آرشیف

2014-12-24

علم عبدالقدیر

نوع نظام سیاسی ودموکراسی افغانی

ا انکه در عنوان انواع دموکراسی تذکر رفته اما درین نوشته تنها  بخصوصیات دموکراسی حزبی وقومی واینکه کدام نوع نظام حکومتی در افغانستان مفید است تماس گرفته میشود .وقتی دموکراسی قومی میگوئیم هدف اساسی تشریح موقعیت وجایگاه دموکراسی در افغانستان است که با وصف رسمی شدن حدود صد حزب سیاسی بازهم در انتخابات بجای احزاب کتله های قومی نقش اساسی وتعین کنندۀ دارند.طبیعتا در سر زمینکه أحزاب سابقه ونام خوب نداشته به مرحله نضج وپختگی نرسیده  باشند مردم به دامن قوم ،سمت ونژاد پناه میبرند تا از مجرای قدرت به خواستهای خویش دست یابند..وقتی حکومت پارلمانی میگوئیم مفهوم ساده اش این است که أعضای کابینه از بین أعضای پارلمان تعین میشوند وپارلمان نقش کلیدی را در ادارۀ کشور دارد…

در حکومت هايی که آزادی وجود دارد مردم مستقيما در تصميم گيری سهم گرفته معمولا در هر چهار سال يکبار نمايندگان خود را از طریق انتخاباتی آزاد تعيين  و به پارلمان می فرستند . به اين نوع حکومت ها حکومتهای پارلمانی می گويند یعنی پارلمان بالاترين ارگان تضميم گيرنده است که تمام سه قوه ی قضاييه ، مجريه و مقننه را در اختيار دارد.شکل ظاهری  حکومتهای پارلمانی  می تواند جمهوری و يا پادشاهی باشد . شاه در حکومتهای پارلمانی  هيچ قدرت سياسی نداشته فقط جنبه ی تشريفاتی دارد .مثلا حکومت های شاهی هالند، انگلستان، سویس دنمارک.ویا جمهوری آلمان .در کشور هائیکه سیستم سیاسی را پارلمانی حزبی تشکیل میدهد حزبیکه بیشترین آراء را از آن خود کرده صلاحیت تشکیل حکومت را دارد.این حزب باید مطمئن باشد که در پارلمان اکثریت آرآء را با خود دارد وفیصله هایش مورد تأئید قرار میگیرد.در صورت نداشتن اکثریت مجبور است با أحزاب دیگر إئتلاف کند یعنی إئتلاف با حزبیکه از لحاظ بر نامه واندیشه باوی نزدیک باشد.صلاحیت  شریک سازی أحزاب دیگر در حکومت به صوابدید حزب اکثریت صورت میگیرد.

در نوشته قبلی نقش أحزاب سیاسی در رشد دموکراسی وخصوصیات چپ وراست را طور فشرده توضیح داده بودم.وحال بخاطر توضیح بیشتر باری دیگر به نحوۀ تشکیل حکومت از طریق أحزاب اشاره میکنم که باز هم حکومت پارلمانی حزبی هالند را طور نمونه انتخاب نموده ام.چون درین کشور تازه در نهم جون انتخابات بر گزار شد وحال مصروف چانه زنی بر سر تشکیل حکومت اند که کدام أحزاب میتوانند با هم در یک حکومت کار کنند.پارلمان هالند دارای 150 چوکی است که نتیجه انتخابات پارلمانی نهم جون درین کشور چنین إعلان گردیده.

1- حزب راست گرای آزادی برای دموکراسی 31 چوکی.

2- حزب چپ گرا کار 30 چوکی.

3- حزب راست افراطی دموکراسی مطلق 23 چوکی.

4- حزب راست گرا دموکرات مسیحی که دو دوره ریاست حکومت را داشت با قبول شکست تاریخی 22 چوکی.

5- حزب چپ گرای سبز 10 چوکی.

6- حزب دموکراسی 66 مائل به چپ هم 10 چوکی باقیماندۀ چوکی ها بین ده حزب ضعبف دیگرتقسیم گردیده که تعین کننده نیست.

در افغانستان آنچه دشوار ومشکل به نظر میرسد مسئله گذشت وتفاهم است عناصریکه در ساختار نظام های ائتلافی از أهمیت زیاد بر خوردار است.مثلااگر کسی بیست فیصد چانس رسیدن به چوکی وحکومت را داشته باشد تقا ضا وتلاشش تا رسیدن به قدرت صد فیصد میباشد، اما در کشور های دیگر قضیه بر عکس است .بناء لازم میدانم تا روش ها وطریقه های تفاهم بخاطر تشکیل حکومت را از طریق أحزاب پیروز طور نمونه از حکومت شاهی هالند  که دارائی نظام پارلمانی حزبی است حضور علاقمندان بنویسم. هالند دارائی نظام شاهی بوده حکومت آن پارلمانی حزبی است.دموکراسی هم از طریق انتخابات پارلمانی با رقابت أحزاب سیاسی تمثیل میشود.مثلا نهم جون انتخابات پارلمانی  در هالند بر گزار شد ونتائج هم تا ساعت های 11 شب إعلان گردید. بالکننده صدر أعظم هالند که رهبری حزب دموکرات مسیحی داشت از شکست حزب خود اظهار تأسف نمود ومسئولیت شکست حزبش را پذیرفت ودر همان لحظه از رهبری حزب استعفا داد واز رفتن به پارلمان نیز خود داری کرد.بر خلاف حزب جدیدالتاأسیس راست افراطی که شعار جلو گیری از رشد اسلام ،افزایش امنیت وکاهش پذیرش پناهندگی را سر میدهد با پیروزی کم سابقۀ مردم را غافل گیر کرد یعنی 23 چوکی برای یک حزب جدیدالتاسیس آن هم افراطی بسیار تعجب بر انگیز بود. به همه حال همه أحزاب ومردم قانونا می پذیرند که مسئولیت تشکیل حکومت به عهدۀ حزب آزادی برای دموکراسی است که بیشترین چوکی را از آن خود کرده است.حزب آزادی برای دموکراسی یا برندۀ اول میکوشد زمینه تفاهم با أحزابی را مساعد سازد که با ایشان در یک حکومت کار کرده بتواند وهم اکثریت پارلمانی را داشته باشد تا فیصله هایش مورد تأئید قرار گیرد.

طرح اول این است که سه حزب برندۀ اول که در لست مشاهده مینمائید حکومت را تشکیل دهند ، اما حزب دوم  که چپ گرا است آماده نیست یکجا با حزب سوم (راست افراطی)کار کند اول با پالیسی اش مخالف است دوم این پالیسی را عملی نمیداند. .بناءٌ ساختن حکومت قوی با اکثریت کامل برای حزب پیروز  دشواری به نظر می رسد چون نمیتواند حزب چپ گرا وراست افراطی را یکجا سازد .گزینه دوم إئتلاف سه حزب راست گراست یعنی حزب اول سوم وچهارم این أحزاب بعد از سه روز چانه زنی مؤفق نشدند با هم إئتلاف کنند چون پالیسی حزب راست میانه دموکرات مسیحی هم با راست افراطی در تضاد است . درین شب وروز تصمیم بر این شده تا جهت حل پرابلم وگرفتن مشوره هفته آینده به کاخ ملکه میروند که چگونه میتوانند حکومت باثبات ومؤفق را تشکیل دهند.که احتمالا أحزاب چپ گرا یکجا با حزب پیروز کابینه آیندۀ هالندرا تشکیل خواهند داد. البته بحث وتفاهم در فضای باز ودر حضور میدیا صورت میگیرد اینجا هیچ معامله پشت پرده بخاطر امتیاز گیری وجود ندارد.ومردم هم نگرانی ندارند که چه کسی در حکومت شریک خواهد بود. گذشته ازآن پیروان أحزاب  بخاطر حمایت از کسی شعار نمیدهند وبخاطر حمایت مجدد جلسه تر تیب نمیدهند. . مردم با این مسائل کاملا بی تفاوت اند چون اینجا مصالح ومنافع ملی مطرح است هرکس میتوانند به مردم خدمت کند بفر ماید واگر نمیتواند خودش داو طلبانه عجز وناتوانی خودرا إعلان کند.آنچه نوشته آمد نمونه از حکومت های پارلمانی با داشتن دموکراسی حزبی است.اینکه دموکراسی افغانستان از کدام نوع آن است نظر خود را ذیلا مینگارم.

در شرائط فعلی افغانستان دارائی یک نظام دموکراتیک با ویژه گی های خود است که با سائر کشور های دنیا کمتر قابل مقایسه میباشد ومیتوان گفت دموکراسی افغانی یکنوع دموکراسی قومیست تا حزبی. با آنکه در افغانستان پنج برابر هالند حزب سیاسی رسمی شده با آنهم در انتخابات خبری از دموکراسی حزبی نیست واحزاب سیاسی هیچ نقش در پارلمان وتعین نظام سیاسی کشور ندارند وهمین حالا اگر به لست کاندیدان پارلمان مراجعه شود اکثریت کاندیدان با آنکه مربوط أحزاب سیاسی میباشند خودرا طور مستقل ثبت کرده اند. چون میدانند از مجرای حزب به پیروزی نمیرسد ویا اینکه نگاه منفی مردم نسبت به أحزاب بالای شخصیت آنها نیز اثر میگذارد.تنها انتخابات ووجود رسانه هاست که دموکراسی را در افغانستان نسبتا شکل داده است ورنه عملا چیزی بنام دموکراسی در افغانستان وجود ندارد.یعنی همان بازی که با اسلام وجهاد میشود با دموکراسی نیز عین چلند صورت میگیرد که عدۀ محدود ازین اسم ورسم بهره میگیرند.دموکراسی ویا مردم سالاری وقتی به واقعیت می پیوندد که نمایندگان مردم صلاحیت احضار استیضاح تا سلب صلاحیت کاری أعضای کابینه را داشته باشد.اما در افغانستان برای دموکراسی حد ومرز مشخص تعین شده یعنی نمایندگان چه از مجرای أحزاب وچه اقوام انتخاب میگردند ودر پارلمان صلاحیت های از قبیل احضار واستیضاح قوۀ إجرائیه تمثیل میشود اما مسئله نهایی که سلب صلاحیت است به خواست ورضایئت رئیس جمهور موقوف میشود.چون در قانون اساسی سیستم ریاستی تسجیل شده که تک محوری را توجیح میکند.

 

کدام دموکراسی بهتر است حزبی یا قومی؟

دموکراسی واقعی از طریق رشد احزاب سیاسی وحمایت مردم ازین نهاد ها بمیان میآید،چون دموکراسی حزبی همان دموکراسی معمول ومتعارف است که در جهان حکومت میکند در این نوع دموکراسی تبعیض وتعصب وجود ندارد. از آنجائیکه حزب اندیشه  وبر نامه است محور معتبر وقابل إعتماد برای  افراد جامعه أعم از قوم، نژاد وسمت پنداشته می شود،البته دموکراسی تنها در سیمای تشکلات حزبی ظهور نمیکند پدیده های زیاد چون آزادی بیان، احترام به حقوق انسانها، بر خورد مساویانه با همه اتباع کشور، آزادی های مذهبی وغیره از پیش شرط های دموکراسی بحساب میآید.. نظام مبتنی بر رقابابت های حزبی نظام نسبتا ملی و دمکراتيک بحساب میاید همان است که میگوئیم بخاطر رسیدن به یک نظام همه گیر وملی بايد نخست بستر رشد احزاب سياسی را هموارساخت چون حزب جایگزین شایسته است برای محو بر تری جوئی های قومی ،تبعیض ها وتعصبات زهر آگین نژادی وسمتی که متأسفانه  بر سر زمین ما سایه افگنده است.دموکراسی حزبی را ازین جهت بهتر ومؤثر تر میدانیم که یک تشکل منسجم فکری ميتوانند بتدريج از فراز قوم، زبان، منطقه و مذهب بسوی يک هدف مشترک ملی پرواز کند.أحزاب با بر نامه در جهت انسجام نیروهای پرا گنده وحاشیه نشین نقش اساسی داشته باعث رشد سیاسی واجتماعی افراد جامعه میگردد.واما خط قوم ونژاد خیلی درشت وروشن بوده تمایز وجدای از خصلت های ابتدائی آن میباشد.مثلا انتخابات در افغانستان یک پروسه آزاد و نمادمردم سالاری است ولی مردم سالاری قومی وهمیت کثرت خواهی وبر تری جوی قومی جوهروماهیت دموکراسی افغانی را تشکیل میدهد.که آیندۀ درخشان ندارد.

 

دموکراسی قومی افغانی :

اول أحزاب سیاسی افغانستان مجموعۀ از تشکل های واکنشی ویاسلیقۀ بوده که هیچنوع ابتکار وطرح سا زندۀ در مرام وأهداف شان بچشم نمیخورد.ویا اینکه بیشترأهداف مشابه وکاپی یکدیگر را دارند  وقتی  أحزاب سیاسی دارائی ابتکار ومؤثریت نباشند واز طرف حکومت هم به بهانه کاستی های گذشته در تصمیم گیری سهم داده نشوند مردم خود بخود به قوم ونژاد پناه می برند چون این تشکل بافت طبیعی داشته دوام ویا الغای آن مربوط به فرامین ودساتیر دولت نیست.دمو کراسی قومی زاده ظلم بیعدالتی وحق تلفی است.چنانچه پناه بردن به قوم هم آخرین سنگر برای دفاع از حقوق کتله های محروم وعقب مانده میباشد که در حاشیه قرار دادهد شده اند.شما می بینید وقتی أحزاب سیاسی معیاری نیستند وبر نامه درست هم ندارند واز طرف دولت به محدودیت های مواجه میشوند مردم نا خود آگاه به دامن قوم پناه می برند تابصورت دست جمعی از حقوق خود دفاع کنند قوم در افغانستان پناهگاه وسنگر محکمی است در جهت رسیدن بحق. هسته های قومی بمراتب از تشکل های حزبی در افغانستان قوی تر است مثلاصلاحیت الغای تشکیلات حزبی به بهانه های گوناگون بدست حکومت است اما تشکیلات قومی را کسی منحل ساخته نمیتواند همان است که در افغانستان نمایندگان مردم از طریق تشکل های قومی حمایت میشوند وحتی رئیس جمهور باید بجای استعداد پالیسی وبر نامه پایگاه قومی داشته باشد ومتکی به قوم کلانتر باشد والا به هیچ صورت چانس پیروزی ندارد.

 

نظام پارلمانی وریاستی:

آنچه أهمیت دارد پختگی سیاسی افراد جامعه ورشد سیاسی مسئولین اداره است نه نوع نظام چنانچه نظام ریاستی وپارلمانی هردو سیستم های  مؤفق مشروع وپذیرفته شدۀ جهان اند که در کشور های مختلف دنیا رائج است اما در کشورهای چون افغانستان که زعمای شان در ظرف ودستارخان سلاطین نشسته اند ویا نظام سیاسی میراث خور نظام های استبدادی وسلطنتی است نباید سیستم ریاستی إعمال شود چون رئیس با طبعیت ازخصوصیات نظام های قبلی به نمایندگان مردم وقعی نگذاشته پیوسته با استفاده از نام ریاستی خواست های مطرح مردم راوتو میکند .هر گاه سیتم قانونمندی باشد که صلاحیت ها وظایف ومسئولیت های رئیس جمهور وپارلمان طور واضح وعام فهم بدون نیاز به تفسیر وتأویل درج شده باشد قابل هضم است.اما متدسفانه در افغانستان عملا قانون را در پردۀ ابهام واجمال قرار داده اند تا هر وقت با خواست ومیل حاکمان دست اول همخوانی داشته باشد در چین حالتی نه ریاستی مفید است ونه هم پارلمانی.

درینجا هدف از ثبوت کار آئی نظام پارلمانی نیست.چون قبلا عرض شد که افغانستان درمرحله بسیار نازک از تجربه وتمرین دموکراسی قرار دارد. نه أحزاب سیاسی ونه هم پیروان شان به آن حدی از بلوغ سیاسی رسیده اند که قدرت تحمل گذشت را بخاطر منافع ملی داشته باشند.وحتی بسیاری با مفاد قانون اساسی کشور نا آشنا اند .همان است که هر روز از تصادم وبر خورد پارلمان با فیصله های قوۀ إجرائیه سخن گفته میشود.طبعیتا اگر پارلمانی به این کیفیت در تعین سیاست های دولت اثر گذار باشد ما شاهد بی ثباتی بیشتر در کشور خواهیم بود.اگر حکومت افغانستان از إئتلاف أحزاب سیاسی بوجود آید هر روز شاهد سقوط حکومت خواهیم بود .أحزاب سیاسی افغانستان که در راستای منافع قومی حرکت میکنند هرروز به معامله وخرید وفروش آبرو عزت اقوام مصروف خواهند بود.برای أحزاب کشور های پیشرفته تطبیق بر نامه های شان مهم است واما در احزاب افغانستان شریک شدن در حکومت وتقسیم غنائم دولتی از أهداف اساسی فعالین سیاسی بحساب میرود.در شرائط فعلی آسان ترین کار خرید وفروش نمایندگان افغانستان است وبیشترین تجربه را افغانها در معاملات سیاسی منفعت دار دارند هر روز ائتلاف میکنند وهر روز جدا میشوند اگر در حکومت باشند هر روز حکومت میسازند وهر روز ساقطش میکنند.خلاصه با همه بدی هائیکه نظام ریاستی فعلی دارد زیانهای حکومت پارلمانی در افغانستان بیشتر از حکومت ریاستی است.اما در کشور های دیگری جهان حکومات پارلمانی زمینه خوبی برای تطبیق دموکراسی بوده بیشتر با ثبات وپایدار بوده اند وهستند. .