آرشیف

2015-1-16

جمعه خان مشتاق

وجــــه تسمـیـــه غـــــــــور:

غورنام ولایتی است که درمرکز کشور ما قرار دارد. این واژه یکی ازواژه های کهن، وبا قدامت تاریخ مردمان این سرزمین است. پیش ازآنکه به ریشه یابی این واژه بپردازیم به طورفشرده تحقیقات قبلی را درراستای واژه غور بیان می داریم:
آقای عبدالحی حبیبی وآقای عزیزاحمد پنجشیری دونفر مؤرخ معاصرکشورما را عقیده بر آن است که کلمۀ غور، ریشۀ، باستانی داشته واز زبان اویستا، سانسکریت ولسان باختری قدیم باقی مانده است که به معنی کوه میباشد. زیرا این سرزمین کاملاًکوهستانی بوده وبنا به این مشخصۀ طبیعی آنرا غور نامیدند.
قاضی غوث الدین مستمند غوری شاعر ونویسنده توانای کنونی درتاریخ مختصرغور چنین مینگارد ممکن است کلمه غور به ضم اول از((غور)) به فتح اول گرفته شده باشد که به زبان عربی به زمین سراشیپ، گودی، قعر، ته چیزی مانند ته چاه اطلاق گردیده وبه فروشدن وفرورفتن وفرورفتگی استعمال می شود، زیرا درغور وادی ها ودره های عمیق وپرنشیپ وفرورفتگی های زیاد وجود دارد که عموماً سکونت اهالی درهمین فرورفتگی ها می باشد.
تعدادی ازمحققان واژه های مترادف مانند: غرج، غرچ، غرش وبالآخره غر"واژه پشتو" را که همه برگرفته ازواژه گر وبالآخره "گئیری" اوستایی است ومعنای کوه را می دهد، به واژه غور ربط می دهند وعقیده دارند که آریایی ها بعد ازمهاجرت ازنواحی بلخ به صوب جنوب آمدند واز اینکه مسکن جدید ایشان کوهستانی بود آنرا غور یاد کردند که در دری معنی کوه را افاده می کند.
درجغرافیای قدیم سرزمین ما غرجستان بوده غیر ازسرزمین غور، چنانکه درتاریخ سیستان آمده است: "دراطراف غور عمل هرات قرار گرفته ازآنجا بسوی فره وازفره به یلدی داور وازیلدی داور به رباط کروان واز رباط کروان به غرج الشار وازآنجا به هرات".
یاقوت حموی درمورد غرجستان می گوید: "غرشستان همان غرج الشار است وغرچ عبارت ازکوهها وشار عبارت ازملک است وتفسیر آن جبال الملک می باشد.
بنا براین غرجستان (غرج الشار) سرزمینی بوده است غیر ازسرزمین غور ونام آن سرزمین ریشه به واژه "گر" پهلوی و "گئیری" اوستایی دارد. درهشت فقره نخست زامیادیشت کلمه گری "گئیری" ازبرای کوه استعمال گردیده که درپهلوی گر گویند.
واژه گئیری اوستایی به شکل "گیرو" هنوز در زبان ایماقها موجود است. ایماقها قله بلند کوه را که مانع تابش نور خورشید شود ، گیرو می گویند این واژه با معنای خود با واژه " گیرا" همسان به نظر می رسد زیرا قله نه تنها اینکه مانع تابش نور به آنطرف می شود، بلکه نسبت کمی اکسیجن گاهی سبب ازپا افتادن وگیرماندن انسانها نیز می گردد.
واژه کوه دراوستا به شکل کئوف آمده است، در زبان ایماقها ودیگر پارسی زبانان یک سلسله برآمده گی های که دارای پستی وبلندی های زیاد باشد، کوه است. مانند: سلسله کوه بابا ، کوه البرز ، کوه هندوکش و…، اما نقطه بلند وقله کوه که سبب گیرنده گی می شود، گرو یا گیرو است. درصورتیکه معنای واژه های کوه وگئیری را به این شکل تفکیک نمائیم ، درفرهنگهای زبان پارسی واژه گر به طور نادرست کوه معنا گردیده است. اما واژه های کوه وگر ازیک نگاه دیگر دارای با معنایی واحدی می باشد "کوت" واژه باستانی و "کوی" واژه پارسی که هردو ریشه به واژه کوه دارند، معنای جای ومحل را می دهند. مثلآ آمران کوت ، نغاره کوت وغیره . واژه کوت درضمن این با معنایی ، اشاره به بلندی نیز دارد مثلآ کوت گندم وکوت جواری ، که درضمن نشاندهی محل گندم وجو ، اشاره ایست به محل بلندی که ازگندم وجو پدید آمده است.
"کوتی" که عمارت را گویند درضمن اشاره به محل بلند است وهم درزبان هندی که "گر" خانه را می گویند ، به یقین که در زبان آریایی ها اشاره به محل بلند بوده است ؛ زیرا خانه ومنزل ازسطح زمین بلند تر قرار دارد. وبه این طریق دو واژه گر وکوه ازلحاظ معنایی با هم پیوند می خورند. 
اما واژه غور ریشه به واژه گر ندارد. این واژه دریک مورد دربین پارسی زبانان استعمال می گردد. مثلآ وقتی پسری به سن بلوغ می رسد درضمن تغییر وتحولات جسمی ، صدایش نیز تغییر می کند ومی گویند "صدایش غور شده است" غورشدن تنها معنای بلند شدن صدا را نمی دهد بلکه معنای پهن شدن ولک شدن را نیز می رساند.