آرشیف

2014-12-22

عید محمد عزیزپور

اصول بنیادین حقوق بین الملل

پیشگفتار
پس از رویداد المناک یازدهم سپتمبر 2001 رفتار و کردار ایالات متحدۀ امریکا و شرکای همپیمانش در جهان برای تسلط بر دیگران تندی و تیزی ویژه بخود گرفت. نقض حاکمیت ملی و مداخله در امور داخلی دیگر کشورها مانند افغانستان، عراق، پاکستان وغیره به بهانۀ مبارزه با هراس افگنی به اندازۀ بی پرده و زورآورانه است که به این امر کمتر میتوان اندیشید که بسیاری ازین رفتارها و عملها نقض کامل حقوق بین الملل و اصول بنیادین آن است.
براه اندازی جنگها در سرزمین کشورهای دیگر برخلاف قانونها و مقرره های بین المللی،‏ مداخله آشکار در امور داخلی دیگران، نقض حقوق بشر از جمله نقض تعهدات بین المللی دربارۀ حقوق اسیران جنگی، ترساندن دیگران به جنگ و تهدید به هر وسیله، نواختن طبل جنگ برای سرکوب دولتهای که گوش شنوا به خواست و آرزوی ایالات متحدۀ امریکا و شرکای همپیمانش ندارند، نمونه های بارز و آشکار ازین رفتارهاست.
تمام این حرکات به زیر نام دفاع از خود، جنگ با هراس افگنی، دفاع از حقوق بشر و گسترانش مردمسالاری، جلوگیری از بروز جنگ داخلی و دفاع از غیر نظامیان و غیره در جهان صورت میگیرد. اما در عمل تجربۀ دهساله در افغانستان، اشغال عراق، مداخله مسلحانه در لبیا نشان داد که چندان گپی ز دفاع از حقوق بشرو گسترده سازی مردمسالاری درین کشورها نیست، بلکه سیطره یافتن برمنایع طبعی و تسلط کامل درین کشورها از راه بر قرار کردن رژیمهای غیر مردمی و دست نگر و دست نشانده، ایجاد پایگاههای نظامی، هدف اصلی این لشکرکشیهااست.
این قلم به حقوق بشر و اصول دموکراسی باور کامل دارد. اما به این نیز باورمند است که کشورهای غربی تنها در سخن از حقوق بشر و مردمسالاری دفاع مینمایند، اما درعمل منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی آنها بالاتر از همه ارزشها است. وانگاهی که منافع اقتصادی و سیاسی ایجاب کند، آنان پروای حقوق بشر و دموکراسی ندارند. دوران استعمار در سده های گذشته، تلاشهای پیوسته برای برپا نگهداشتن دیکتاتوریهای طرفدار غرب، جنگهای پیهم امروزین برای تسلط به منابع اقتصادی و کانهای طبیعی دیگران که همه به سر زمین دیگران براه انداخته میشود، نمونه های گویای این گفته است. غرب با کشورهایکه منافعش را برآورده کند، هرچند که زمامداران آن، ستمسالارترین و بد ترین نقض کنندگان حقوق بشر باشند، کاری ندارد. پرسمان حقوق بشر وقتی فرامی رسد که منافع اقتصادی، سیاسی‏ غرب تامین نشود.
مردمسالاری ‏و حقوق بشر که درغرب وجود دارد، برای جامعۀ خود شان است نه برای کشورهای دیگر. گسترانش دموکراسی و احترام به حقوق بشر با وعده های دروغ و با توسل به جنگ و خونریزی نمیشود. حقوق بشر و دموکراسی را نمیتوان با نقض قانون و هنجار های حقوق بین الملل، بخصوص اصول بنیادین حقوق بین الملل بنا نهاد.
این نوشتار دربارۀ اصول بنیادین حقوق بین الملل ‏است و سپس برمحتوای هراصل روشنگری کوتاه افگنده میشود. اصول بنیادین حقوق بین الملل تهداب و بنیاد ساختمان حقوق بین الملل را میسازند. بدون این اصول، حقوق بین الملل کارایی و کارکرد خویش را در روابط بین المللی از دست میدهد.
با خوانش این اصول میتوان نتیجه گرفت که رفتار و کردار ایالات متحدۀ امریکا در دهسال گذشته در افغانستان با هیچوجه با بنیادی ترین اصول حقوق بین الملل سازگار نبوده است. حال آنکه خود آن کشور خود را سردمدار قانونسالاری، مردمسالاری و حامی حقوق بشر مینمایاند. آیا این کشور این اصول را در پیمان استراتیژیک اش با افغانستان در آینده رعایت خواهدکرد؟ جای آن است که گفتار با کردار ثابت شود.
١ در بارۀ مفهوم اصل
بیش ازینکه به بیان اصلها بنیادین حقوق بین الملل بپردازیم، بایسته است بدانیم واژۀ اصل چه معنا دارد. بی مقدمه یادآوری میکنم که واژۀ اصل درین نوشته برابر واژۀ فرنگی «پرینسیپ» است.
واژۀ اصل وامواژ از زبان عربی است که جمع آن به زبان فارسی اصل ها میشود و به زبان عربی اصول. این واژه به فارسی از جمله معناهای ‏زیر را میرساند: بیخ، بن، ریشه، پی، بنیاد، بنه (فرهنگ عمید و فرهنگهای دیگر).
در لغتنامۀ دهخدا[1] معناهای قاعده، قانون نیز به آن افزوده شده است.
سپس در لغتنامۀ دهخدا توضیح میشود که اصول یعنی قواعد، قوانین، قواعد و قوانینی که هر علم بر آنها استوار شود. در برابر فروع. ارکان و پایه های هر چیز. چنانکه فرخی گوید:

مـن سخن یافه و محـال نگویـم
این سخن من اصول دارد و قانون

درجای دیگر برای توضیح اصول شرعی، لغتنامۀ دهخدا ‏نوشته است: اصول، جمع اصل در لغت چیزهائی است که بدانها نیاز پیدا میشود و آنها نیازی بجز خود ندارند و در شرع عبارت از چیزهایی هستند که دیگر اشیاء بر آنها مبتنی میشوند و آنها بر غیر خود مبتنی نیستند و اصول آنهایی هستند که حکم آنها بنفسه ثابت میشود و دیگر چیزها بر آنها مبتنی میگردد.
پس منظور از اصلها یا اصول نه تنها چیزهای اند که بیخ ها، بن ها و ریشه های یک پدیده را میسازند، بلکه همچنان شامل قاعده ها و هنجارهای حاکم بر یک پدیده نیز هستند، بگونۀ که هر پدیده نه تنها بر پایۀ اصول استوار و پابرجاست، بلکه رشد و رویندگی آیندۀ آن نیز به استواری و درستی بن و ینیان آن وابسته است. اگر بیخ و ریشۀ هر پدیده را برکنید، آن پدیده پایدار نمی ماند و سرانجام فرومیریزد. بدینسان، استواری هر چیز و هر پدیده به چونی و چگونگی پی ریزی آن وابسته است.
به زبان ساده بگوییم، اگر پی نباشد، بنا آباد نخواهد شد و بدون ریشه، شاخۀ سبزی نخواهد رویید. از تهداب محکم، ساختمان استوار پدید میاید و از کژپایگی عمارت فرو خواهد ریخت.
البته همه دانشها و فن های بشر برپایۀ اصلها استوار اند. مانند فقه بر پایۀ اصول فقه، هندسه بر پایۀ ‏اصول هندسه، ریاضی بر پایۀ اصول ریاضی، حقوق بر پایۀ اصول حقوق وغیره. اصول حقوقی همچنان معتبر ترین و قدرتمندترین هنجارهای حقوقی اند.
معنای دیگری اصل، واقعی بودن و با کیفیت بودن چیزی است. این معنا را ما به گفتگوهای روزانه و عادی بکار میبریم. اصل یعنی با کیفیت، واقعی، ضد بدل. بدل یعنی چیزی بدکیفیت.
 
دربارۀ مفهوم موازین، قاعده / هنجار
در ادبیات حقوقی اصطلاحهای اصول با موازین یکجا بکار میرود. مانند عبارت اصول و موازین حقوق بین الملل. منظور از موازین حقوق بین الملل، آن قاعده ها و هنجارهای اند که در ردۀ پایینتر از اصول جا دارند. اصطلاح یا زبانزد «موازین» خود صیغۀ جمع از واژۀ «میزان» است که به شکل مفرد هیچگاه در برابر واژۀ فرنگی«نورم» استفاده نشده است. اما بصورت جمع «یعنی موارین» همواره در افغانستان استفاده میشود. اگر واژۀ «میزان» را که جمع آن موازین است در برابر واژۀ فرنگی«نورم» گونۀ مفرد استفاده کنیم، نا مانوس و نادرست مینماید. مثلن ما نمیتوانیم بگوییم میزان حقوقی، میزان حقوق بین الملل، میزان اخلاقی، میزانهای سیاسی، میزان عادات و غیره. علت آن این است که میزان به زبان فارسی بمعنای ترازو، مقدار، اندازه، سنجه یا ابزارسنجش است. ولی اگر به صیغۀ جمع بگوییم موازین حقوق، موازین حقوق بین الملل، موازین اخلاقی، موازین عادات و غیره چندان نامانوس به نظر نمیاید، زیرا گوش ما در آن عادت کرده است.
اما واژۀ «میزان» یک برابر رسا و گویا برای واژۀ فرنگی«نورم» ‏نیست. به همین سبب این قلم واژه های «قاعده» و «هنجار» را در برابر واژۀ «نورم» و برای بیان مطلب استفاده میکند که هم بصورت مفرد وهم جمع کاربردپذیر است. واژه های دیگری که معنای واژۀ «نورم» را میتوانند برسانند، واژۀ «مقرره» و واژۀ تازه پیدای «پیشنوشت» اند. این واژه ها را میتوان هم بصورت مفرد و بصورت جمع بکاربرد. اما استفاده واژۀ «میزان» بگونۀ مفرد برای «نورم» دقیق نیست.
باید گفت که زبانزد قاعده نیز بمعنای بنیان، اساس، پایه و بنیاد است. واژۀ هنجار مترادف یا هم معنا با واژۀ قاعده بوده و در برابر واژۀ فرنگی «نورم» بکار میرود.
همه میدانند که زندگی اجتماعی خود برپایۀ قواعد رفتار یا هنجارها بنا یافته است که انسانها در پایۀ آن روابط اجتماعی خویش را برقرار ‏میسازند. یعنی هر رابطۀ اجتماعی به روش و رویۀ خاصی صورت می پذیرد. قاعدۀ که در یک رابطۀ اجتماعی خاص حکمفرماست، قاعده یا هنجار نامیده میشود. چون هر قاعده یا هنجار در زندگی اجتماعی پدید میاید، از همینرو، این ها را بنام قاعده ها یا هنجارهای اجتماعی یاد می کنند. هر هنجار میتواند رابطۀ معین را تنظیم کند. مثلن سلام گفتن در زمان دیدار، خدا حافظی کردن در زمان وداع از جملۀ هنجارهای عادات و اخلاق اند. اینها نمونۀ از هنجارهای نانوشتۀ اجتماعی میباشند.
همچنان، هنجارهای حاکم بر اجرای رسوم، ‏عنعنه ها، عادات، مراسم مذهبی، و مقرره های حقوقی حاکم بر جامعه، از جملۀ هنجارهای اجتماعی اند. هنجارهای حقوقی جزو از هنجارهای اجتماعی بشمار میایند، ولی آنچه که هنجارهای حقوقی را از سایر هنجارهای اجتماعی متمایز می سازد، الزام اوری و تضمین اجرای آن از سوی عالیترین قدرت اجتماعی در جامعه یعنی دولت آن کشوراست. ‏قاعده یا هنجار حقوقی عبارت از قاعدۀ الزام اوری است که به منظور ایجاد نظم اجتماعی و استقرار عدالت برزندگی اجتماعی حاکم بوده و اجرای آن از سوی دولت تضمین میگردد.[2]
همین کارکرد را هنجارهای حقوق بین الملل در سطح بین المللی به دوش میکشند. هنجارهای حقوقی که روابط میان کشورها را در پهنۀ بین المللی تنظیم مینمایند، بنام هنجارهای حقوق بین المللی یاد میشوند. هنجارهای حقوق بین الملل آن قاعدۀ رفتاراست که از سوی کساوندان حقوق بین لملل (دولتها، سازمانهای بین المللی میاندولتی وغیره) بگونۀ هنجارهای حقوقی شناخته شده اند.[3] هنجارهای حقوق بین الملل بیشتر قاعده های مشخص اند. اما اصلهای حقوق بین الملل که درین نوشته به آن پرداخته خواهد شد، هنجارهای مشخص نبوده و کلی اند که پایه و بنیاد نظام حقوق بین الملل را میسازند و تمام روابط و مناسبات بین المللی برمبنای آن استوار گردیده اند. این اصلها بر روابط بین المللی میان کشورها اهمیت حیاتی داشته و نقض آنان بدترین پیامدها را در پهنۀ جهانی به دنبال دارد.
 
٢ مفهوم اصل در اسناد بین المللی
اصطلاح اصل در بسی از سندهای حقوقی و غیر حقوقی بین المللی استعمال گردید ه است. همراه با آن معنا ومفهوم واژۀ اصل نیز یکسان نیست و چندین مفهوم را میتواند برساند. ازین رو، لازم است دانسته شود کلمۀ اصل در اسناد بین المللی به چه معناهای بکار رفته است.
برای این منظور ما دیدگاه موسسۀ حقوق بین الملل را درین زمینه ذکر میکنیم. موسسۀ حقوق بین الملل ضمن پژوهش معنای کلمۀ اصل در قطعنامه های سازمان ملل متحد به این نتیجه رسید که واژۀ اصل در قطعنامه ها به معناهای مختلف بکار رفته است.
مهمترین معناهای که از اصطلاح «اصل» بدست میاید، از نظر موسسۀ حقوق بین الملل اینها اند:[4]

1 اصل بمعنای یک اصل حقوقی یا غیر حقوقی؛
2 اصل بمعنای یک هنجار نظم والاتر یاعالیتر؛
3 اصل‏ بمعنای هنجاریکه قاعدۀ مشخصتر را میافریند؛
4 اصل‏ بمعنای مرامی که باید به آن رسید، بمثابۀ یک خواست حقوقی یا سیاسی؛
5 اصل‏ بمعنای قاعدۀ رهنمون برای تفسیر

پس، معناهای بساگون اصل وابسته به سرشت و ویژگی اسناد بین المللی است و بهمان ویژگی افاده میشود. یعنی اینکه واژۀ اصل در اسناد بین المللی به یکمعنا به کار گرفته نشده است. مفهوم آن در یک سند بین المللی که سرشت حقوقی دارد، معنا و مفهوم حقوقی پیدا میکند، حال آن در یک سند بین المللی سیاسی، مفهوم سیاسی خواهد گرفت. حتا برخی از اصولی که در دیباچۀ یک سند حقوقی ذکر گردیده اند، میتواند خصلت آرمانی داشته باشند تا خصلت حقوقی و الزامی.
بر اساس مفهومهای یاد شده میتوان بگونۀ ساده از دوگونۀ اصول در اسناد بین المللی یاد نمود: اصول آرمانی و اصول هنجاری.
 
الف – اصول آرمانی و اصول هنجاری
اصول آرمانی آن اصلهای اند که بر دولتها (کشورها) به عنوان قاعدۀ حقوقی الزامی نیستند، ولی تلاش عمومی بر آن است که باید در راستای دستیابی به آنها کوشید و تلاش نمود. جامعۀ جهانی برپایۀ همین آرمانهای و آرزوهای بنا یافته است و رفتار دولتها باید به آن مطابقت کند. این اصول را میتوان اصول اخلاقی و سیاسی نامید. محتوای اصول آرمانی بسیار کلی است واجرای آن برمبنای اصول هنجاری میسر میشود.
ازینگونه است؛ اصل رفاه عمومی برای همه، اصل انساندوستی، اصل مردمسالاری، اصل عدالت اجتماعی، اصل همسایگی نیک (حسن همجواری)، اصل قانونسالاری (قانونیت)، اصل صلح و امینت همگانی (نه امنیت برای گروهی از کشورها و نا امنیتی برای گروه دیگر) و مانند آن. در مناسبات میان دولتها این اصلها به عنوان آرمان و آرزو برای جامعۀ جهانی مطرح اند و ارزشهای والای انسانی دارند. اما عملی کردن آن کاری آسان نیست. مثلن، اصل عدالت اجتماعی ممکن است برای یک دولت مفهوم متفاوت از آنچه باشد که دولت دیگری آن را درک میکند. یاچگونه میتوان مثلن دربارۀ اصل مردمسالاری و عدالت در مناسبات بین المللی سخن گفت حال آنکه در ترکیب شورای امنیت ملل متحد که در آن از دو صدو اند کشور جهان تنها 5 کشور با داشتن حق وتو میتوانند هر تصمیم عادلانه را که اکثریت به آن رای دهند، سد شوند. این روش هرگزبا اصل مردمسالاری(دموکراسی) در روابط بین المللی سازگاری ندارد. با نیم نگاهی میتوان رفتار کشورها را دربارۀ اصل رفاه عمومی، اصل انساندوستی و اصل قانونسالاری، امنیت عمومی و غیره در سطح جهانی بدید و داوری کرد. این اصلها از اصول اخلاقی و سیاسی بشمار میایند و قانونن در صحنۀ بین المللی، الزام آور نمیباشند. الزامی سازی آن هم آسان نیست، هرچند آرمان بشر بر آن راستاست.
ولی اصول هنجاری الزام آور بوده و دارای عالیترین قوت حقوقی اند. پروفسور ای.ای.لوکاشوک در کتابش به فرنام«هنجارهای حقوق بین الملل در نظام هنجاری بین المللی» مینویسد که اصول هنجاری بنیادین (که منظورش اصول بنیادین حقوق بین الملل است. ع.ع.) دارای عالیترین قوت سیاسی، اخلاقی و حقوقی میباشند. یعنی این اصول نه تنها از جهت سیاسی و اخلاقی الزامی اند بلکه از لحاظ حقوقی نیز الزام آورمیباشند. مراد از اصول بنیادین حقوق بین الملل هنجارهای اند که دارای ویژگیهای کلی تر و والاتر از هنجارهای دیگراند و بیشتر از سایر هنجارها اهمیت حقوقی دارند و قوت حقوقی آنان نیز بالاتر از هنجارهای عادی است. مانند، اصل برابری حاکمیت دولتها، اصل عدم توسل به زور یا تهدید به آن، اصل حل مسالمت آمیز اختلافهای بین المللی
و غیره. چیزی که کشورهای غربی دررابطه با کشورهای دیگر همیشه نقض میکنند؛ اما از وجود این اصلها در روابط بین المللی منکرنیستند.
 
ب – مفهوم اصول بنیادین حقوق بین الملل
مراد از اصول بنیادین حقوق بین الملل، همانگونه که گفتیم، کلی ترین هنجارهای حقوق بین الملل اند که درونمایه و محتوای اصلی حقوق بین الملل را بازتاب میدهند، و والاترین قوت حقوقی را در نظام حقوقی حقوق بین الملل دارا میباشند. اصول بنیادین حقوق بین الملل در واقعیت هم ناظم روابط بین المللی، هم سمت دهندۀ نظم بین المللی درجهان و هم حاکم برتمام بخشهای روابط بین المللی دولتها و سایر کساوندان حقوق بین الملل میباشند.
در واقعیت، اصول بنیادین حقوق بین الملل را از نگاه اهمیتی که دارند، میتوان شاه هنجار[5]های حقوق بین الملل نامید.
 
اصلهای بنیادین حقوق بین الملل قرار زیر اند:

  1. ١ اصل عدم توسل به زور یا تهدید به آن. مطابق این اصل دولتها باید در روابط بین الملل خویش از تهدید یا توسل به زور برضد تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی دولت دیگر، یا از هر عملی که ناسازگار با اهداف ملل متحد باشد، بپرهیزند.

  2. ٢ اصل حل مسالمت آمیز اختلافهای بین المللی. مطابق آن دولتها، اختلافهای بین المللی خویش را تنها از طریق صلح آمیز و بگونه حل و فصل میکنند که صلح و امنیت بین الملی و عدالت به خطر نیافتد.

  3. ٣ اصل عدم مداخله در امور داخلی. مطابق آن دولتها نباید به اموریکه براساس منشور ملل متحد جزو از صلاحیت داخلی یک کشور دیگر است، مداخله نمایند.

  4. ٤ اصل همکاری بین المللی. دولتها مکلف اند با همدیگر در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و غیره مطابق منشور ملل متحد همکاری نمایند.

  5. ٥ اصل برابری حقوق و خودگردانی خلقها (یا حق خلقها برای تعیین سرنوشت خویش). بر اساس این اصل همه مردمان حق دارند بگونۀ آزاد و بدون مداخلۀ خارجی نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خویش را تعیین نمایند. هر دولت مکفت است به این حق مطابق منشور ملل متحد احترام گذارد.

  6. ٦ اصل برابری حاکمیت دولتها. یعنی اینکه، تمام دولتها دارای حاکمیت برابر اند، حقوق و وظایف مساوی دارند و بصورت مساوی عضو جامعۀ جهانی میباشند.

  7. ٧ اصل اجرای صادقانۀ تعهدات بین الملل. مطابق این اصل، همه دولتها باید تعهدات بین المللی خویش را که بر اساس منشور ملل متخد پذیرفته اند، صادقانه اجرا نمایند.

  8. ٨ اصل تمامیت ارضی کشورها. یعنی اینکه هر دولتی باید تمامیت ارضی دولت دیگر را احترام کنند و از اعمالیکه باعث نقض آن میشود خودداری ورزد.

  9. ٩ اصل خلل ناپذیری مرزها. منظور از آن شناسای و پذیرش مرزهای دولتی است و احترام به خلل ناپذیری آن است.

  10. ١٠ اصل احترام به حقوق بشر. یعنی احترام به حقوق بشر و آزادی های بنیادین بشمول احترام به آزادی اندیشه، آزادی وجدان، آزادی مذهب و آزادی عقیده برای همه.

از جملۀ این اصول، اصول ١ تا ٧ در منشور ملل متحد (دیباجه، مادۀ ١ و ٢ منشور، بویژه مادۀ ٢) و اعلامیۀ مجمع عمومی ملل متحد درسال ١٩٧٠ درباب اصول حقوق بین الملل در زمینۀ روابط دوستانه و همکاری میان دولتها مطابق با منشور ملل متحد بگونۀ آشکار درجانده شده اند.[6] سه اصل ٨، ٩ و ١٠ در سند نهای همایش هلسنکی دربارۀ امنیت و همکاری در اروپا سال ١٩٧٥ تثبیت یافته اند.
عده یی از نویسندگان اصل خلل ناپذیری مرزها را جهانشمول نمیدانند. گویا اینکه تنها در اروپا، کشورها به آن پابند اند. اما رفتار کشورها و رودادهای سالهای اخیر، نشان میدهد که اصل خلل ناپذیری مرزها یک اصل پذیرفته شدۀ حقوق بین الملل به حسابب میایند. اصل خلل ناپذیری مرزها پیوند انداموار(ارگانیک) و ناگسستنی با اصل تمامیت ارضی کشورها دارد و هردو همدیگر را تکمیل مینمایند. سخن دگر اینکه، اگرچه در منشور ملل متحد و اعلامیه مجمع عمومی درباب اصول حقوق بین الملل در زمینۀ روابط دوستانه و همکاری میان دولتها، سه اصل تمامیت ارضی، خلل ناپذیری مرزها واصل احترام به حقوق بشر بصورت اصول جداگانه دسته بندی نشده اند، ولی در محتوای اسناد بین المللی فوق موجودیت این اصول را میتوان به آسانی دریافت.
درج اصول فوق در منشور بیانگر اهمیت حیاتی آنان در مناسبات بین المللی است. منشور ملل متحد خود یک معاهدۀ جهانی است که پایه و اساس نظم جهانی حقوقی ‏را تشکیل میدهد و دارای عالیترین قوت حقوقی است. بر اساس مادۀ ١٠٣ منشور ملل متحد، درصورت تضاد مواد کدام معاهدۀ بین المللی با مواد منشور ملل متحد، مفاد مواد منشور ملل متحد برتری دارند وباید تطبیق شوند. یعنی اینکه قوت حقوقی منشور ملل متحد بالاتراز هر پیمان و تعهد دیگر یک کشور است.
ازآنجاییکه اصلهای حقوق بین الملل هنجارهای کلی و دارای عالی ترین قوت حقوقی اند، آنان دارای ویژگیهای اند که هنجارهای عادی از آن برخوردار نمیباشند. این ویژگی قرار زیر است:
– اصول حقوق بین الملل هنجارهای جهانشمول اند یعنی بر تمام کشورها، در هرگوشۀ جهان فرمانفرما اند.
– رعایت اصول حقوق بین الملل برای همۀ کشورها و برای تمام کساوندان حقوق بین الملل حتمی است بدون توجه به اینکه یک کشور عضو سازمان ملل متحد است یا نه.
– اصول حقوق بین الملل بر همه هنجارهای دیگر حقوق بین الملل برتری دارند و معتبرتر از هر قاعدۀ دیگری اند.
– در بعضی موردها تخلف از اصول حقوق بین الملل جنایت بین المللی محسوب میشود.
– در صورت نبود هنجارهای حقوقی در روابط میان کساوندان، اصول حقوق بین الملل میتوانند به عنوان پایۀ حقوقی برای تنظیم روابط ایفای نقش نمایند.
اصول حقوق بین الملل تهداب و پایۀ حقوقی نظام حقوق بین الملل است. آنان در واقعیت ستونهای اند که نظام حقوقی بین المللی را استوار نگهمیدارند. تمام کشورها و سازمانهای بین المللی در روابط بین المللی میان خویش باید رعایت این اصول را در نظر بگیرند. اصول حقوق بین الملل باهم پیوند تنگاتنگ و ناگسستنی دارند. مفهوم یک اصل با مفهوم اصل دیگر وابسته و بافته بوده، درونمایه و محتوای یک اصل را نمیتوان بدون درک محتوای اصول دیگر بدرستی تفسیر کرد. تفسیر یک اصل بصورت جدا و گسسته از دیگران، نادرست و نارواست.
ازینرو، برای درک و فهم درست از اصول حقوق بین الملل باید آنان را بگونۀ سامانمند (نظاموار، سیستموار) و بهم بسته در نظر گرفت. به اهمیت این نکته، ‏هم در اسناد بین المللی، هم در بینش نظریه پردازان حقوق بین الملل، و هم در رویۀ دیوان بین المللی دادگستری تاکید شده است. در خود اعلامیۀ مجمع عمومی ملل متحد درسال ١٩٧٠ درباب اصول حقوق بین الملل در زمینۀ روابط دوستانه و همکاری میان دولتها مطابق با منشور ملل متحد، تاکید گردیده است که «اصول یادشدۀ فوق باهم وابسته اند؛ هر اصل، در زمان تفسیر و کاربرد، ‏باید با پیوند با تمام اصول دیگر بررسی شود».[7] دیوان بین المللی دادگستری، در رای خویش در قضیۀ دعوای نیکارگوا علیه ایالات متحده امریکا نوشت که «کارکرد اصل احترام به حاکمیت ملی ناگزیرشامل پاره یی از اصل عدم توسل به زور و پاره یی از اصل عدم مداخله میگردد».[8] همچنان، کشوری که اصل برابری حاکمیت ملی کشور دیگر را احترام گذارد، به هیچصورت به امور داخلی آن کشور مداخله نمی کند و بر ضد آن کشور متوسل به زور نمی شود. یعنی همه این اصول باهم وابسته، بهم بافته اند و ناگسستنی اند.
پس، اصلهای بنیادین حقوق بین الملل پیش از همه،‏ قواعد کلی رفتار یا هنجارهای عام اند که برای کساوندان حقوق بین الملل الزامی بشمار میایند. این هنجارها، هنجارهای عادی نبوده، بلکه دارای عالیترین قوت حقوقی، پرارجترین هنجارها و با اهمیت ترین آنها اند.
نظام حقوق بین الملل خود از مجموعۀ بهم بافتۀ هنجارهای حقوقی تشکیل یافته است. اما این هنجارهای حقوقی بین المللی قوت حقوقی یکسان ندارند و دارای هیرآرشی یا رده بندی ویژه میباشند. هنجارهای مندرج در ماده های منشور ملل متحد از همه بالاتر قرار دارند. مطابق مادۀ ١٠٣ منشور ملل متحد، درصورت تضاد مواد کدام معاهدۀ بین المللی با مواد منشور ملل متحد (بشمول اصول بنیادین حقوق بین الملل که در منشور درج اند)، تعهد ناشی از مفاد مواد منشور ملل متحد از هر تعهد دیگر برتری دارد. یعنی اینکه، قوت حقوقی منشور ملل متحد بالاتراز هر پیمان و تعهد دیگر یک کشور است.
در مقایسه اصل و هنجار، بازهم، میتوان استدلال کرد که نه هر هنجار را میتوان اصل نامید. حال آنکه هر اصل بذات خود هنجار است، اما شاه هنجار. اصلهای حقوق بین الملل، هنجارهای اند که در ردۀ عالی و جایگاه بلند قرار دارند. هنجارهای دیگر ساده و مشخص اند و روابط حقوقی مشخص و انفرادی را تنظیم میکنند، حال آنکه، اصول، هنجارهای بغرنج و کلی اند و ساختار و سیمای کلی حقوق بین الملل را تعیین میکنند. اصلهای حقوق بین الملل ستون فقرات حقوق بین الملل را تشکیل میدهند؛ استواری و پایداری آن را تضمین میکنند و به تداوم و استحکام آن مدد میرسانند.
حقانیت و قانونی بودن رفتار هر دولت را در روابط بین المللی اش، میتوان با مقایسۀ آن، با رعایت اصول بنیادین حقوق بین الملل سنجید و داوری کرد، نه با آنچه که رسانه های یک سر هزار زبان غربی بیان میکنند.
 
 
روکردها:
 
1- Алексидзе, Л. А. Некоторые вопросы теории международного праваимперативные нормы (jus cogens), Тбилиси, 1982.
2- М. А, Баймуратов, Международное публичное право, Харъков, 2003
3- Лукашук, И. И. Международное право, Общая часть, Москво, 1997
4- Лукашук, И. И.Нормы международного права в международной нормативной системы, Москво, 1997
5- Мовчан, А. Л. Современный правопорядок, Москво, 1996
6- P.H. Kooijmans, Internationaal publiekrecht in vogelvlucht, zesde druk, Wolters-Noordhoff, Groningen, 1995
7- http://daccess-dds-ny.un.org/doc/RESOLUTION/GEN/NR0/348/90/IMG/NR034890.pdf?OpenElement


[1] http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-8407e18b68dd44b387104bf5db55fe59-fa.html
[2]
داکتر ناصر کاتوزیان، مقدمۀ علم حقوق و مطالعۀ آن در نظام حقوقی ایران، تهران، 1374، ص 68
[4] Лукашук, И. И.Нормы международного права в международной нормативной системы, Москво, 1997,
стр.93

[5]
یکی از شیوه های ساختن واژه به زبان فارسی به کمک نامواژۀ شاه است که میتوان دها و حتا صدها واژه را با پیوند آن ساخت مانند: از باز- شاهباز، از توت- شاه توت، از پر – شهپر، از بال – شاهبال، از شاه – شاهنشاه، از بانو – شاهبانو وغیره.
[6]بنگرید به متن اعلامیه را در پیوند زیر:
http://daccess-dds-ny.un.org/doc/RESOLUTION/GEN/NR0/348/90/IMG/NR034890.pdf?OpenElement
[7] http://daccess-dds-ny.un.org/doc/RESOLUTION/GEN/NR0/348/90/IMG/NR034890.pdf?OpenElement
[8] http://www.ilsa.org/jessup/