه اپوزیسیون خود را قوی تر از رئیس جمهور می یابد و این می تواند به معنای بروز شکافی میان انتظارات مردم از رئیس جمهور و امکانات واقعی او باشد.
مرور این چهار ساختار نهادی مشهور در جهان نشان می دهد که عرصه های ظهور و میدانداری اپوزیسیون ها بسته به امکانات نهادی و البته عواملی چون ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگ سیاسی حاکم متفاوت اس تو بر مبنای در اختیار داشتن مقام یا نهادی نمی توان به سادگی در مورد روابط میان دولت و اپوزیسیون حکم کرد.
پیچیدگی رابطه میان دولت و اپوزیسیون و امکان های متعدد برای رابطه میان آنها در همه سیستم های سیاسی کمابیش مشترک است. رابطه ای که تحت تاثیر ساختارهای کلان اجتماعی، عوامل گفتمانی و فرهنگی و البته نوع نظام های سیاسی و ساختارهای نهادین آن شکل گرفته و در کانون زندگی سیاسی هر جامعه ای جای می گیرد.

گل احمد محمدی
7/1/2016