آرشیف

2014-12-22

عید محمد عزیزپور

استفاده از واژه های فارسی خلاف اصول فرهنگی و اسلامی نیست

بجای آغاز سخن
این قلم به زبان پشتو و نویسندگان پشتو زبان احترام زیاد قایل است و در حد توان در فراگیری این زبان ملی نیز کوشیده است. بنأ این نوشته را نباید مخالفت به زبان پشتو تلقی کرد. نوشته ام متوجه خود وزیر فرهنگ و آنانی است که خوشبختی و رفاه خود را در بدبختی وناکامی دیگران جستجو میکنند.
ما صد ها دانشمند پشتو زبان را میتوان نام ببریم که بی آلایشانه قلم خویش را در خدمت نه تنها زبان پشتو بلکه همچنان به خدمت زبان فارسی قرار داده اند و آثار مهمی از خود بیادگار گذاشته اند و هرگز نگفته اند که این یک زبان بیگانه است.
 
و اما بعد،
طبق گزارشهای منتشر شده از افغانستان، وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان، یکشنبه (21 دلو)، یک گزارشگر تلویزیون افغانستان در ولایت بلخ و دو کارمند ارشد این رسانه را، به دلیل کاربرد واژه های فارسی، مجازات کرده است. همچنین دکتر ذبیح الله فطرت، رییس تلویزیون محلی بلخ و داوود احمدی، مدیر عمومی اطلاعات تلویزیون ملی افغانستان به همین علت، "مجازات نقدی" شده اند. به گفتۀ مقامات وزارت فرهنگ افغانستان در بلخ آقای بابی خواسته که "قصدا" زبان بیگانه را در افغانستان مروج سازد.
وزیر فرهنگ دلیل این مجازات را همچنان "استفاده از کلمات خلاف اصول فرهنگی و اسلامی" ذکر کرده است.
 
از لحاظ رسمی این نخستین بار است که خبری نشر میشود که دریک کشور شهروند آن بخاطر استفاده از زبان مادری اش که گفتن و نوشتن به آنرا قانون اساسی کشورنیز مجاز دانسته از سوی یک مقام رسمی کشورمجازات میشود. جالب این است که این مجازات از طرف وزیر فرهنگ اعمال شده است مقامی که وظیفه اش ایجاد شرایط مناسب برای رشد و گسترش فرهنگ و مسایلی فرهنگی است. انکشاف و رشد زبان های افغانستان نیز جزء از فرهنگ است و و اگر وزیر صاحب خفه نشود، شامل وظایف وزارتخانه اش نیز میشود و لطفأ مادۀ شانزدهم قانون اساسی را یکبار دیگر بخواند و بکار ببرد.
 
ماده شانزدهم:
"ازجمله زبانهای پشتو، دری، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، پشه يی، نورستانى وسايرزبانهاى رايج در كشور، پشتو ودری زبانهای رسمی دولت می باشند.
دولت برای تقویت وانکشاف همه زبانهای افغانستان پروگرامهای مؤثر وضع وتطبیق می کند.
نشر مطبوعات و رسانه هاى گروهى به تمام زبانهای رایج در کشور آزاد می باشد."
 
آیا کلمه های استفاده شده توسط بصیر بابی که عبارت اند از دانشگاه، دانشکده و دانشجو واقعأ کلمه های بیگانه اند یا اینکه وزیر فرهنگ بنا بر تعصب مفرط زبانی اش، و عطش برتری خواهی میخواهد دیگران را مجبور به استفاده از کلمه های پشتو میکند. باید یاد آور شوم که خودم در گفتگوهای روز مره از کلمه های پوهنتون، پوهنزی و محصل دایم استفاده میکنم و همزمان این حق را نیز دارم که از کلمات دانشگاه، دانشکده و دانشجو استفاده کنم. اما این عمل وزیر فرهنگ بسیاری ها را خواهد واداشت تا با روند مخالف خواست جناب وزیر حرکت کنند. زیرا با تدبیر ها و اقدام های تنگ نظرانه و بی مسؤلانه نمیتوان دهن مردم را ببست.
 
برای اینکه بدانیم واقعأ کلمه های فوق بیگانه است یا خیر لازم است بدانیم آیا فارسی زبان بیگانه است یا نیست.
 
آیا زبان فارسی زبان بیگانه است؟
پاسخ به این سوال این است که زبان فارسی زبان بیگانه نیست.
زبان فارسی همان فارسی دری است که در افغانستان آن را در سالهای پسین به روی کاغذ "دری" نامیده اند. از لحاظ علمی کاملأ نا درست است که فارسی را زبان جداگانه و بیگانه بپنداریم. جدا سازی فارسی و دری یا بیگانه پنداشتن فارسی در افغانستان یا متکی بر بی خبری است و یا بر اساس تعصب زبانی مبلغان آن است.  همه دانشمندان و فرهنگیان بشمول دانشمندان و فرهنگیان بنام و مشهور زبان پشتو چه دردورۀ گذشته که آثار کلاسیک پشتو را آفریده اند و چه در دورۀ کنونی، زبان فارسی و دری را یکزبان واحد میدانند، تا حال کسی که اندک بینیش واقعی داشته باشد آن را زبان بیگانه نپنداشته است. حتا بحث درین مورد لازم نیست. با خواندن هر کتاب به زبان فارسی این حقیقت اظهر من الشمس را میتوان دریافت.
 
زبان فارسی در گذشته بنامهای مختلف از سوی ادیبان و شاعران ما یاد شده اند که این نامها هرگز به معنای اختلاف در معنا نبوده است بلکه منظور همیشه یک زبان واحد بوده است.
 
اگرفردوسی دریکجا گفته است:
 
بفرمود تا فارسی  دری        نبشتند و کوتاه شد داوری
 
درجای دیگر در ارتباط به ختم شاهنامه شاهکار بزرگ ادبی اش ازین زبان چنین یاد  میکند:
 
بسی رنج بردم برین سال سی        عجم زنده کردم بدین پارسی
ويا حافظ مي گويد:
به شعردلکش حافظ کسي بود آگه         که طبع وسخن گفتن دري داند
خوبان پارسي گوي بخشندگان عمرند       ساقي بشارت ده رندان پارسارا
چوعندليب فصاحت فروشد ای حافظ           تو قنــــد او به سخن گفتن دري بشکن
شکر شکن شوند همه طوطيان هند       زين قند پارسي که به بنگاله مي رود
دراين بيتها حافظ عين زبان را هم دری می نامد و هم فارسي.
 
به همین سلسله میتوان مثالهای زیادی از بزرگان ادب فارسی ذکر کرد. طوریکه این زبان را گاهی فارسی (پارسی) و گاهی هم دری ذکرکرده اند.
 
چون این زبان امروز در سه کشور ایران، افغانستان و تاجکستان بنامهای فارسی، دری و تاجیکی مسما شده است و دلیل اش هم سیاسی است، بسیاریها از روی تعصب و تنگ نظری خویش میخواهند ازین تقسیم سود ببرند و زبان فارسی را به سه زبان جداگانه فارسی، دری و تاجیکی تقسیم کنند. حال آنکه اینها تنها گویشهای از یک زبان اند نه زبانهای جداگانه.
 
اگر ما به این تقسیم بندی ادامه دهیم و هر لهجه را زبان جداگانه بنامیم سرانجام به حد شهر و رستای خود خواهیم رسید. ماند هراتی، بدخشانی، هزاره گی، مزاری، کابلی،  بالآخره جلگۀ مزاری، تیوره گی،غوربندی وغیره.
لهجه ها در تمام زبانهای عالم موجود است. هیچکس لهجه را زبان نمیگوید. یک زبان میتواند لهجه های زیاد داشته باشد. در کشور کوچک هالند ده ها لهجه در زبان هالندی وجود دارد که زبانهای جداگانه نیستند. تفاوت این لهجه گاهی به اندازۀ است که گاهی تفاهم را مشکل میسازد. هیچکس این لهجه هارا زبان جداگانه نمیپندارد.
 
از سوی دیگر زبان انگلیسی در انگلیس،امریکا، استرالیا، افریقای جنوبی، کانادا و غیره کشورهای انگلیسی زبان، همان انگلیسی است. اما طرز گویش فرق میکند. هر واژه انگلیسی رایج در یکی از این کشورها در کشورهای دیگر نیز استفاده میشود بدون اینکه اجازۀ ورود از جانب وزارت فرهنگ آن کشوررا اخذ کند.
 
همچنان است استفاده از واژه های زبان هالندی در هالند و بلژیک، استفاده از واژه های زبان المانی در آلمان، اطریش و سویس، استفاده از واژه های زبان فرانسوی در کشورهای فرانسه زبان و غیره. 
 
پس چرا وزیر فرهنگ ما با اینکارش بی اعتمادی در میان اتباع کشور را ایجاد میکند و نفاق و تبعیض زبانی را دامن میزند. در حالی که درین وضعیت دشوار مشکلهای بی حد دیگر داریم که باید حل شود.
 
آیا میتوان فردوسی، حافظ، مولانا جلال لدین بلخی، بیدل، رودکی، سعدی، ناصر خسرو بلخی، ابن سینا وصدها نویسنده،عالم و شاعر را میان فارسی و دری وتاجیکی تقسیم کرد. از سوی دیگر زبان فارسی از جملۀ نادر ترین زبانهای عالم است که مربوط قوم خاصی نیست. در رشد و گسترش آن تمام اقوام افغانستان، ایران، خراسان، قفقاز، ماورالنهروحتا هند و پاکستان سهم داشته اند و فارسی به نوبت خود ارزشها و روحیه های معنوی و فرهنگی قوم های این منطقه ها را در طول بیش از هزار و صد سال به دوش کشیده است.
 
یکی ازپیامدهای ناگوار این نامگذاری در افغانستان اینست که وزیر فرهنگ مانع از آن میشود که ما در رشد و انکشاف زبان مادری خویش آزادانه کار کنیم. ازهرعمل و ابتکار پیشرونده در تالیف و ترجمه کتب که درپیشرفت زبان در شرایط متغیر جهان که با پیشرفت سریع دانش، فناوری و ارتباطات همنوا و همراه باشد، بصورت آگاهانه و بهانۀ فارسی بودن و دری نبودن منع میشویم. بطوریکه گرفتن نامهای همچون دانشگاه، دانشکده، دانشور، دانشجو، دانش آموز، دانشجوی، فرهنگسرا، فرهنگستان، و غیره بهانۀ اینکه فارسی است نه دری در افغانستان ممنوع قرار میگیرد[1] و بر عکس استفادۀ از واژه های فرنگی، بیگانه ونامرغوب استفاده میشود.
 
درین فهرست کوچک تعداد ازکلمه هایی را می آورم و خوانندۀ محترم خود قضاوت کند که کدامیک بیگانه و نامأنوس است و کدام یک باید استفاده شود. چرا کلمه های بیگانه بجای کلمه های فارسی استفاده میشود:
 

فرنگی بیگانه             

بجای

واژۀ اصیل فارسی یا واژۀ دخیل عربی

شارژدافیر

بجای

کاردار که رتبۀ پایینتراز سفیر دارد.

سکرتر ژنرال

بجای

سر منشی

آنلاین

بجای

به روی خط

پرابلم

بجای

مشکل یا مسأله

ترم

بجای

واژه یا اصطلاح

گالری

بجای

نگارستان

توریزم

بجای

گردشگری، جهانگردی یا سیاحت

کلتور

بجای

فرهنگ

سـِلو

بجای

آهسته يا آرام

سـِپورت

بجای

"ورزش" ازریشۀ فعل ورزیدن، آحسان طبری چه زیبا گفته است:ارزی آن اندازه کان ورزی نه در آیین گژ.

سـِليپر

بجای

پاپوش يا کفش

آرَن

بجای

بوق یا بوغ

پروگرام

بجای

برنامه

سپپورت

بجای

حمایت یا پشتبانی

سیف

بجای

مصؤون یامأمون

 

 
 
 و صدها واژۀ نا مأنوس دیگر که بصورت آگاهانه تایید و تشویق میشود.
 
و بازهم چند نمونۀ از نوشتۀ محترم ستار سعیدی را ذکر میکنم که بیانگر سیاست فرهنگی وزیر صاحب در قبال زبان دری است که به نظر بنده زبان پشتو نیز از آن روی خوشی نخواهد دید.
 
–         تيم فوتبال ستريت افغانستان عازم آلمان شد" عنوان یک خبری رسمی.
–         "انگلش لنگويج انستيتوت اند کمپيوتر ساينس – منتقل از پشاور" که شاید وزیر صاحب خودش اگر معنای آن را بداند.
–         "چيکن کارَن سوپ". وغیره
 
اینها مشت نمونۀ خروار اند.
 
اگر معنای این کلمه ها را نفهمیدید که این کم سواد نیز از درک آن عاجز است مراجعه کنید به آدرس زیر در پانوشت[2].
 
من به این عقیده ام که اگر جلو این هرج ومرج گرفته نشود زبان پشتو نیز ازین خطر در امان نخواهد ماند. این را وزیر ما باید بداند.
 
آیا واقعأ وزیر صاحب به زبان دری دل سوز است؟
آوردن نمونه های فوق به عیان مینماید که وزیرما نه تنها در مورد رشد و گسترش زبان فارسی دلسوز نیست بلکه مانع آن نیز میشود. این درحالی است که یکی از اهداف وزرات فرهنگ تقویت و انکشاف همه زبانهای افغانستان است. و قانون اساسی مقرر میدارد که "دولت (در چهرۀ وزارت فرهنگ.ع.ع) برای تقویت وانکشاف همه زبانهای افغانستان پروگرامهای مؤثر وضع وتطبیق می کند و نشر مطبوعات و رسانه هاى گروهى به تمام زبانهای رایج در کشور آزاد می باشد."
 
آیا واقعأ کلمه های استفاده شده خلاف اصول فرهنگی و اسلامی است؟
برای پاسخ به این پرسش باید دید که کدام کلمه ها با کدام اصول فرهنگی و اسلامی ناسازگار اند.
 
کلمه های استفاده شده توسط بصیر بابی اینها اند: دانشگاه، دانشکده و دانشجو.
 
ولی اصول فرهنگی و اسلامی که این واژه با آن در تضاد اند نا معلوم است. در واقعیت وزیر صاحب از زیر میزش بیرون کشیده که قانونأ نا جایز است. وقتی که کسی مجازات میشود باید نه تنها عنصرهای ترکیب دهندۀ جرم معلوم باشد بلکه جزای که برای آن جرم تعیین شده نیز در قانون از قبل موجود باشد. قانون اساسی افغانستان هم همین را حکم میکند. غیر قانونی و غیر مسؤلانه است که کسی را بخاطر عملی جزا داد که در قانون وجود ندارد.
در ماده بیست وهفتم قانون اساسی افغانستان  توجه کنید که درینباره چنین مقرر میدارد:
 
"هیچ عملی جرم شمرده نمی شود مگر به حكم قانونی که قبل از ارتکاب آن نافذ گردیده باشد.
هیچ شخص را نمی توان تعقیب ،گرفتار ویا توقیف نمود مگر بر طبق احکام قانون .
هیچ شخص را نمی توان مجازات نمود مگر بر طبق حکم محکمه با صلاحیت ومطابق به احکام قانونی که قبل از ارتکاب فعل مورد اتهام نافذ گردیده باشد".
 
اما وقتی که کلمه های استفاده شده از طرف بصیر بابی را با دلیل مجازات وزیر فرهنگ مقایسه کنیم بیدرنگ  پی می بریم که وزیر صاحب از منطق و اصول فرهنگی و اسلامی بهرۀ چندانی ندارد مگر اینکه وزیرما اصول اسلامی و فرهنگی دیگری داشته باشد که نزد خودش است و ما از آن آگهی نداریم.
 وزیر محترم باید درینصورت خود بگوید که کدام اصول فرهنگی و اسلامی منظورشان است. آیا استفاده از کلمۀ دانشگاه که ترکیبی از کلمۀ دانش (علم) و پسوند مکانی و زمانی "گاه" است با اصول اسلامی و فرهنگی مخالفت دارد؟ آیا آسلام با دانش مخالف است؟ آیا اسلام با زبان فارسی و کاربرد کلمه های فارسی مخالف است؟
 
هر انسانی با منطق این را میداند که استفاده از واژه های دانشگاه، دانشکده و دانشجو نه تنها غیر اسلامی و غیرفرهنگی نیست بلکه واژه های اصیل زبان فارسی دری اند که با اصول درست واژه سازی زبان فارسی مطابقت کامل دارند. طوریکه عیان است زبان و ادبیات هم جزو از فرهنگ است و فرهنگ افغانستان را نیز نمیتوان بدون در نظر گرفتن زبان فارسی کامل پنداشت. زیرا تمام ارزشها و فراورده های فرهنگی ما در طول مدت حد اقل بیش از هزار و صد سال به وسیلۀ همین زبان به ما رسیده است و نیمی از گنجینۀ ادبی و فرهنگی جهان اسلام بوسیلۀ زبان فارسی آفریده شده است.
 
 ترکیبهای دانش با پسوند "کده" از یکسو، و ترکیب دانش با ریشۀ فعل "جو" از مصدر "جستن"  از سوی دیگر، که واژه های دلپذیر دانشکده و دانشجو را میسازند با اصول فرهنگی و اسلامی کاملأ سازگار اند.
طوریکه دیده میشود کلمه های استفاده شده به شکل از شکلها با دانش سروکار دارند که طبعأ این سوال را به ذهن بوجود می آورد که چگونه است که آقای وزیر فرهنگ با کلمه های که مربوط به دانش است مخالفت میکند.
 
دانش آموختن یکی از ارزشهای والای اسلامی است. پیغمبر اسلام حضرت محمد (ص) فرموده اند: اطلب العلم ولو کان فی الصین (دانش بجو حتا در چین باشد).
این حدیث مبارک میرساند که در اسلام آموختن علم و دانش چه مقام والای دارد. طالب العلم درعربی قدیم همان معنی دانشجو در زبان فارسی است. حال آنکه محصل  که یک کلمۀ دخیل عربی است به درستی معنای مورد نظر را نمیرساند. اولین معنای که از محصل بدست میاید نه دانشجو، بلکه حاصل کنندۀ چیزی است. 
 
 در فرهنگ عمید که اگر به خواست آقای وزیر باشد ما را حتمأ از استفادۀ آن ممنوع خواهد کرد، در مورد معنای محصل چنین نگاشته شده است:
محصل یعنی حاصل کننده، کسی که چیزی حاصل کند و و بدست آورد. تحصیلدار، مأمور وصول. مجازأ دانش آموز و شاکرد مدرسه ذکر شده است.
 
 طوریکه دیده میشود اولین معنای که از محصل بدست میاید هیچ ربطی با فراگرفتن علم و دانش ندارد بلکه با حاصل کردن چیزی پیوند دارد. کلمۀ محصل بیشتر با محصول و جمع آوری حاصلات همریشه است تا فراگیری علم و دانش. با اندکی تأمل با قاعده های اشتقاق درزبان عربی این حقیقت را میتوان دریافت.
 
بسیاری ها بیاد دارند که در دوران ظاهرشاه و داوود خان عسکرهای که برای دریافت مالیه توظیف میشدند محصل نامیده میشده اند. پس بهترین کلمه ای که برای فراگیرندۀ علم بکار میرود دانشجو است نه محصل.
 
البته منظور این قلم این نیست که از کلمۀ محصل که مجازأ دانشجو معنا میدهد صرف نظر شود بلکه این است که کاربردن دانشجو نمیتواند جرم تلقی شود. هرکس نظر به سلیقه اش میتواند یکی ازین کلمه ها را استفاده کند بدون اینکه جزای در انتظارش باشد. مجازات که در برابر جرم تعیین میشود، وقتی مورد اجرا قرار میگیرد که، همانطوریکه در بالا یاد آور شدم در قانون از قبل تسجیل یافته باشد. دولتمردان و حکام ما هر کسی را که به سلیقۀ شان ناساز بود،در چوکات عدم مطابقت با اصول اسلامی و فرهنگی می اپرانند و سپس مجازاتش میکنند. چیزیکه در دراز مدت باعث نفرت مردم از آن اصول خوهد شد.  
 
در بارۀ صیغۀ جمع "محصلین"
کلمۀ محصلین که جمع محصل پنداشته میشود نه با قواعد جمع بندی زبان فارسی دری مطابقت دارد و نه هم به قواعد جمع بندی زبان عربی به این دلیل که:
 
اسم مفرد به زبان فارسی بیشتر به دو شیوه جمع بسته میشود:
 به کمک "ها" و به کمک "ان". مانند: از معلم- معلمان، از دانش آموز- دانش آموزان، از مرد- مردان، از سنگ-  سنگها و از قلم- قلمها. اگر محصل را مطابق به قواعد زبان فارسی جمع کنیم باید انرا یا "محصل ها" بنویسیم یا "محصلان". به همین شیوه دهقان را دهقانان یا دهقانها، متعلم را متعلمان یا متعلمها، شاگرد را شاگردان یا شاگردها، ووزیر را وزیران یا وزیرها.
 
"محصلین" را نمیتوان به فارسی جمع محصل دانست زیرا به زبان فارسی "ین" علامۀ جمع نیست.
چنین طریق جمع بستن اشتباه بوده و یک رواج نامیمون در میان فارسی زبانهاست که هیچ ربطی به قواعد جمع بندی زبان فارسی ندارد.
همچنان اشتباه است اگر گزارشها را گزرشات بنویسیم، جنگلها را جنگلات و سبزی ها را سبزیجات بنویسیم. زیرا در زبان فارسی دری "ات" یا "جات" علامت جمع نیست و جمع بستن با آن اشتباه است.
 
محصل را به زبان عربی نیز نمیتوان بصورت محصلین جمع بست زیرا علامت جمع سالم در زبان عربی برای اسم های مذکر"ون" و برای اسم های مؤنث "ات" است. مانند "معلمون" و"مؤمنون" برای مردان و "معلمات" و "مؤمنات" برای زنان. همانگونه است جمع "محصلون" برای مردان و "محصلات" برای زنان.
 
ازینرو اگر محصل را بزبان فارسی جمع نماییم باید یا محصلان بگییم یا محصل ها و اگر محصل را به زبان عربی جمع ببندیم باید آنرا محصلون بگوییم نه محصلین.
محصلون وقتی در زبان عربی محصلین میشود که قبل از آن کلمه یا حرف دیگری بیاید و کلمۀ محصلون به حالت اضافی قرار گیرد مانند "من المحصلین"، "عن المحصلین"، "کتب المحصلین" و غیره.
چون چنین است پس چرا وزیر صاحب علاقه مند این نا هنجاریها ی زبانی است.
 
پس به این نتیجه میرسیم که وزیر فرهنگ هدف اش این نیست که در افغانستان پدیده های فرهنگی رشد کند بلکه این است که چگونه میتواند به زبان و پدیده های فرهنگی دیگران لطمه وارد کند. این عمل آغاز یک روند خطر ناک است که به وحدت و اعتماد متقابل ملی نخواهد انجامید و افغانستان وطن مشترک ما از آن متضرر خواهد شد. باید دولتمردان ما بشمول محترم رییس جمهور کشور و همچنان آنانی که عقل سلیم در سر دارند جلو این روند برباد کننده را بگیرند. زیرا این تیغ دو سر: نه تنها زبان دری بلکه زبان پشتو نیز قربانی این سیاست ضد ملی خواهد شد.
 
عید محمد عزیزپور
 
هالند ٢٧ دلو ۱٣٨٦
 
m.azizpour@chello.nl

 


.نگاه کنید:بنوشته این قلم زیر عنوان" جدا سازی فارسی و دری برای چیست؟" در تارگاه جام غور.[1]

[2] http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/story/2006/06/060629_s-afghan-dari.shtml.