X

آرشیف

شعر من، این دو، سه گپکِ پاک و ساده بود
یک های بی بهانه و عرض اراده بود
شامی، چراغ موشی قصه به کودکان
صبحی، غریو مرغ درین خانواده بود
من، ابر زود رفتنم و طرح شعر من
یک لحظه پای مزرعه تان، ایستاده بود
در داربست کلبه و در پای بست کشت
در حد خود به خدمتتان، خاک و خاده بود
بستند راه شهر و تلاشِ چلاق شعر
تا پشت روستای شما، شوق جاده بود
هرم تنور و تندی ی سیر و شراب شیر
از ویژگی ی لهجة این کوهزاده بود
از بیخ بوته بود و هوای چنار داشت
گنجشک بود و در پی عنقا فتاده بود
هرچه نبود و بود به پایان رسید و خفت
طبعی که چشم، روی وفاتان کشاده بود

لندن ـ زمستان 1391

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.