آرشیف

2015-1-3

نصیراحمد فگارزاده

گــمــشـــــــــــده

ای يوسف نيکو سير
باری به كنعان کن سفر

تا كلبه يی حزن زمان
گردد زحسنت گلستان

يعقوب شد از رنج کور 
پيرهن بيار از راه دور

ای يوسف كنعان ما 
تو تازه کن اين جان ما

هرگز ندارد زنــده گی 
بی تو عزيز دل خوشی

بازآ كه جايت دردل است 
جای دگر ناممكن است

از درد هجرت دل كباب 
ازشوق وصلت دل شباب

خواهـم هميشه از خـــدا
تا يوسف آيد نــزد ما

 

1391 ی جوزا
20 نصیراحمد فگارزاده