آرشیف

2014-12-12

علم عبدالقدیر

کجی ساختار ومدیریت بیمار.

ساختار تشکیلاتی کهنه وفرسوده و نحوۀ مدیریت در افغانستان به چسم کج و روح بیمار میماند که درد و بحران افغانستان را دوامدار و پایدار ساخته است. ساختار تشکیلاتی و مدیریت در سیستم اداری سیاسی کشور بمثابه رفتار بر زمین نا هموار یا روح بیمار در کالبد کج یک هیکل بی معیار همیشه با سراشیبی همراه بوده ودارد بسوی سقوط تا سر حد نابودی قدم میگذارد .در کنار این نا هنجاری استفاده مکرر از مهره های زنگ زده وفرسوده ماشین کهنه حکومت را به توقف گاه عمومی خوش آمدید میگوید..افغانستان فعلی همین حالت را دارد روح بیمار مدیریت ،،ساختار کج تشکیلاتی وماشین از کار افتاده وکشتی بی ناخدا. اینکه افغانستان بعد از 2001 در موقعیت بهتر وحتی موقعیت کم نظیر وتکرار ناشدنی قرار گرفت از نظر کسی پوشیده نیست. در یک حادثه غیر منتظره افغانستان از چنگال کثیف وخونبار مزدوران استعمار نجا ت یافت . حمایت های سیاسی و کمک های بیدریغ جامعه جهانی در عرصه های مختلف که حساب مجدد آن تکرار مکرر خواهد بود همسایه هارا شگفت زده ساخت ، با این همه کمک ها وسخاوتها بی حد وحصر جامعه جهانی باز هم سخن از بحران بیکاری، اقتصادی ،امنیتی وفساد وبد نامی وده ها سر افگند گی دیگر است که ایجاب میکند عوامل کندی وعقب مانی طور عمیق ووسیع ذره بینی وعلت یابی شود که روی همین ناگزیزی درین نوشته به چند مورد ازین علل اشاره میشود.
قا مت کج ودر هم شکسته: اول باید عرض شود که قامت واسکلت کشور که همان ساختار تشکیلاتی واحد های اداری از سطح ولسوالی شروع تا ریاست جمهوری است کاملا منحنی شکسته ونا هموار است که کار کردن روی این سطح نا هموار ونا مشخص یقینا نفس گیر و حتی نا ممکن وبی اثر است. با این قالب وتشکیل بسیاری از احاد ملت که در قراء وقصبات زندگی میکنند زیر پوشش مدیریت وحمایت دولت قرار نمیگیرند واین عدم ارتباط باعث میشود تا حس مسئولیت متقابل بین دولت و شهر وند وجود نداشته فضای بی باوری وبی إعتمادی را گسترش دهد .ویا حس حکومت بودن ورعیت داشتن یک خواب بی تعبیر باشد بناءٌ باز نگری وساختار مجدد تمام تشکیلات اداری کشور مطابق به نورم واستندرد عصر مدر نیته یک نیاز جدی وحیاتی است در غیر آن قامت کاربران ومدیران در میدان نا هموار وبی جهت این ساختار کهن وتاریخ گذشته نیز کج وفرسوده خواهد شد لذا اصلاح تشکیلات اداری کشور باید زیر نام جهاد سازندگی از نو اصلاح و إحیا شود.
روح بیمار در جسم نا هموار : اگر فرض کنیم مدیریت روح این اسکلت ویا ساختار تشکیلاتی باشد پس نوع مدیریت وشیوۀ إجراأت من حیث روح بیمار وعلیل در سیستم اداری وسیاسی دولت بگونۀ است که به هیچصورت باعث صحت ورشد این اسکلت نخواهد شد چون هیچنوع تناسب بین صلاحیت ها ومسئولیت های مسئولین وجود ندارد.نه از لحاظ امنیتی ونه هم از رهگذر اقتصادی وعرضه خدمات اجتماعی. سطح تفویض صلاحیتها ونوعیت مدیرت باید در کشور تغییر کند .در مرکز تداخل تشکیلاتی وتشابه مدیرتی از بین برود و صلاحیتها متناسب با مسئولیتها تنظیم گردد. بار مسئولیت قامت مسئولین کم صلاحیت را شکستانده صلاحیتهای والی ها وولسوال ها به هیچصورت متناسب با مسئولیتهای شان نیست ، مثلا ولسوال ها مسئولین مباشر ومستقیم وپاسخگوئی دست اول نیاز های مردمی اند که برخی مسئولیت حدود سه صد هزار نفر را بعهده دارند وامکانات که پاسخگوئی این مسئولیت باشد در دسترس شان قرار ندارد .اول هیچ نهاد وبرد مشورتی مسلکی در ولسوالیها وجود ندارد تا نیاز ها وچالش هارا در محیط تشخیص وبعد نحوه رسیدگی را بر نامه ریزی کنند گذشته از آن نه وسائل وتجهیزات تأمین امنیت را دارند ونه هم امکانات اقتصادی بخاطر پاسخگوئی به نیاز های اولیه شهروندان همه امکانات یک ولسوال همان تلیفون است که به مرکز راپور خیریت از سلامت جانی خود ومحافظین خودرا بدهد وبس .لذا امنیت یعنی سلامت جان کار مندان دولت نه مردم..این مردم است که به امنیت وآسایش نیاز دارند دولت وسیله وابزار تأمین این نیاز است.
مهره های زنگ زده در ماشین فر سوده: اینکه ماشین پیشرفت وتمدن جهان بطور سریع در حال حرکت است بخاطر این است که مهره ها وپیچ های تازه ونو در آن بکار انداخته میشود.اگر حکومت افغانستان را یک ماشین فکر کنید با این پرزه ها چگونه حرکت کند؟ در حالیکه همه پیچ ها ومهره های آن فرسوده وسلیپ شده . شما دقت کنید که از دوازده سال بدینسو کدام مهره در افغانستان نو شده همان چهره ها ومهره ها وپرزه ها ی زنگ زده وتکراری از یک ماشین به ماشین دیگر انداخته میشود که مؤثریت شان یک رویائی بیش نیست.شما به مسئولین تمام ولایات نظری بیاندازید می بینید همان چهره ها از یک ولایت بولایت دیگر نقل مکان میکنند برخی والیها که حق التقرر را نپرداختند ویا بلند پروازی کردند مانند گلاب منگل چند ماه قر نطینه میشوند تا حق را مکمل بپردازند ویا توبه کنند بعد حق تقرر مجدد را حاصل میکنند به همین تر تیب وزراء ، شما نمیدانید که فارغین صنف هشت با داشتن سند جعلی لسانس وماستر در مهمترین وزارت خانه ها گماشته میشوند؟ آیا با این مهره های زنگ زده وپیچ های فرسوده ماشین حکومت نو ومدرن خواهد شد وحرکت آن سریعتر وبهتر خواهد بود؟ ودر باازار جهانی خریدار خواهد داشت هر گز نه.حکومتیکه از ملت برید وبه تیم وگروپ تعلق گرفت خدا به داد ملت برسد.
عدم خود باوری وإعتماد به نفس: مشکل د یگری که در کشور وجود دارد حس عدم خود باوری وعدم إعتماد به نفس مسئولین دست اول کشور است.به همین دلیل استقلال، امنیت واقتصاد کشور را از دیگران میخواهند . حتی صلح واشتی بین اتباع کشور را باید از دهلیز صدر أعظم انگلیس وپاکستان بدست آورند. تلاش یافتن خرمهره ویا کلید حل مشکلات افغانستان بنام ملا برادر وجنگیدن با همه دوستان داخلی وخارجی بخاطر کوبیدن این آهن سرد نشان بارز از بی باوری نسبت به مدیران ورهبران افغانستان است. تمام فورمول ها و ونیاز های صلح وامنیت در وجود یک فرضیه بنام ملا برادر خلاصه شده واگر نتیجه منفی باشد باز هم بهانه مداخله خارجی ها بر سر جایش باقیست. افغانها از چند نسل بد ینسو عادت کرده تا بگویند دیگران در امور ما مداخله میکنند. بچه های مارا بی راه میکنند ،، راز خانه مارا میدانند در اداره خانه مداخله ودر رفع ما یحتاج بما کمک نمیکنند این است خصلت انسانها ئیکه بخود باور ندارند.ما از مداخله واشغال شکایت داریم اما دست ما بخاطر گرفتن پول هر طرف دراز است. میگوئیم دنیا باید سال چهار ملیارد دالر به خاطر تقویت نهاد های امنیتی به ما کمک کند اما نباید بر نحوۀ مصرف نظارت داشته باشد !مگر دنیا از ما قرضدار است؟ ویا برای خدا کمک میکند؟ تا وقتیکه از لحاظ امنیتی واقتصادی محتاج دیگران باشیم از لحاظ سیاسی هم وابسته ایم وشعار استقلالیت هم بی جهت وبی مفهوم خواهد بود.اگر از وابستگی ننگ داریم باید متحد باشیم بجای سوال از همه داشته ها بحکومت مالیه بدهیم تا از دیگران بی نیاز باشیم. 
بد ترین کار روائی در بهترین موقعیت: شاید حامیان حکومت ادعا کنند که شما بی خبران از پیشرقت وتحول چشمگیر در افغانستان آگاهی ندارید واز گوشه های دور قضاوت غیر عادلانه وگاهی هم مغرضانه میکنید.زمان حکومت مجاهدین را بیاد بیاورید ! زمان طالبان را فراموش نکنید. بلی ما همه موقعیت ها را بیاد میآوریم مثلا دران زمان اصلا حکومت وجود نداشت افغانستان میدان جنگ های داخلی وتا خت وتاز همسایه ها بود تمام جهان افغانستان را فراموش کرده بود ودو همسایه حریص با استفاده ازان موقعیت بد چون گرگ های گرسنه بجان افغانستان افتاده بودند، تا اینکه جامعه جهانی با مداخله موقعیت را تغییر دادند برای افغانها حکومت ساختند واز رهگذر امنیتی واقتصادی مورد حمایت کم نظیر قرار دادند. شما کمک های سیاسی امنیتی واقتصادی این زمان را حساب وبعد مقایسه کنید. اما ازین موقعیت وشرائط پیش آمده کمترین وبد ترین استفاده صورت گرفت که استناد ومقایسه به دوران مجاهدین وطالبها بخاطر فرار از مسئولیت یک گناه است. همه هستی را با نیستی مقایسه کردن نباید عاقلانه ومنطقی حساب شود. – See more at: http://www.firozkoh.com/archive/siasi/abdul_qadir_alam/0221_30102013_alam.htm#.VIoMSzGG9TQ