آرشیف

2015-11-13

عید محمد عزیزپور

شریعت ابزاری بـــــــه دست دین فروشان

هرچند چهارده قرن است که سوداگران و سودخورانی که به دنبال نعمت های دنیایی اند، شریعت را همچون ابزار برای به دست آوردن نعمت های مادی و دنیایی خویش استفاده می کنند، اما بیش از 30 سال است که در کشور ما، این عنعنه همه شمول شده است، یعنی هرکسی می کوشد از دیگری پس نماند و با ازبرخواندن «بسم الله»، «نعوذ بالله»، «لاحول ولا»، «الحمد الله» و «الله اکبر» و غیره ثابت کند که «الحمد الله» مسلمان است و اگر از دیگران مسلمان تر نباشد، بی دین تر که هرگز نیست.
علت آن این است تجاران دین که از اسلام برای تجارت و لذت بدنی و دنیایی استفاده کرده اند، مفاد بلند گرفته اند و در جامعه از هیچ، به جایگاه بلند رسیده اند، پول دارند، توانمندی های اقتصادی دارند، بر دیگران نیز حکومت می کنند و آخرت نیز از آن آنان است.
طبیعی است که هر ملا و داملا، درین آشفته بازار دین فروشی، در صورتی نیاز می تواند از شریعت ابزاری بسازد برای ارضای نیاز های مادی و یا غیر مادی خویش. بدبختانه که برای رسیدن به هدف، از کشتار و نابودی انسانها دریغ نمی ورزند. مردم ما در مدت 30 سال گذشته آنقدر شستشوی مغزی شده اند که هرگز نمی اندیشند که آنچه انجام میدهند درست نیست و با اسلام نمیخواند. آنان نیاموخته اند که اسلام دین وحشت، دهشت، بربریت و هراس افگنی نیست.
در قرآن آیات بسیاری است که از ترحم و مهربانی با افراد بشر یاد کرده است. مثلن در قرآن آیتی است که میگوید : «من قتل نفسا فکانما قتل الناس جمیعا ومن احیا نفسا فکانما احیا الناس جمیعا» یعنی کسی که یک نفر انسان را بکشد مثل این است که تمام انسان‏ها را کشته است و کسی که به یک نفر انسان خدمت کند و او را زنده کند مثل این است که تمام انسان‏ها را زنده نموده است.
آموختن و رفتار کردن مطابق با این آیت، نیاز امروزین مسلمانان است.
 اما از زبان این دین فروشان هیچگاه شنیده نشد که کشتار و قتل مردم راه شریعت نیست. در حالیکه دولت افغانستان هم به اسم و هم به عمل یک دولت اسلامی است، گروهی دیگری از همین مسلمان نماها، سلاح ها را به دست گرفته و برای پیاده کردن اسلام در افغانستان بر ضد همین دولت اسلامی می جنگند. یک گروه در داخل دولت شریعت را به بدترین شکل عملی می کند، مانند دره زدن دو جوان در فیروزکوه مرکز ولایت غور به جرم زنا، چند ماه پیش، و یا کشتن فرخنده در کنار مسجد شاه دوشمشیره در درون شهر کابل، نزدیکی ارگ و تماشای نظمبانان دولتی؛ و گروهی دیگر در خارج از دولت به وحشیانه ترین شکل مصروف اجرایی حکم شریعت اند: مانند، سربریدن هفت تن بیگناه، و یا سنگسار کردن رخشانه دختر جوان و نامرادی که به زیر سنگهای دهها مرد نیمه وحشی و «غیرتی»، سرانجام، «الا، خداجان» گفته، جان باخت. او تا زبان به توان داشت نام خدا را از زبان نبرد. اما صدای مظلومانه و معصومانۀ آن دختر بی کس، غاجز و نامراد، به دل سخت این همه مرد «غیرتی» اثری نکرد تا اینکه برای ابد خاموش شد. این است نمونۀ از «غیرت» ده ها مرد که نه وجدان، نه احساس، نه ترحم و نه هم مهر، در وجود شان است. این است نمونۀ از شستشوی مغزی که این همه غوغا وفریاد دختر مظلوم هیچ اثری به آنان نداشت.
سعدی بزرگوار دروصف انسان بودن و آدم بودن چه زیبا سروده است. بخوانید.

تـن آ د می شریفست به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی
چـــه مــیان  نـقــش  دیـوار و مــیان آدمــیت

خوروخواب وخشم وشهوت شغبست وجهل وظلمت
حــیــوان   خــبـر  نــــــدارد  ز جـــــهان آدمـــیــت

به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت

اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
بنگر که تا چه حدست مکان آدمیت

طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت

نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

آیا سنگسار کردن یک عمل انسانی است؟
پاسخ به این سوال است: البته نه.
سنگسار کردن هرگز یک عمل انسانی نیست. می دانم که از سوی دین فروشان به فرنام یک عمل اسلامی شمرده می شود. اما یک عمل غیر انسانی، مخالف به حیثیت و شرف بشری است. این عمل یادگاری از دورۀ جهل و بربریت است.
هر کس، هر آنچه که فکر می کند، بکند، حتا اگر مرا سنگار هم بکنند، میگویم که این عمل خلاف شرف، حیثیت و آبروی انسان است. اول تر از همه در هیچ جای از قرآن آیتی وجود ندارد که در آن سنگسار حکم شده باشد. چون قرآن عالی ترین منبع شریعت است، و در آن ذکری از سنگسار نشده است، می توان گفت که عمل سنگسار را باید از بن رد کرد.
افزون بر این، این کار، باعث بدنامی دین اسلام در نزد جهانیان خواهد شد، زیرا عملی است وحشیانه، دد منشانه و غیرانسانی و غیر ضروری و سخت نفرت انگیز. میگویند که سنگسار از عنعنعه های قوم یهود بود و ازین رو، در زمان حضرت محمد نیز به اساس دین آنها چندتن سنگسار شده اند. اما این عمل هرگز نمی تواند به عنوان سنت محمدی قابل پذیرش باشد. به عقل، مهر و ترحمن بشری در زمان ما سازگار نیست.
بعضی چیزهای هست که در گذشته وجود داشته است و حضرت محمد خودش نیز به آن عمل کرده است؛ ولی امروز نمی توان از آن پیروی کرد، مثلن، حضرت محمد غلام ها و کنیز ها داشت. چون در آن زمان، رسم روزگار چنین بود. آیا می توان امروز نیز به برده گرفتن و کنیز نمودن دیگران رو آورد. پاسخ این است که نه. سنگسار هم نیز از همین مورد هاست. نباید آن را برای جزا دادن انسانها به کاربست. حقوق بین الملل آن را رد می کند، جامعۀ جهانی آن را یک عمل وحشیانه میداند.
باید گفت که رسم برده داری، هیچگاه از سوی یک کشور اسلامی و یا کشورهای اسلامی به صورت کل داوطلبانه به یاپان نرسید، بلکه همین کشورهای اروپایی بودند که با بستن پیماننامه های بین المللی، رسم و رواج برده داری را از میان برداشتند و حالا این عمل غیر انسانی به تاریخ پیوسته است. در افغانستان، در زمان امان الله خان برده داری ممنوع شد. امروز برداری جنایت علیه بشریت است و هیچ کسی برده گیری یا برده داری نمی تواند، به جز از داعش که می خواهد به زعم خویش اسلام ناب محمدی را در منطقه های زیر سیطره اش پیاده نماید.
از نظر دانشمندان دینشناس، در تمام دین ها و مذهب ها؛ آیت ها، حدیث ها، روایت ها و داستان های هست که می توان به نفع شخصی خود استفاده کرد و برای کشتار دیگر اندیشان و قتل انسانها به کار گرفت. اما آیت ها، حدیث ها و روایت های نیز هستند که برای دوستی، مهرورزی میان انسانها و در کل بشریت استفاده می شود. دردمندانه که در افغانستان در مدت 30 سال گذشته تنها قتل و کشتار و دشمنی به مومنان آموزنده شده است. به جای اینکه به مومنان بیاموزند: «من قتل نفسا فکانما قتل الناس جمیعا ومن احیا نفسا فکانما احیا الناس جمیعا». یعنی کسی که یک انسان را بکشد مثل این است که تمام انسان‏ها را کشته است و کسی که به یک نفر انسان خدمت کند و او را زنده کند مثل این است که تمام انسان‏ها را زنده نموده است. میگویند، « فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّكاهَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ ( 5 ) پس چون ماه‌هاىِ حرام سپرى شد ، مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بن‌ينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند ، راه برايشان گشاده گردانيد ، زيرا خدا آمرزنده مهربان است .
متوجه باشید که آیۀ نخست فوق، سخن از انسان است نه از مسلمان. یعنی انسان کشتن بدترین گناه است. اما آنچه مربوط به آیت دوم می گردد، قضاوت برشما و اهل خبره. اما میگویند که شرایط خود را دارد که نمیتوان درین کوتاه نوشتار به آن اشاره کرد. نباید از یاد برد که انسان چه مشرک است چه غیر مشرک، مسلمان است یا غیر مسلمان، مطابق به اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، حق زندگی دارد، حق احترام به حیثیت و شرف بشری دارد. اما گروه های تندرو و تاجران دین امروز، به دهل خود میرقصند. آنان ازینکه زور شان به کافران نمی رسد، تنها مسلمانان هم کیش خود را می کشند. زور آنان به غیر مسلمانان هرگز نخواهد رسید. زیرا غیرمسلمانان بیشتر با عقل و خرد خود، اتکا دارند و مسلمانان به نابخردی خویش.
ما امروز در جهان ارتباطها زندگی می کنیم. چیزی (سنگسار رخشانه) که در «غلمین» ولایت غور انجام میگیرد، فردا آن را همه جهان می بیند. دیدن صحنۀ انداختن سنگ به سوی رخشانه، فریادهای دادخواهانۀ او، الله جان گفتن او دل هر «مشرک» را آب میسازد، اما همین مسلمانان، بدون هیچ احساس، هیچ ترحمی او را تا دم مرگ سنگباران می کنند.
خنده آوراست که نام خدای بزرگ (الله اکبر) را اینان نیز یاد می کنند. آیا همین خدای بزرگ که تمام کاینات را با همه بزرگی اش که با ملیاردها کهکشان، که هر کهکشان، ملیونها و شاید هم میلیاردها نظام خرشیدی دارد، آفریده است، نیازی به این سنگسار دارد؟

پایان
تاریخ 12 نوامبر سال 2015