آرشیف

2015-1-8

ضیاالدین رفأ

ازدواج نمــي کـنـــم

ازدواج نمي کنم ، درس مي خوانم

علل تاخير و يا گريز جوانان از ازدواج را مي توان دلايل عديده اي دانست ، اما در اين دو مقاله قصد داريم به 4 مورد شايع آن بپردازيم . در اين مقاله دو علت گريز جوانان از ازدواج را مورد بررسي قرار مي دهيم 
 ادامه تحصيلات در سطوح عالي
از موانع عمده اي که در سر راه ازدواج بسياري از جوانان مطرح است، ادامه تحصيلات در سطوح عالي است. اينکه اين موضوع اساسا بتواند به عنوان مانعي براي دانشجويي و فن آموزي رخ نمايد ، در خور تامل و بررسي است، ولي به نظر مي رسد که شايد بتوان با قدري تدبير و چاره انديشي با آن به طور شايسته کنار آمد.
ازدواج به لحاظ گوناگون عاطفي، اخلاقي، رواني و نيز جسمي نياز جدي انسان است و استعدادهاي مختلف عقلي و عاطفي او در سايه ي پيمان زناشويي شکوفا شده و به بار مي نشيند ، موقعيت و شخصيت اجتماعي فرد به طور کامل با ازدواج شکل مي گيرد ، احساس مسووليت و تعهد اجتماعي در پرتو تشکيل خانواده در وجود انسان بيدار شده و رشد مي يابد. با اين وصف عاقلانه نيست، انساني خود را از اين همه ي مواهب و فوايد محروم سازد و به بهانه هاي مختلف از آن سر باز زند.
البته اگر کسي بتواند با مراقبت کامل، خود را از هر گونه تحريکات جنسي به دور داشته و همه ي حواس و توجه خود را به سوي تحصيل دانش معطوف سازد ، شايد کناره گيري از ازدواج مشکل جدي براي او به بار نياورد ، ولي شخصي که از چنين تسلطي بر افکار و احساسات خود برخوردار نيست، عواقب دوري گزيدن از ان براي او بسيار زيان بار و گاهي هم شکننده و غير قابل جبران خواهد بود.
و لذا مي توان در صورت احساس نياز به ازدواج و تمايل به ادامه تحصيلات تا سطوح عالي، اين کار را با يکي از طرق زير دنبال کرد و به هر دو خواسته جامه عمل پوشيد : 
دوستان نت
گنجاندن شرط موافقت و همکاري شوهر براي ادامه تحصيل در عقد ازدواج.
دوستان نت
کنترل و جلوگيري از داشتن فرزند براي مدتي با توافق دو طرف.
دوستان نت
کمک و مساعدت والدين دو طرف. و بالاخره در پيش گرفتن زندگي همراه با قناعت و ساده زيستي.
نبود خواستگار دلخواه
در سنين بالاترسخت گيري در انتخاب به سرحد وسواس مي رسد و به تدريج نکاتي ريز و غير قابل اعتنا جاي مهمي را به خود اختصاص مي دهد و دستيابي به همسر مطلوب به آرزويي تبديل مي شود که به آساني قابل تحصيل نيست
دختر و پسر، در آغاز دوران بلوغ و مدتي پس از آن به جهت قوت غريزه و ضعف انديشه ، بيشتر در پي اطفاي غريزه اند و کمتر به تشکيل خانواده و زندگي مشترک و چگونه بودن آن مي انديشند و لذا به ندرت در اين باره و در خصوص ويژگي ها و اوصاف شريک زندگي خود به تامل و محاسبه مي پردازند.
به تدريج هر چه از سن بلوغ فاصله بيشتر مي شود و قواي عقلي و فکري تقويت مي گردد اين گونه مسايل نيز در کنار پاسخگويي به نياز جنسي در دايره ي محاسبات و آينده نگري انسان وارد مي شود. هر چه بر مقدار اين فاصله افزوده شود اين موضوع نيز با شدت بيشتري، فکر و حواس او را به خود مشغول مي سازد.
البته اين کار در جاي خود خوب، پسنديده و لازم است و شايد بر اساس همين حکمت است که ازدواج دختران که به جهت زودرس بودن بلوغ آنان، معمولا در سنين کمتر از پسران به وقوع مي پيوندد و آنها تا آن زمان هنوز تجربه ي کافي براي زندگي و معاشرت زناشويي نياموخته اند و از سوي ديگر اختيار طلاق نيز، جز در موارد معين، بر اساس حکمت و مصلحت، به آنها داده نشده است بايد با اجازه و موافقت پدر و ولي صورت پذيرد، تا سرنوشت آينده و زندگي آنان با دورانديشي و احتياط پدر، که از تجربه و احاطه بيشتري نسبت به مسايل زندگي و ضروريات و لوازم آن برخوردار است، تامين شود و با نزديک نگري و ناپختگي و پيروي از هوس، دست خوش تزلزل و ناکامي نگردد
ولي گاهي در سنين بالاتر اين قضيه به سرحد وسواس مي رسد و به تدريج نکاتي ريز و غير قابل اعتنا جاي مهمي را در اين مجموعه به خود اختصاص مي دهد و از باب ((هر آنچه شرطش افزون گردد وجودش حاکم مي شود)) به تدريج دستيابي به چنين همسر مطلوبي به آرزويي تبديل مي شود که به آساني قابل تحصيل نيست و تجربه نشان داده است که چنين انسانهايي پس از افول غريزه و سستي آن و فروکش کردن عواطف و احساسات پاک جواني و غالبا نرسيدن به خواسته ي واقعي خود ، احساس ناکامي و شکست کرده و خود را از قافله ي زندگي انساني عقب مانده مي يابند.
اين نکته را بايد توجه داشت که انسانهاي معمولي خالي از عيب و نقص نيستند. هنر زندگي کردن در اين نيست که زن و شوهر از هر جهت موافق و مطلوب هم بوده و هيچ نارسايي در وجودشان نباشد ، بلکه هنر زندگي در اين است که با سرپنجه ي تدبير، صفا، محبت و ايثار، نقايص و کمبودهاي جزيي و قابل اغماض در هر يک از طرفين پوشيده شده و تحت الشعاع صفات، ويژگيها و شرايط اصلي و اساسي قرار گرفته و از ان چشم پوشي شود.
قران کريم مي فرمايد:
((
هن لباس لکم و انتم لباس لهن))
آنان[ زنان] پوشش شمايند و شما نيز پوششي براي آنان هستيد.(1)
همچنان که لباس عيب بدن را مي پوشاند زن و مرد نيز بايد ساتر و حجاب عيوب هم باشند. و با عيب پوشي نسبت به يکديگر به توافق و تفاهم واقعي و در پرتو آن به عشق و محبت نسبت به هم دست يابند.
دوستان نتگريز از مسئوليت پذيري
خانواده ، بهترين ميدان عمل و رو به رويي با دشواري ها و مسايل جدي حيات است .
بسياري از اينکه پذيرش ازدواج و اقدام به تشکيل خانواده، همراه با قبول مسووليتي بزرگ، در اداره ي زندگي، رفت و آمدها، ارتباطات جديد ، خواسته هاي همسر و احيانا برخي نزديکان او و در نهايت بچه داري و تربيت فرزند است در هراسند و اين قضيه گاهي آن چنان در ديدگاه شان دشوار و سنگين جلوه مي کند که برخي اساسا از آن منصرف شده و يا با نگراني و اضطراب به سوي آن قدم مي گذارند.
ولي بايد توجه داشت که تا انسان مستقيما وارد عرصه زندگي نشود و با مشکلات آن درگير نشود ، نمي تواند از خامي به در آيد و به موجودي مفيد تبديل شود . خانواده ، بهترين ميدان عمل و روبه رويي با دشواري ها و مسايل جدي حيات است .
به گفته يکي از نويسندگان بزرگ عرب: ((گاهي نبرد از ضروريات زندگي به شمار مي رود، زيرا اگر نبرد به طور مطلق در زندگي وجود نداشته باشد ، روح آدمي سست و بي حال مي گردد همان طور که جسمش در صورت کناره گيري از حرکات سنگين رفته رفته کم طاقت و بي مايه مي شود.))
همان نويسنده مي گويد: ((خانواده تنها نياز رواني براي زن و مرد نيست بلکه براي آن که کودکان نيز بر پايه محکمي تربيت شوند کمال ضرورت را دارد. جوان نورسيده ايامي را با غرور و راحت طلبي مي گذراند و گمان مي کند که علاقه اي به توليد نسل ندارد.
گاهي اين گمان با مرفه بودن وضع اقتصاديش نيز تقويت مي يابد ولي زماني نمي گذرد که يک شکاف وسيع در وجود خود و در زندگيش مي بيند. شکافي که جز با گريه و شيون کودک نمي توان آن را با چيز ديگري پر کرد. در اينجا از گذشته پشيمان شده و بسي تاسف مي خورد ، که چرا عمر کوتاه خود را با توليد نسل جبران نکرد و فرزندي نياورد تا وجود او را در طي قرنها امتداد دهد. ممکن است فرض کنيم که مرد براي خود انديشه يا کاري بتراشد که با سرگرم شدن به آن، از اين نداي باطني منصرف گردد ، ولي زن چه؟ آيا مي تواند بدون کودک زندگي سعادتمند و خوشي داشته باشد؟
کودک در واقع جزيي از وجود زن است و از عصاره ي جانش يعني از خون و سپس از شير که آن هم از خون اوست، تغذيه مي کندهمچنين کودک جزيي از سازمان رواني وي مي باشد ، به طوري که اگر فرزند نياورد پيش خود احساس مي کند که ناقص است

دوستان نتمسايل معيشتي
برخي از بانوان بر اين باورند که همسر آينده ي آنان بايد از هم اکنون، آنچه لازمه ي يک زندگي کامل و پيشرفته است را دارا باشد، شغل مناسب، درآمد خوب، مسکن شخصي، موترو امثال آن.
البته داشتن امکانات زندگي، خود يک امتياز و نقطه ي مثبت است ولي آيا مي توان آن را تا حدي که تصميم به اصل ازدواج را خدشه دار کند ، مهم به حساب آورد؟ توجه زياد به ماديات، ازدواج را مشکل مي کند.
قرآن کريم پس از دستور به ازدواج مي فرمايد
((
ان يکونوا فقرا يغنهم الله من فضله …));
اگر آنان که بايد ازدواج کنند تنگ دست باشند ،خداوند از فضل خود آنان را بي نياز خواهد ساخت.
بسياري از خانواده ها در آغاز زندگي، از امکانات کافي برخوردار نبودند ولي پس از مدتي به وضعيت معيشتي خوب و مطلوبي رسيده اند. همچنان که عکس آن نيز بسيار است. چه بسا خانواده هاي برخورداري که در اثر يک حادثه از همه چيز ساقط شدند و حتي به کمک و مساعدت ديگران نيازمند گرديدند
بنابراين نه دارندگان، تاميني براي تداوم اين وضع دارند و نه دست تقدير مهر نداري را براي هميشه بر جبين ناداران نقش زده است.
اسحاق بن عمار مي گويد: ((به امام صادق عليه السلام عرض کردم: حديثي را مردم نقل مي کنند آيا درست است يا نه؟ که مردي به حضور پيامبر گرامي شرف ياب شد و از نيازمندي خود به آن حضرت شکايت کرد. رسول خدا(ص) او را به ازدواج فرمان داد. بار ديگر آمد همان دستور را شنيد و تا سه بار اين قضيه تکرار شد. امام صادق(ع) فرمودند: اين گزارش درستي است. سپس فرمود: روزي با زنان و عيال است.))
روايات ديگري نيز به همين مضمون از اهل بيت عصمت عليهم السلام رسيده است.
البته مقصود از اين سخنان اين نيست که تنها ازدواج براي بهبود وضعيت معيشت کافي است و هر کس بدين کار اقدام کند به ضرورت، وضع معاشش رو به بهبود مي گذارد ، بلکه مقصود اين است که در زنجيره ي علل و اسباب روزي، اين موضوع جايگاه مهمي را به خود اختصاص داده است.  
 
پي‏نوشت‏ها: , ص252. 2 همان, ص251. 3 سوره نور, آيه 32, ابواب مقدمات نکاح, باب 11, ح4, ص24. 5 همان, باب 10, 11.  ‏ : 1 سوره بقره, آيه 187. 
 

تنظیم برای سایت جام غور :ضیاالدین رفا