آرشیف

2015-6-24

استاد فضل الحق فضل

زنده گینامۀ الحاج سید محی الدین کمالـی

خـــدا ! یا تـو آن کــن که پـایــان کــار
تـو خـوشــنــود با شــی و مـا رسـتـگار

از کـجـا شـروع کـنــم و انـدوه عـظــیــم و جانکاه را که امروز بر خانوادۀ مـحـتـرم مرحوم آقا صاحب مـحــی الـد یـن کـمـا لـی وارده آمده است چگونه شــرح د هــــم واز حیات پربار وافتخار آفرین او درین نوشته مـخـتـصـر چگونه بنـو یــســـم : بهـر حال میـخـواهـم لـحظۀ چند حضور دوسـتـان وعـزیـزان که مـدتـهـا به نحوی از آنحـاء هـمـراه ایـشان یا در یک دهکـد ه ویا یک ولسوالی ویا در صنف ومکتـب وکاغوش عسـکـری ویا اداره ودفتر همکار ویا شهروند بوده اند زنده گی نامۀ مـردی را که تا چند روز پیش با لب پرخنده و ملیح و جبین گشاده حرف میزد و لـی دریغ ودرد که اکنون دیگر در میان ما نیست برای شما بنا به رسـم قـدیم بنـویـســـم و بیاد بیاوریم روزی را که بیوگرافی ما هـم روزی در محفلی ویا گورستانی خوانده خواهـــد شـــد. ایکاش که اعمال نیک ما بر اعمال زشت ما در آن لـحـظات حساس سنگینی داشته باشد .درست پنجاه و هشت سال قبل در دهـکـدهُ زیبای مناک سفـلـی ساغــر فـرزندی در فامیل سید کـمـال الدین چـشـم به جهان گشــود که پدر واقاب آن تـولد اولین فر زند دلبند شانرا با شور وشو ق زاید الـوصفـی جـشـن گرفتند و با ذبح گوسفندی به رسـم تبرک مسرت هـا سـردادنـد وبا دعا هــآ ودرودهـا به خاطـر سعادت وخوشبختی و عمر طویل این کودک انجام یافت و نام این نوزاد را به عـنـوان حـسـن تبرک سید محی الدین گذاشتند . این کودک چون چراغی در خانۀ پدر میدرخشید ورشد میکـرد وپدرش با سر بلندی افتخار میکرد که من پــد ر شـده ام واکـنـون صاحب یک طـفـل خوش خلق وحسین گـردیده ام .بدین ترتیب با شور وشوق تا هـفـت بهـا ر عمرش در محیط پر محبت خانواده گذشت . کودک پرشور وهیجان مهربان خنده رو برای پدر وتک تک فامیلش مهر ومحبت میآ ورد . وقد میکشید ورشد میکرد همه مردم ده از او به نیکی یاد میکردند وپدر مهربانش که بادیدن یگانه فرزندش همیشه شاد می بود ودر کار وزحمت دهقانی خستگی احساس نمیکرد و دلش باغ باغ میشـد . ولی بر اسا س سفارش ملای محل وموی سفیدان قریه پدرش تصمیم گرفت تا نخستین فرزند ش را ضـمـن تدرس در مسجـد ، شامل مکتب لیسۀ شیخ محـمـد ساغــری نـمـا یـد . سالهـا میگذشـت ولی برای پدر و مادرهمـچـنان گرامی تر وعزیز تر میشد . استادان مکتب هر کدام از لیاقت واهلیت واخلاق مـحی الدین کوچک ورشد طبعی ونبوغ ذاتی آن به پدرش مـژده میدادند. تحصیلاتش را با دلگرمی وشور و هیجان تا صنف 12 لیسـه ادامه داد وبا گرفتن نمرات عالی در سال 1353 از صنف 12 وقت فا رغ گردید و حسب معـمـول با داشتن نمرات عالی برایش زمینه شمول را در دارالمعلـمیـن عالی هرات میســر ساخت وپس از مدت دوسال تحصیل در هرات از رشته کیمیا وبیولوژی در سال 1355 هـجری شمـسـی فارغ وبلا فا صله نظر به عشـق وعلاقۀ خاصی که به مسلک معلمی داشت به صفت معلـم در لیـسـۀ شـیـخ مـحـمــد سـا غــری مقـرر گردید ومدت هـــا را به صفت معــلـم انجام وظیفه نمود وسـپس حسب لزومدید دولت وقت به صفـت مدیر عمومی اصلاحات ارضی ولایت غور مقـرر گردید وسـپس مدتی دوسال را به صفـت مدیر عمومی مخابـرات ولایت غور مـقـرر گردید و وظایف خویش را با کمـا ل صداقت درکلیه ارگانهای دولتی به حـسـن صورد انجام دادند.و سپـس برای سپری کردن خدمت مقدس عسـکری حسب مقررات دولت های وقت مدت دو نیم سال را در صفوف پولیس وقت خدمت نمود . موصوف در سال 1364 حسب تقاضای رهبری مقامات دولتی مجددا به صفت افســر تعدیل رتبه گردید و مدت بـش از ده سال را به صفت مدیر لوژستیک قوماندانی امنیه صادقانه خدمت نمود و سـپس به صـفت معاون خا رنوار نظامی ولایت غور سر انجام در سال 1389 هجری شمسی حسب لزومدید دولت موصوف به تقاعد سوق گردید و لـی محی الدین کمالی که یک انسان اجتماعی و معارف دوست بود نظر به علاقۀ خاصی که به مسلک معلمی داشت به صفت معلم در لـیـسـۀ سلطان رضیۀ غوری مقرر گردید وتا سال 1391 هجری شمسی به حیث معلم برای تربیت سالم فرزندان وطن صادقانه خدمت نمود . سیـد محـی الدین کمالی یک شخص خوش خلـق متواضـع با ادب و با وقار بود ه و همه مردم برایش به دیده قـدر مینگریستند. هـرچـنـد جناب محترم محی الدین کمالی فـقـیـد ازمدت یکسال به این طرف از مریضی فشار بلند خون وتکلیف معده رنج می برد وچندین بار غرض معالجه به خارج وداخل کشور سفر نمودند ولی مـتـا ُ سفانه وضع صحی شان چندان بهبود نیافت وسر انجام بنابر اظهار شخص خود شان واخلاص وارادت که داشتنـد در خواب دیده بودند که مـردی صاحب حالی برایش سفارش کرده است تا به زیارت بیت الله شریف برود انشـاء الله به فضل واحسان خداوند متعال شفایاب میگردد وهمان بود که عزم را جزم کردند ودر حین انجام این سفر فیض بار وروح پرور شفایاب شدند و بـعــد از ادای فریضۀ حـج با صحت کامل از زیارت کعبه شریف بر گشتنـد وروحا احساس آرامش وصحت کامل میکـردند ولی دریغ ودرد که جهان را رسم بر این است که مرگ حق است و به قول معروف لا یـستـأ خـرون سـا عتـه ولا یستـقــد مـون … در اثر یک حاد ثۀ عـجـیـب الـحـاج مـحـی الــدین کـمـا لــی د چا ر تکلیـف سـوخـتـگـی شــد ند وبر اساس هدایت دوکتواران معـالج به شفاخانۀ اسـتـقلا کابل انتقال داده شـدند ولـی با تـأ سف که تـداوی ایـشان مـوثر تمام نـــشد وسـر انجا روز سـه شنـبـه مـورخ چـهـــارم سـرطان سال جاری دور از مـحیـط پر مهـر خانواده واقارب اصولی داعی اجـل را لبیـک گفته جهـانی فانی را پدرود گفتند وراهی داربقا شـدند. ا نـا لله و انـا الیه را جـعـــو ن !
الـحـا ج مـحـی الدین کمالی در سال 1363 هـجـری شمسـی ازدواج کرده بودند و ثمـرۀ این ازدواج دوپســر وهـفـت دختر میـبـا شـد که شـکـر همۀ ایشان یا تحصیـل کـرده اند ویا مصروف تحـصـیـل هسـتنــد و خوشبـخـتـا نه فـرزند ارشد شـــان محترم سـیـد جلاالدین کمالی هـسـت که آرزو مندیم بعـد از پدر مـرگ پـدر بزرگوار شان راه وشـیـو اخلاق پـدر را در پیـش بگیرد و من حیث جا نشین پدر با همه و اعضأ فامیل و اقارب اصولی شـان اعـم از عـمـو ها و عـمه ها خاله ها وخالـو وسایر وابسته گان شان مانند پدر رفتار نماید و همـراه برادران خوهـران مانند پدر مهر بان وقـدر شناس باشد تا ایشان احساس نکنند که صغیر شده اند . زیـرا بعــد ازین کسی دیگری بجای پدر مهـر بان شان پیشانی های شانرا با محبت بوسه نمیزند هـکـذا از بارگاه خداوند متعال تمـنا داریم تا برایـش توفیق عنایت فرماید تا با دوستان پدر و همسایه ها نیز رابطۀ حسنه د اشته واین دوستی وحسن همـجواری مسـوولانه را مانند یک پدر، رسالتمندانه و مسوولانه با کمال محبت رعایـت نمایـد .
روحــش شــاد وقـبــرش نـور بـارا ن بـاد !