آرشیف

2015-10-5

عید محمد عزیزپور

ماهی از سر گنده گردد نه ز دُم

ماهی از  سر گنده گردد نه ز دُم، به این معناست که اگر پوسیدگی اندام های جانوران دیگر پس از مرگ، مثلن از شکم می آغازد و می گندد، و سپس فاسد گشته و می پوسد؛ پوسیدن و گندیدن ماهی از سر می آغازد. این متل، گواژه ایست دربارۀ کارها، به خصوص کارهای کشورداری و اداری مملکت، چنانکه اگر رییس جمهور و هستۀ رهبری ادارۀ کشور بیماری روانی یا بدنی داشته باشد، یا ناراحتی عقده گشایی قومی، یا تنبلی و غفلت، شیرازۀ دولتداری از هم می پاشد؛ فرق میان حق و ناحق، میان داد و بیداد، میان نیک و بد، میان دوست و دشمن به سطح کشور از میان می رود. کشور به بی عدالتی فرو می غلتد و همانگونه که همه میدانیم، عدالت در کشور داری شرط مهم است، ورنه «شاه اگر عادل نباشد مُلک ویران می شود».
این متل زبان فارسی در رابطه با سران کشور افغانستان کاملن صدق می کند. گندگی وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی مردم و وضعیت بد کشور و حالت نابسامان امنیتی حکایتگر گندگی سر سران حکومت افغانستان پسا امارت اسلامی طالبان می باشد. همین گندیدگی سر حکومتگران افغانستان، به ویژه، رییسان جمهور کشور بود، و است که امنیت در این کشور با گذشت هر روز بدتر می شود و دشمن شریرتر میگردد. فرق میان دوست دشمن ناپیداست.
گروه هراس افگن طالبان که پس از ١١سپتمبر ٢٠٠١ به مرگ حتمی رو به رو بود، به کمک همین دولتمردان جان تازه گرفت و اکنون همه روزه زندگی شهروندان کشور و هست و بود آنان را به کام نیستی می کشاند. سقوط قندوز گواه این سخن است.
از ١٥ سال پیش بدینسو، دولتمردان افغانستان، از همه اولتر، خایین ترین آنان که حامد کرزی است طالبان را برادر خواند و تا آخرین روز ریاست جمهوری خود، به برادر خواندگی خویش ادامه داد. این در حال بود که طالبان هیچگاه از کشتار دست نکشیدند و تا که توانستند خون ریزی و ویرانی کردند. اما سران دولت افغانستان، نیروهای بین لمللی را نیز از سرکوب کردن طالبان بازداشت. از سوی دیگر، حامد کرزی و شریکانش که اشرف غنی احمد زی نیز شامل آن بود، نیروهایی را که در عمل می توانستند به مقابل طالبان ایستادگی کنند، خلع سلاح نمودند و به این شکل دست طالبان را برای کشتار و غارت مردم بیدفاع افغانستان بازگذاشتند.
اشرف غنی که خود یکی از شریکان حامد کرزی بود، سیاست کرزی را در برابر طالبان به نام دیگر ادامه میدهد. او به جای واژۀ برادر، طالبان را گروه مخالف نام گذاشت. از دید او آنان تنها مخالفان دولت اند، نه چیزی دیگری.
اشرف غنی که دومین مغز متفکر جهان شهرت یافته است، واقعن که یکی از آدم های پوسیده مغز و گنده سر است. زیرا او به راستی هم فکر می کند که دومین مغز متفکر جهان است. ورنه برایش لازم بود که یکبار هم شده، عنوان دومین مغز متفکر را در یک رسانۀ گروهی رد می کرد.
گنده سر بودن او را نیز می توان به این گفته هایش سنجید به گونۀ نمونه در زمان کارزار انتخاباتی او چنین گفت:
بیش از نود فیصد از کسانیکه در زندان بگرام زندانی میباشند، مربوط به یک قوم و گوینده یک زبان میباشد.
این گندیده سر فکر می کند که طالبان هراس افگن که هر روز سربازان و غیرنظامیان کشور را می کشند، باید آزاد شوند و به جای آنان مردم بی گناه از از قوم ها و زبان های دیگر به زندان بگرام زندانی شوند. با همین طرز فکر او طالبان را از زندانها رها ساخت.
یا، اینکه نود فیصد از خانه های که بمبارد میشود، مربوط به یک قوم و گوینده یک زبان میباشند.
نتیجۀ که ازین سخن به دست می آید این است که باید خانه های کسانی را که با دولت نمی جنگند نیز بمباران کرد. از یکسو او طالبان رها می سازد تا به جنگ و خون ریزی ادامه دهند و از خانه های مردم به سوی نیرو های دولتی حمله کنند، از سوی دیگر نمی خواهد به جاهای که طالبان به آنجا سنگر گرفته اند حمله شود. اگر نیروهای دولتی سنگر های طالبان را بمباری یا تیرباران می کند، لازم است به همان تعداد بم به خانه های مردم بیگناه دیگر که به قوم یا زبان دیگر تعلق دارد، نیز فروفگنده شود.
در واقعیت تنها دیوانه ها به چنین نتیجه می رسد، ورنه رییس جمهوری که عقل دارد چنین قضاوت نمی کند.
یا، اینکه، خورده هویت ها در هویت کلان ملی حذف شوند.
آن هویت کلان ملی هم، از نظر اشرف غنی، هویت پشتونی است. همه مردم دیگر باید یا پشتون شوند یا افغانستان را خالی کنند. چیزی که افغان نازی خواهان آن است و در عملی غیر ممکن است، در نهایت باعث تجزیۀ کشور می شود. مرام افغان نازی که به کسی پوشیده نیست، که چنین میخواهد. بدبختانه دولتمردان افغانی یا این گنده سران دربارۀ هویت و قوم خود بیشتر فکر می کنند تا دربارۀ کشور و سرنوشت همه مردم آن به شکل کل.
 یا، در کنفرانس مطبوعاتی در هندوستان دور از تمام نزاکتها گفت سوالهای دیگر تانرا به پشتو نمائید تا تناسب رعایت شود.
این خود نشان میدهد که این رییس جمهور سخت مبتلا به بیماری روانی است که نمی شود درمان شود، زیرا بیمار خودش از داشتن بیماری منکر است. پس، هیچ پزشک و طبیب او را نمی تواند درمان کند.
گاهگاه مانند صدیق افغان گپهای هوایی میزند، بدون هیچگونه آمار یا پژوهش، مانند این گفتارش که چندی پیش بیان داشت. هزینۀ یک هفته جنگ برای آبادی یک ولسوالی و بهای یک ماه جنگ برای آبادی یک ولایت کافی است.
افزون بر اینکه، این گپ، ژاژخوایی بیش نیست، اما کسی نیست که از جناب رییس جمهور بپرسد، این نتیجه را از کجا گرفتی؟ واحدهای اداری بنابر ساحه و نفوس و اهمیت اقتصادی از هم فرق دارند، یکی بزرگتر و دیگری کوچکتر است. این هزینۀ جنگ برای کدام یک از ولسوالی ها و یا کدام یک از ولایتها کفایت می کند؟ ولسوالی خوست یا ولسوالی طالع و برفک، ولایت پنجشیر یا ولایت قندهار، یا هرات. یا قندوز که تو آن را حالا برباد کرده ای؟
یا، یک گپ هوایی و مفت دیگر دربارۀ قندوز زمانی که به دست طالبان افتاده بود به خبرنگاران گفت: ولایت قندوز تحت کنترول است.
چون اشرف غنی خودش با طالبان دیدگاه واحد دارد، این گپ درست می باشد زیرا از دید تمامیتخواهی و هژمونی قومی فرقی میان طالب و اشرف غنی نمی توان گذاشت. اما اگر از دید منفعت ملی و کشوری فکر کنیم، قندوز زیر کنترول دولت نبود و تا هنوز (چهارم ماه نوامبر ٢٠١٥) هم نیست. گپ اشرف غنی مانند بسیاری سخنان دیگرش پوچ است و بی معنا.
از سوی دیگر، سیاست قومگرایانۀ اشرف غنی کار را به جای رسانیده است که طالبان را همچون دولت در داخل دولت قبول می کند. این درحالی است که طالبان هیچگاه دست از کشتار نکشیده اند.
گذاشتن سرزمین کشور (دندغوری) به اختیار طالبان نمونۀ واضح ازین رفتار است. دندغوری، در واقعیت دولت طالبان است. آنها در آنجا بیرق خود را برافراشته اند، هرچه بخواهند می کنند، قوای مسلح و پولیس کشور حق رفتن و جستجوی جنایتکاران را در آنجا را ندارد، آنان قانون امارت طالبی خویش را در آنجا به سر مردم اجرا می کنند، می توانند هزاران هراس افگن، آدمکش، جنایتکار داخلی و خارجی را در میان خود جادهند تا از آنجا عملیات خویش را بر ضد منطقه ها و ولایت های دیگر سازماندهی کنند.
دندغوری، جای عادی نیست، بلکه نقطه ای پیوندگاه شاهراه های شمال کشور و شمال و جنوب است. این جایی است که از آن جا می توان تمام منطقه های شمال را زیر کنترول داشت. از آنجا می توان تونل سالنگ را به روی کابل بست. واگذاشتن دند غوری به طالبان به معنای گذاشتن همه مناطق شمال به طالبان است. همین بود که یک هفته هم، از خبر تسلیمی دندی غوری به طالبان  نگذشته بود که قندوز به دست طالبان افتاد.
نتیجه: افغانستان را سران یا زمامداران آن برباد خواهند داد.

پایان
عید محمد عزیزپور
چهام اکتبر سال ٢٠١٥