آرشیف

2015-1-8

ضیاالدین رفأ

​رمـــز پيروزي در زندگي چيست؟

 

پيروزي در زندگي به عوامل مختلفي بستگي دارد:
1- ايمان به پيروزي : کسي ميتواند به پيروزي  برسد که خواهان آن باشد و در وجود خود توان رسيدن به آن را بيابد و خويش را لايق رسيدن به پيروزي  بداند و نسبت به تحقق آن اميدوار باشد. اين امر نياز به روي آوردن به افکار مثبت و طرد افکار منفي دارد.
2- تصميم و قاطعيت: يکي ار رموز پيروزي  مردان بزرگ، اراده قوي و عزم راسخ آن‏ها بوده است. کساني که از ميان موانع و مشکلات بگذرند و از تندباد حوادث به سلامتي عبور کنند، به اهداف متعالي خود خواهند رسيد.
 
چه بسا افرادي که از امکانات خوبي برخوردارند، ولي به دليل سستي اراده و عدم اعتماد به نفس و عدم قاطعيت در امور، از اتخاذ تصميم بازمانده و به رکود و شکست تن داده‏اند و چه بسا افرادي که با وجود امکانات کم و شرايط سخت، با عزمي راسخ و اعتماد به نفس به قله‏هاي رفيع پيروزي نائل گشته‏اند.
 
3- پشتکار و استقامت: پيروزي و پيروزي براي کساني که در عرصه پيکار زندگي تسليم موانع نشده و با صبر و شکيبايي به راه خود ادامه داده‏اند.صبر و ظفر هر دو دوستان قديم‏اند بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.ميگويند: "نجاري دراثناي ساختن يک صندلي که به يکي از قضات متعلق بود، اهتمامي زياد ظاهر ميساخت و در استحکام آن سعي بليغي داشت. کسي به وي گفت: اين اندازه و موشکافي براي چيست؟ گفت: براي اين که ميخواهم روزي بر آن بنشينم.عاقبت نيز چنين شد. نجار مزبور، به خواندن علم حقوق شرع کرد و پس از مدتي به منصب قضاوت رسيد".
 
زکوشش به هر چيز خواهي رسي به هر چيز خواهي کماهي رسي
ميگويند: يک دانش‏آموز چيني که در رشته تحصيلي خود پيشرفتي به دست نياورده بود، از شدت يأس و نا اميدي کتاب هايش را جمع کرد و به دور افکند. در همان لحظه مشاهده کرد که زني مستمند قطعه فلزي را با سختي سوهان ميزند تا از آن سوزني درست کند. مشاهده اين صحنه به او درسي آموزنده آموخت. او تصميم گرفت به کلاس درس برگردد و به هر قيمتي که هست، با قاطعيت تمام به ادامه تحصيلات بپردازد.او در سايه شکيبايي در رديف دانشمندان شهير عصر خود قرار گرفت.
 
4- خودشناسي: يکي از راه‏هاي رسيدن به پيروزي ، خودشناسي است. منظور از خودشناسي، شناسايي ذوق و استعداد و تواناييها است. از اديسون پرسيدند: چرا اغلب جوانان موفق نميشوند؟ گفت: براي اين که راه خود را نميشناسند و در جاده ديگري گام بر ميدارند.
يکي از دلائل شکست بعضي از جوانان، در نظر نگرفتن علاقه و ذوق شخصي است. مثلاً شخصي به درس علاقه ندارد، ولي به کارهاي هنري يا فني علاقه‏مند است. با اين حال با اکراه واجبار و يا متأثر شدن از ديگران به تحصيل ميپردازد. بديهي است در اين صورت به توفيقي دست پيدا نميکند.