آرشیف

2015-1-16

جمعه خان مشتاق

تـــو نبـــودی ســـــــرورم

  
تونبودی سرورم تجلی نورت برحضرت آدم بود اول بهشت سپس زمین رامشرف ساختی آدم بانورتوبخشیده شد، تونبودی سرورم تجلی نورت برکشتی نوح بود، آنگاه که عیسی مژده داد که احمد میآید تراسیدالکونین نامید، تونبودی سرورم تجلی نورت برپیشانی عبدالله بود که خازعانه راه می رفت ورقه ترا درآسمانهامی جست، مادران اشک ریزان دخترکان شان را دوست میداشتنداشک ریزان به مرگ می آراستند وگریه کنان می گفتند زود باش دلبندم که خانه ماما می رویم سرورم وقتی تونبودی رفتن به خانه ماما نام زنده زنده درگور کردن بود بیچارگی مادری بود باجگر چاک چاک شده باتماشای رفتنی کودکش بسوی مرگ بود.
چشمان کائنات به حضرت آمنه دوخته بود، زمین به بارگاه خدا گریه وزاری میکرد، وستمدیده گان به آسمان چشم دوخته وصمیمانه می گفتند بیا سرورم چی آمدنی داشتی یارسول الله فرود آمدنت به زمین چه فرود آمدنی بود، سحرگاهان خاموشی همه جارافراگرفته بود همه چیز مات ومبهود ستارگان می گفتند بشتابید، ماه می گفت عجله کنید، کائنات می خواست نامی بشنود وصدای ازخانه آمنه طنین اندازشد محمد! تاریکی ها جای خود رابه نور بخشید، باآمدنی توبرخاک های تشنه رحمت نازل شدبا آمدن تومادران شادمان گشتند.
زندگی را ازتوآموختیم، بندگی راباتوشناختیم، دعاونیایش را ازتوفراگرفتیم ای محبوب ما! وقتی عمر به عمره می رفت ازتواجازه خواست توگفتی برادرم مرادر دعایت فراموش مکن ماعمر نیستیم لاکن همواره درعاهای مان توهستی.  پرورگارا! این تجلیل را به مناسبت روز میلاد پیامبرتوبرگذار شده است بگوش اوبرسان یادش راهمیشه زنده نگهدار وهزاران درود وهزاران سلام برروانش بفرست.
 
ترتیب کننده: جمعه خان"مشتاق"دانشگاه بلخ دانشکده ادبیات