آرشیف

2015-1-14

علم عبدالقدیر

چشم اندازی به اینده صلح

 

صلح وامنیت نیاز طبیعی فطری ،روحی واخلاقی جامعه است.انسانیت وادای رسالت در سایه امن وثبات معنی پیدا میکند . در نبود صلح وثبات دایمی انسانیت جای برای آرامش وچانس برای پویائی وشکوفائی ندارد همان است که همه موجودات روی زمین هستی خودرا در گرو صلح وآرامش می بینند. نه تنها انسانها که حیوانات ،نباتات وسائر مظاهر محیط جهان هستی هم به صلح وثبات نیاز شدید دارند.به همین دلیل صلح را من حیث یک اصل کلی و نعمت دست نیافتنی در سر زمین اشوب زدۀ افغانستان دانسته بدون توجه به به برخی واقعیت های تلخ که آینده صلح را تاریک وحتی نا ممکن مینمایاند به بهانه تشکیل شورای عالی صلح، زمینه های دستیابی به این موهبت گرانبهای الهی را در افغانستان جنگ زده به بر رسی می نشینیم.

اول نظر البرت انشتاین را در مورد صلح تذکر میدهم تا شعاع کوچک باشد در گستره لایتناهی سرمین صلح: او میگوید.(صلح تنها نبود جنگ نیست،بلکه حضور عدالت، قانون، حکومت ونظم در جامعه است)که مظاهر چون آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، وإعمار جامعۀ عاری از خشونت وتعرض بر حقوق دیگران را درپی دارد. البته بعدا پیرامون نقش قانون وعدالت در فرایند صلح تبصره خواهیم کرد وحالقبل از همه چند عنصر مهم واساسی را من حیث پیش شرط رسیدن به صلح یا دهانی مینمایم.*درک عمیق از عوامل جنگ وگسترش بحران* تشخیص طرف های جنگ در افغانستان. * أهداف أصلی جنگجویان. *موقعیت طرفین یا طرف های جنگ. * میزان تعهد وصداقت طرفین به صلح:*استقلالیت در تصمیم گیری.منطقی بودن پیش شرطها تا موقعیت طرفین جنگ وصلح وغیره.

وقتی به سراغ صلح میرویم باید عوامل وانگیزه های آغاز وادامه جنگ درست ریشه یابی شود.آیا جنگ ریشه در اختلافات قومی دارد؟آیا جنگ بخاطر تأئید ویا رد نوعیت نظام سیاسیست؟آیا بیعدالتی وبی قانونی دلیل آغاز جنگ وادامه خشونت شده؟ ویا اینکه عوامل بیرونی چون مداخله همسایه ها وتجاوز زور مداران دلیل ادامه این بحران است؟جواب این همه آیا ها واما ها بسیار پیچیده است ولی در کل جنگ وخصومت درافغانستان ریشه در تمام عوامل فوق دارد.با تثبیت وتشخیص عوامل وعناصر جنگ  طرف های شامل در مذاکرات صلح هم مشخص میگردد.همان است که کاروان صلح را باید قدم بقدم پیش برد ،اول اقوام مخالف را با ید با هم اشتی داد دوم با دائر نمودن رفرندم سر نوشت قانون اساسی ونوع نظام سیاسی مورد قبول مردم وجهان را مشخص ساخت،سوم با یک میثاق وپیمان ملی ضرورت ادامه جنگ در افغانستان را منتفی دانسته مهمانان حکومت ودشمنان ملت را رخصت نمود.

 

أهداف جنگجویان داخلی:

اگرانگیزۀ جنگ اختلافات قومی باشد ، طبعا انتقام گیری وضعیف ساختن قوم مقابل هدف اصلی ادامه جنگ است. راه حل این بحران تدویر جرگه های قومی والتزام به سنت ها ورواج های حاکم در محیط است که در افغانستان سابقه دارد.اگر هدف از ادامه مخالفت وتشدید جنگ اصلاح نظامی سیاسی باشد درین صورت اصلاح مواد قانون اساسی ومشخص ساختن چارچوب نظام سیاسی قابل قبول  برای همه مردم ساکن در افغانستان یگانه راه حل خواهد بود.واگر جنگ بخاطر رسیدن گروپ های محروم به حق وعدالت باشد این مسئله هم در پر تو نوع نظامی سیاسی واطاعت از مواد قانون اساسی قابل درک وتأمل است.واگر هدف از ادامه جنگ اخراج نیرو های به اصطلاح اشغالگر باشد درا نصورت این مشکل با یک  باور و إعتماد قوی مردم خود ما به یکدیگر ودادن تضمین به جامعه جهانی نیاز دارد.واگر جنگ بخاطر حفظ منافع اجنبی ها وتخریب زیر ساخت ها اداره ونابودی سر مایه های ملی افغانستان باشد درین صورت کار روی فرضیه های فوق بی اثر بوده ریشه های جنگ وصلح را باید خارج از مرز های افغانستان جستجو کرد. در چنین حالتی نتیجه جنگ ویا صلح تنها پاسخگوئی خواستهای خارجی های میباشد که به نوعی در اشتعال آتش جنگ در افغانستان نقش وسهم دارند..به همه حال با شمارش فرضیه های فوق زمینه های امکان صلح را باامید ویأس دنبال میکنیم.

 

طرفین ویا طرف های مصالحه :

وقتی ما طرف جنگ را تشخیص وتثبیت کردیم بیدرنگ طرفین ویا طرف های صلح را نیز تثبیت میکنیم.حال ببینیم در افغانستان طرف های جنگ کی ها اند ؟ دولت افغانستان وطالبان مسلح ؟ کشور های غربی والقاعده ویا اینکه کشور های غربی ومنطقه جمع دولت افغانستان در برابر طالبان والقاعده قرار دارند واینکه نقش کشور های همسایه بطور خاص ایران وپاکستان چیست؟.قبلا عرض شد که باید شاملین جنگ را تشخیص دهیم تا هر کی را من حیث عنصر صلح انتخاب کنیم .همین تشخیص طرف ها ویا شاملین جنگ وشائقین صلح میکا نیزم هیئت صلح را نیز تشکیل میدهد.نمیشود درد ورنج را مردم داشته باشند ونمایندگی را کسی دیگری انجام دهد. ویا بر نامه وپلان جنگ بدست خارجی ها باشد وما داخلی ها رامسئول بدانیم .حال می بینیم میکانیزم هیئت تنها افغانی باشد یا تنها خارجی ویا مشترک ویا یکی یکی نقش ناظر وتضمین کننده را داشته باشد .

جنگ در افغانستان عوامل گوناگون دارد حضور اشغالگران، شیطنت همسایه های مداخله گر، حرص گروه های مافیائی،  ،اختلافات قومی وسلیقه های دینی ( که هرکس از دین واسلام بر داشت خودرا دارد چنانچه از صحبت های جناب استاد سیاف در مراسم تجلیل از سالگرد شهادت داکتر عبدالله لغمانی این واقعیت بوضوح معلوم میشدکه عدۀ از ملاها به مخالفین فتوا میدهند تا مردم را بکشند وعدۀ هم به نیرو های افغان وناتو.در گذشته هم این تجربه تلخ تکرار شده چنانچه نیمی از ملا ها علیه حکومت وروسها فتوای جهاد میدادند ونیمی با گر فتن معاش از ادارۀ شئون اسلامی حکومت وقت علیه مجاهدین فتوا صادر میکردند.درینصورت رسیدن به مشکل ملا ها هم در امر صلح اثر زیادی دارد اگر میدان به ملا باز گذاشته شودجزء خود سائرین را مستحق سوختن در جهنم دنیا وآخرت میدانند.بادر نظر داشت واقعیت های فوق مردم مظلوم افغانستان هیزم سوخت جنگ اشغالگران آزمند وحریص دور ومداخله گران فرومایه نزدیک اند.اگر آگاهی نباشد آزادگی نیست اگر افغانها منافع خودرا درست درک نکنند برای همیش مواد سوخت جنگ بوده افغانستان را ماتمکدۀ دایمی تبدیل میکنند.لذا خارجی نباید ناظر باشند باید عملا در پروسه صلح سهم بگیرند لا اقل آمریکا، سعودی وپاکستان.

 

امید ویأس نسبت به آیندۀ صلح:

وقتی امید ویأس را پیهم میآوریم منظور همان حس خوشبینی وبد بینی نسبت به فرایند صلح در افغانستان است که عدۀ نسبت به آیندۀ صلح در افغانستان نگاه مثبت دارند وعدۀ هم منفی.مثبت اندیشان بر این عقیده اند که مشکل افغانستان ریشه در اختلافات قومی دارد که از سالهای آغاز جهاد وبعد ازآن گسترش یافته ویا اینکه گرو های تند رو ومتعصب مذهبی در لباس طالب خواستار نظام سیاسی رادیکال اسلامی اند ویا عدۀ خواستار تأمین عدالت اجتماعی وانکشاف متناسب ومتوازن در سر تا سر کشور اند چون خواستهای شان بر آورده نشده به صف مخالفین پیوسته اند…یا اینکه حضور نیرو های خارجی وادامه اشغال  وأهانت به مقدسات بزرگان وکلتور افغانها باعث ادامه جنگ وکشتار در افغانستان گردیده.اگر دلائل ادامه جنگ فرضیه های فوق باشد باید نسبت به فرایند صلح در افغانستان خوشبین بود وقتی شورای عالی صلح إظهار خوشبینی میکنند بر داشت شان از انگیزه وعوامل جنگ همین است.

اما گروه دوم ویا مأیوس و بد بین: کسانیکه نسبت به صلح نگاه منفی دارند اول مخالفین ویا مشخصا طالبان را پدیده صلح نمیدانند ثانیا عوامل وانگیزه ها وعناصر ذیربط در غائله را فراتر از آنچه ذکر شد می پندارند .این گروه بر این عقیده اند که مردم وزمامداران افغانستان  از طرف جنگجویان داخلی وخارجی ومافیای مواد مخدر بگروگان گرفته شده، در برابر امتیازات مشخص از خارجی ها اطاعت میکنند بناءٌعناصر شامل در جنگ بیشتر خارجی ها اند تا داخلی ها ودر در پروسه صلح هم بیشتر خارجی ها نقش اساسی دارند.هم تفنگداران بنام طالب وهم حکومت دست نشانده ابزاری اند برای رسانیدن خارجی ها به أهداف شان. با در نظر داشت این واقعیت تشکیل کمیسیون ها، جرگه ها وشورا های صلح افغانی کاملا ضیاع وقت وبی نتیجه است..این گروه تجربیات دوران جهاد تا مذاکرات صلح وخروج روسها وسقوط نظام خلقی وماجرا های خونین بعد از آن را شاهد میگیرند وعقیده دارند که طرف های جنگ تنها افغانی نیستند لذا مؤلفه های هیئت صلح هم باید خارجی ها باشند تا افغانها، چون عنان این توسن وحشی بدست ماهرین خارجی است.از همین جاست که حس بد بینی نسبت به پروسه صلح قوت گرفته ورسانه های کم تجربه ویا وابسته  درافغانستان هم جهت های منفی را بیشتر منعکس میسازند.در حالیکه صلح در کل نیاز مبرم است ومانند یک موج آرامش بخش باید گسترش داده شود اینکه به نتیجه میرسد ویا خیر باید طبیعتا بحکم نیاز وضرورت خوشبین بود.ولی متأسفانه امواج یاس ونا آمیدی بیشتر از خوشبینی وامید واری بر فضای کشور حاکم است.

 

 تجارب گذشته:

ما از  تجاوز شوروی سابق ،مقاومت مجاهدین ومذاکرات صلح تجارب کافی داریم .شرائط آمدن مجاهدین تا مارش طالبان وخشونت های فعلی خیلی با هم شباهت دارد.در همه نقش پاکستان خیلی بر جسته بوده وهست،دران زمان کوشش میشد تا با بزرگسازی قضیه از نشست رو در روی افغانها جلوگیری بعمل آید .من که تاریخ وشاهد زندۀ آن دورانم بیاد دارم که مقامات پاکستانی برای رهبران مجاهدین تلقین مکیردند که حکومت کابل هیچ صلاحیت نداشته ارزش مذاکره را هم ندارد وشما باید با باداران شان یعنی روسها مذاکره کنید دران وقت این شعار خیلی مقدس به نظر میرسید اما در مجموع دشمنانه بود چون هدف مقامات پاکستانی جلو گیری از مذاکرۀ مستقیم افغانها بود وحال هم مذاکرات غیر مستقیم  نتیجه نمیدهد، وقتی مجاهدین به حکومت کابل إعتنا نمیکردند، حکومت کابل و روسها هم به مجاهدین توجه نداشته حرف مذاکره با باداران مجاهدین یعنی پاکستان، سعودی وآمریکارا مطرح میکردند ودر نتیجه مذاکره بین روسها وآمریکائها وپاکستانی ها  وعرب ها صورت مگیرفت ومجاهدین هم نقش سمبولیک داشتند وبس. اینکه نتائج مذاکرات آن زمان بکجا انجامید عدۀ از نسل های گذشته و عصر حاضر آگاهی کامل دارند.حال هم حلقات خاص در پاکستان ضمن إهانت برهبری حکومت افغانستان خارجی هارا طرف مذاکره معرفی میکنند. هدف این است تا افغانها از هم فاصله داشته باشند  کشور های دور ونزدیک تصامیم را در راستای منافع خود شان  میگیرند . در زمان مجاهدین خروج روسها شرط آغاز مذاکره بود وقتیکه روسها بیرون شد  جنگ شدید ترشد.در قدم بعدی خواستار تسلیمی حکومت بودند حمومت هم به نفع مجاهدین سقوط کرد که حالت بعداز آن قابل تعریف نیست.یاد همان حالت ها انسان را وامیدارد تا اشغال وتعدی واهانت وهمه ذلت های دیگر را منهای جهنم جنگ های داخلی بپذیرد.که خیلی سخت  ونا گوار است.

 

شرائط طرفین وصداقت در فراخوان:

تا هنوز طرح شرائط مصالحه از طرف جانین صادقانه نیست هردو در صدد إغفال یکدیگر اند.شرائط هردو طرف به معنی صلح نیست بلکه فشار بخاطر شکست وتسلیمی یکدیگر است شرط حکومت: قبول قانون اساسی ودست آورد های چند سال در سطوح فرهنگی ومدنی؟؟شرط مخالفین خروج بدون قید وشرط خارجی ها وتعدیل در قانون اساسی. پا فشاری بر این شروط بمعنی ادامه جنگ است .نه خروج نیرو های خارجی راه حل است نه تعدیل قانون اساسی ونه هم تسلیمی گروپ های مخالفین به دولت.یگانه راه حل.صداقت در گفتار وکردار، إعتماد و دلسوزی به مردم، احترام به اسلام واقعی، خود گذری وتحمل یکدیگر است .اما اگر شرائط طرفین بر آورده شود وصداقتی در بین نباشد.آتش جنگ بار دیگرمشتعل تر شده صفحات تاریخ کشور ما بار دیگر بخون نوشته خواهد شد.اگرمسئله  حفظ مناغع ،غرورملی ونجات ازبیگانه پرستی باشد درانصورت هردو شرط سهل وقابل قبول است واگر شرط های فعلی مانند شروط گذشته  دروغ فریب رسیدن بچوکی وقدرت افراد خاص باشد تجارب گذشته تکرار میگردد……

 

صداقت وإعتماد به نفس:

من طرفدار تشکیل جرگه های بزرگ زیر نام صلح نیستم اگر صداقت، ایمان داری وتعهد به منافع ملی واستقلالیت در اراده وتصمیم گیری وجود نداشته باشد هر گز صلح بمیان نمیآید.کمیت هیئت باید بسیار محدود ، اما کیفیت ومیزان صداقت، إعتماد ودلسوزی ووطندوستی به پهنا وگسترۀ کل افغانستان باشد ، درانصورت میشود از صلح سخن گفت.در غیر آن نه نشست خارجی ها به نفع افغانستان است ونه هم جلسات نمایشی افراد امتیاز گیر دولت.تا وقتیکه برادران خود مان سینه مارا نشانه میگیرند ما حق شکایت از هیچ متجاوز واشغالگری را نداریم.اگر دو برادر از اختلاف ودشمنی دست بر دارند دیگر همسایه به امور خانه شان مداخله نمیکند ودور تر ها هم جرأت زخم چشم را  نخواهند داشت.والا- چو بد کردی مشو ایمن زآفات *  طبیعت را چنین باشد مکافات.