آرشیف

2014-12-20

علم عبدالقدیر

نقش زن در گزینش زعیم

 

مقدمه:
مسلمانان پاسخ بسیاری از سوال ها ی خودرا اول از قرآن بعد احادیث پیامبر وتحلیل وتفسیر مجتهدین ودانشمندان میگیرند واگر مدلول ومفهوم احکام در قرآن روشن باشد بهتر است به ریسمان متین واستوار قرآن متمسک شویم چون قرآن تنها كتابيست كه با توجه به همه پديده‌ها، در هر زماني مي‌تواند پاسخگو ی نیاز ها علمی ما بوده و از لحاظ جهان‌بيني و قدرت رهبري واثر گزاری بر فرد و اجتماع از غنا مندی چشمگیری برخوردار است و دارايی ابعاد گستردۀتحقيقي است كه به تلاش وسیع علمي نياز دارد.در عصر پر اشوب فعلی بشر در گنجينه‌هاي اين كتاب آسماني هم آهنگ با درجه رشد وتكامل مدنيت جهانی به دلايل شگفت ‌انگيزي دست می یابد. ارتقای سطح معلومات انسان و گشايش افق تازه در افکار واندیشه از ما می طلبد تا به تحقيق و پژوهش بیشتر پیرامون احکام وهدایات حیات بخش قرآن بپردازيم و نسبت به گذشتگان بهرۀ بیشتری ازبحر بیکران این كتاب آسماني بگریم.
چه وقت وچگونه میتوانیم در کنار کار وان تیز آهنگ مدنیت وتمدن بشریت بهتر از گذشتگان از مفاهیم وآموزه های قرآن بهره بگریم ؟ یقینا زمانیکه یخ انجماد وتحکم بر داشت های قبلی را بشکنیم وذهن ما خالی از تصویر های باشد که از اثر خواست وارادۀ ملاء ومترف با دست رهبان نیاز مندبطور ضعیف ویا نادرست تر سیم شده .ما باور داریم که کتب آسمانی قبل از قرآن توسط اصحاب زروزور تحریف شده به همین دلیل قرآن من حیث سند معبتر وکتاب کامل وإعجاز آفرین الهی با ویژگی حفظ در صدر ها نازل شد تا از تحریف ودستبرد صاحبان زرو وزور در امان باشد. هر چند لفظ قرآن شریف از تحریف مصئون است اما خوف تحریف وتوجیح در تفسیر وتأأویل آیات همچنان وجود دارد به همین دلیل ما بجای یک تفسیر ثابت صد ها تفسیر را که بزبان های مختلف صورت گرفته وبا گذشت زمان مفاهم تازۀ را بخورد ما میدهدمطالعه میکنیم ویکی را بر دیگری بر میگیزینیم و برخی ازین تفاسیر که روزی مطابق خواست زمان منبع فیض ودانش ومعیار حقانیت بود در گذر زمان کنار گذاشته شده وکمتر مورد استفاده قرار میگیرد که تفسیر حسینی وتفسیر یعقوب چرخی وامثالهم ازان قبیل است. واین واقعیت های زمان است که شگفتی های قرآن را روشن تر میسازد وما تا هنوز با تناسب عمر زمان در پله های نخستین درک از مفاهم قرآن قرار داریم وچه خوب فرموده عبدالله بن عباس رض که (لا تفسرواالقرآن فإن الزمان یفسره.) زيرا پيش‌داوري و تعصب روي مفاهيم قرآن قبل از درک علمی وعملی دست آوردجز جمود و تحجر ندارد و اين همان پرتگاهي است كه هر پژوهشگر آگاه بايد از آن بپرهيزند. از آنجائیکه روی سخن ما درین نوشته به محکومیت نگاه تبعیض آمیز نسبت به زنان آن هم به استناد روایات دینیست که برخی عمدا وعدۀ اشتباها با درک ناقص از تحلیل ها وتفسیر های گذشتگان بر آن تکیه کرده اند ودرین نوشته بر فرایند داشتن حق رأئی وسهمگیری زنان مانند مردان در امور سیاسی، ونقش مشترک زنان ومردان هم در نکاح وهم درطلاق، طور وسیع تر بحث میکنیم ویقین خواهیم کرد که هیچ قانون ودستور بهتر وبیشتر از قرآن وحدیث به حق انسانی زنان توجه نکرده است.
طرح دو پرسش با ارائۀ دو پاسخ :اول: چگونه زنان در امور سیاسی خصوصا در انتخابات سهم بگیرند واز حق رأئی خود در بیرون از منزل استفاده کنند در حالیکه قرآن شریف زنان را با امر (وقرن فی بیوتکن )به قرار گرفتن وساکن ماندن در خانه امر فرموده است؟

سوال دوم: آیا تفویض صلاحیت یک جانبه طلاق برای مرد عادلانه است ؟ چرا یک مرد حق دارد، هر زمان که از ادامه زندگى مشترک با همسر ش ناراض باشد، با پرداخت فدیه وچیزی از مهریه از او جدا شود; اما اگر زنى از زندگى مشترک خود ناراض باشد، حق ندارد از همسرش جدا شود؟ آیا اسلام به مرد اجازه داده است تا بتواند زندگى زن را تباه و زن هیچ حقی براى خلاصى از چنگال مرد نداشته باشد؟ 
پاسخ سوال اول: در مورد اینکه زنان از رهگذر جوهر خلقت با مرد ان فرقی ندارند و از دید قرآن من حیث انسان یکسان از موهبات مادی ومعنوی بهره میگیرند مقالات زیاد نوشته شده وحالا طور خاص به این مسئله اشاره میکنیم که آیا زنان در عهد رسول اکرم ص صلاحیت اظهار رأئی وتصمیم گیری را داشتند ویا خیر وآیا حق بیرون شدن از خانه وتشبث در امور اجتماعی وسیاسی را دارند ویا خیر؟ تثبیت نقش مهم و اساسى زنان صدر اسلام در امور سياسى و اجتماعى، براى زنان جامعه امروز امرى ضرورى و ارزشمند است .در تحقیق نامه حاضر سعی بعمل میآید تا نقش زنان صدر اسلام را در مسئله بیعت با پیامبر ص که آغاز سهمگیری در سیاست وآن هم بیرون از منزل بوده طوری بررسى کنیم که در مسائل اجتماعى و سياسى به عنوان اسوه و الگوى زنان امروز جامعه اسلامى معرفى شوند. قرآن شریف در سوره ممتحنه و همچنان أحادیث پیامبر خدا وکتب معتبر تاریخ به اين موضوع اشاره کرده اند وما هم در روشنی مفاهم ایات قرآن، احادیث پیامبر و رأئی مفسرین به مفهوم و تاريخچه بيعت ونقش حضور بر جسته وارزنده زنان صدر اسلام در جمع مردان بخاطر تأئید زعیم شان که حضرت محمد ص بوده اشاره میکنیم.
تعریف بیعت وتفاوت آن با رأئی: کلیمه بیعت سه مرتبه در قرآن شریف تذکر داده شده وهشت مرتبه پیغمبر خدا آنرا عملی کرده و بیعت از صیغه باع یبیع به معنی فروختن ودر عرف گذشته دست بر دست گذاشتن بخاطر تأئید بیع ویا فروش مالی بوده که این دست بدست هم دادن قطعی بودن بیع را ثابت میساخت . فکر میکنم حدیث پیغمبر اکرم ص این مفهوم را درست توضیح داده جائیکه میفر ماید ( من بایع إماما فأعطاه صفقة یده وثمرة قلبه فلیطیعه إن إستطاع) کلیمه من عام است چه مرد وچه زن کسیکه بیعت کرد با اما می با دادن کف دست واخلاص قلبش پس باید تا سر حد توان ازوی اطاعت کند: در برابر این دست دادن و اطمینان قلب چه میگیرد؟.در گذشته اطاعت از قرآن وعدالت در بین امت وحمایت از ملت چیز های بوده که از خلیفه وامیر مطالبه میشد حالا هم أخذ تعهد بخاطر پیروی از قانون اساسی من حیث سند ملی که فشرده همه خواسته های ملت در آن تسجیل شده از امیر ورئیس جمهور تقاضا میگردد.
تاريخچه بيعت وحضور زنان در آن :قرآن كريم بيعت با حكومت را، كه بارزترين مظهر ميثاق سياسى در جامعه است، براى زنان مى‏پذيرد وچگونگی آنرا به پیغمبر بزرگوار اسلام هدایت فرموده: هر چند بیعت بین أعراب قبل از ظهور اسلام ریشه داشت وبعدا سه بار در قرآن شریف یاد آوری شده و در دوران رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وسلم نیز بيعت‏هاى متعددى صورت پذيرفت که از آن جمله دو مرتبه بیعت با زنان صورت گرفت یکبار قبل از فتح مکه ‏ 73 مرد و 2 زن با پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بيعت كردند..و هم بعد از فتح مکه زنان زیاد با پیامبر اسلام بیعت ویا تعهد کردند که این بیعت بنام بیعت نساء نیز یاد میگردد چون مواد بیعت در سوره ممتحنه که زنان را مخاطب قرار داده بعد از فتح مکه نازل شده .آنجا که خداوند ج حضرت محمد ص بشرح ذیل هدایت فرمود:
«(يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (ممتحنه: 12)؛ اى پيامبر، چون زنان باايمان نزد تو آيند كه با اين شرط با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچه‏هاى حرام‏زاده‏اى را كه پس انداخته‏اند با بهتان و حيله به شوهر نبندند و در كار نيك از تو نافرمانى نكنند، با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است. ؟
نتیجه: بیعت از رهگذر مفهوم وهدف با رأئی دادن عصر حاضر در انتخابات وگزینش یک فرد بحیث رهبر وزعیم فرق ندارد .بیعت زنان با پیامبر ص در محضر جماعت از مسلمانان نشان میدهد که زنان حق شرکت در تصمیم گیری های سیاسی خارج از منزل را دارند چنانچه در صدر اسلام زنان دو مرتبه با پیامبر بزرگوار اسلام بیعت کردند لذا رائی دادن وبیعت از لحاظ مفهوم همان تعهد سیاسی است که در عصر حاضر مروج است اما در بیعت دست دادن بین مردان وتکرار کلیمات تعهد برای زنان معمول بوده وشکل اجرائی بیعت برای زنان که همان دست بر دست گذاشتن است خالی از اشکال نیست ولی در رأئی دادن که طور سری با کشیدن یک خط صورت میگیرد هیچ مشکل وجود ندارد یعنی رأئی دادن عصر حاضر از بیعت های گذشته سهل تر وآسان تر است.اگر بد بودن اوضاع امنیتی یکی از دلائل باشد که حضور شرافتمندانه زنان را تهدید کند مسئله است که با أصل حق زنان منافات ندارد اگر زنان نخواسته باشند جان وآبرو خودرا در خطر بیاندازند میتوانند از استفادۀ این حق صرف نظر کنند یعنی حق میشود اسفاده شود ومیتواند با اینکه أصل آن ثابت است معطل قرار داده شود ونا امنی یکی از دلائل است که مانع استفاده انسان از حقش میشود و حتی نماز در حالت خوف وبد امنی ناقص ادا میگردد.

حکم آیه مبارکۀ(وقرن فی بیوتکن)
اینکه مردان دربسیاری امور صلاحیت مدیرت بیشتر از زنان دارند قابل انکار نیست ومن حیث قاعده واصل اکثریت در تمام دنیا محسوس ومشهود است واما این توانمندی فزیکی ومدیریتی دلیل آن نیست تا زنان در کنج خانه حبس باشند وهمه امور شان را مردان تنظیم کنند. حکم آیه فوق ویااحکام آیات بیست وهشت تا سی وسوم سورۀ أحزاب بطور خاص یک سلسله آدابی برای زنان پیغمبر ص در پی دارد ومیتواند بطور عام الگوی برای سائر مسلمانان باشد ،اما مفهوم اساسی ثابت ماندن ویا قرار گرفتن در خانه به معنی بیرون نشدن نیست بلکه زنان باحفظ وقار وحیثیت خویش جهت رفع حوائج زندگی میتوانند از خانه بیرون شوند. چون به ادامه آیه مبارکه ذکر شده که بدون ضرورت وبیهوده بیرون نشوید واگر بیرون شدید تبرج نکنید ونمیتواند آرایش را در داخل خانه برای زنان ممنوع ذقرار داد.مفهوم وسیاق آیه این است هر گاه از خانه بیرون میشوید مانند برج خود نمائی نکنید که ترجمه وتفسیر تبرج بعدا ذکر میشود 
(يا ايها النبى قل لازوجك ان كنتن تردن الحيوه الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن واسرحكن سراحا جميلا (28)و ان كنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخره فان الله اعد للمحسنت منكن اجرا عظيما (29) يانساء النبى من يات منكن بفاحشه مبينه يضاعف لها العذاب ضعفين و كان ذلك على الله يسيرا (30) و من يقنت منكن لله و رسوله و تعمل صالحا نوتها اجرها مرتين و اعتدنا لها رزقا كريما (31)
يانساء النبى لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا (32).و قرن فى بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجهليه الاولى و اقمن الصلوه و آتين الزكوه و اطعن الله و رسوله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (33)
ترجمه: اى پيامبر! به همسرانت بگو اگر زندگى دنيا و زينت آن را مى خواهيد، بياييد تا چيزى از دنيا به شما بدهم، و رهايتان كنم، طلاقى نيكو و بى سر و صدا (28).

نکته های ظریف در بیان آیات: خداوند به پیامبرش دستور میدهد که به زنان خود بگو اگر زرق وبرق ومال ومتاع دنیا را دوست دارید بیائید به شما مالی بدهم و شمارا به خوشی رها سازم وراه خودرا بگیرید وبروید یعنی در سخت ترین حالت که جدائی است باز هم خداوند کلیمه جمیل را بیاد ما میدهد نه خشونت ادامه یعنی اگر زنان را طلاق هم میدهید بخوشی باشد .خوب فکر میکنید چند فیصد مسلمانان در شرائط خلع ویا طلاق تلاش میکنند زنان خوشحال بیرون شوند؟ فکر میکنم جواب منفی است اما خداوند ج میفر ماید اگر با تو راضی نباشند به خوشحالی رخصت شان کن. در جای دیگر هم قرآن شریف فرموده است یا نگاه داشتن بخوشی ونیکی باشد ویا هم رخصت کردن با خوشی ونیکی در هردو حالت هر نوع خشونتی را منتفی ساخته با آنکه طلاق نتیجه نا رضائیتی ومجادله است ولی باز هم خداوند ج میفر ماید بدون قهر وخشم با پیشانی باز رخصت شان کنید.
ترجمه: و اگر خدا و رسول او و خانه آخرت را مى خواهيد، بدانيد كه خدا براى نيكوكاران از شما اجرى عظيم تهيه ديده است (29).اى زنان پيامبر! هر يك از شما كه عمل زشتى روشن انجام دهد، عذابش دو چندان خواهد بود، و اين بر خدا آسان است (30).و هر يك از شما براى خدا و رسولش مطيع شود، و عمل صالح كند، اجر او نيز دو چندان داده مى شود، و ما برايش رزقى آبرومند فراهم كرده ايم (31).
تاى زنان پيامبر! شما مثل احدى از ساير زنان نيستيد، البته اگر تقوى پيشه سازيد، پس در سخن دلربايى مكنيد، كه بيمار دل به طمع بيفتد، و سخن نيكو گوييد (32).
و در خانه هاى خود بنشنيد، و چون زنان جاهليت نخست خودنمايى نكنيد، و نماز بپا داريد، و زكات دهيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد، خدا جز اين منظور ندارد كه پليدى را از شما اهل بيت ببرد، و آن طور كه خود مى داند پاكتان كند (33). ا
فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض: ظرافت که در آیه سی ودوم بیان شده این است که زنان حق دارند با مردان صحبت کنند اما چگونگی صحبت را مشخص ساخته طوریکه زنان در مقابل مردان خضوع نکنند و خضوع در كلام به معناى اين است كه در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را آنطور نازك و لطيف نكنند، تا دل او را دچار وسوسه نموده و خيالهاى شيطانى مردی را که مرض قلبی دارد تحریک کند، و در نتيجه آن مردى كه در دل بيمار است به طمع بيفتد، و منظور از بيمارى دل، نداشتن نيروى ايمان وتقوی است، نيرويى كه آدمى را از ميل به سوى شهوات باز مى دارد..يعنى نفس سخن گفتن وصحبت کردن زنان با مردان هیچ اشکالی ندارد. سخنى مطابق شرع و عرف آن سخنى است كه تنها مقصد خود را برساند، نه اينكه كرشمه و ناز را بر آن اضافه كنى تا مخاطب که قلبش از نور ایمان خالی است به فکر وسوسه های شیطانی شود مثل ساده لوح که گفته بود فلان زن بر من عاشق شده چون من را گفته بینی ات را پاک کن، این مثال بخاطر تبدیلی طبع خواننده های محترم یاد آوری شد.

أصل مطلب ( وقرن فی بیو تکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیةالأولی… 33 سوره أحزاب)
در آیه سی وسوم أدب هفتم برای زنان پیامبر اسلام توصیه شده وآن اینکه در خانه های خود ساکن باشند بدون ضرورت بیرون نشوند وتبرج نکنند چون تبرج بمعنی اشکار شدن چون برج است .تبرج جاهلیة که غالبا همان دورة فترة بین حضرت عیسی ع ورسالت حضرت محمد ص است که زنان با رنگ کردن چشم وروی ونیمه برهنه از خانه بیرون میشدند تا جلب توجه کنند. لذا این نوع بیرون شدنها حالا هم رواج است که با اخلاق خانواده وحقوق همسری هم آهنگی ندارد و منتج به بر هم خوردن کانون خانواده میشود.ولی خارج شدن از خانه بخاطر هدف زندگی هیچ ما نعی ندارد. با آنکه اصل و قاعده در شریعت اسلام این است که زنان در مقابل مصارف و مخارج زندگی خود و خانواده بخاطر مادر، همسر، دختر یا خواهر بودن. مسئولیتی بر دوش ندارند، اما گاهی اتفاق می افتد تا زنان از خانه بیرون شوند مثلا به خاطر فوت پدرو نداشتن شوهر، فرزند ونفر کار در حالیکه به کسب و درآمدی نیازمند است، می‌تواند در خارج از منزل به کاری مشروع و مباح با حفظ موازین اخلاقی و ایما نی بپردازد؛ زیرا( الضرورات تبیح الحظورات ) ضرورت‌ها منهیات را مباح میسا زد . و همین ضرورت است که سبب عدول از اصل بودن زنان از کانون خانواده و منزل می‌شود؛ « در خانه ها ی خود بمانید(وَقَرْنَ فِی ضرورت بیرون شدن: رفتن بخاطر تحصیل ، تجارت، شهادت در محاکم عدلی وقضائی ، مراجعه به داکتر و امثال آن را می‌توان از ضرورت‌های خارج شدن زنان از منزل برشمرد.

اما کار در دفتر؟

زنان اجازه دارند در کار هائیکه شایسته شان شان است مصروف شوند مثلا در دفتر طوری کار کنند که شیطان فرد سوم نباشد یعنی مرد و زن بیگانه و نا محرم در یک دفتر تنها کار نکنند زیرا رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرموده‌‌اند:
هیچ‌گاه مردی با زنی که با او نامحرم است خلوت ننماید؛ زیرا نفر سوم آنها شیطان است که برای ایجاد فساد و تباهی تلاش می‌کند مسند امام احمد.) ازین حد یث شریف استنباط میشود اگر در کار کردن خلوت وتنهای دو نفر صورت نگیرد زنان اجازه دارند با حفظ با حجاب شرعی به اجرای کار هائیکه با سرشت و طبیعت زنانه شان متناسب با شد ادامه دهند .بناء بر آنچه گفته آمد به این نتیجه میرسیم که زنان مانند مردان حق تشبث وکار کردن دربیرون از منزل را دارند بشرطیکه با عث ایجاد فتنه وشکستن حرمت حریم خانواده نشوند . تنظیم محل وزمینه مناسب کار وظیفه نظام سیاسی است که چگونه ظرفیت های را برای زنان جامعه اسلامی بخاطر ادامه کار مساعد میسازند.
طلاق حق انحصاری مردان؟:قبل از ادامه بحث در یک جمله کوتاه مینویسم که نکاح وطلاق حق مشترک زن ومرد وحتی دونفر مصلح ونظر محکمه است.وقتیکه در نکاح رضائیت وایجاب وقبول جا نبین عقد شرط است به همین تر تیب طلاق تصمیم طرفین با اضافۀ دو نفر مصلح وداور را ایجاب میکند همه میدانند که مسئله طلاق در اغلب مواقع مسبوق به اختلاف نظر بوده وبه هنگام اختلاف و دعوا و منازعه مطرح مى شود؛ نه هنگام خوشى و توافق و تفاهم واین اختلاف در قرآن شریف بنام نشوزت یاد شده برای تثبیت این واقعیت نظر هیچ یکی از طرفین که مدعی ومدعی علیه اندمثبت ادعا نیست در حالیکه با اثبات نشوزت از طرف هر یکی آثار مرتبه متفاوت از لحاظ مالی در پی دارد به همین دلیل خداوند ج میفرر ماید(وإن خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من أهله وحكما من أهلها إن يريدا إصلاحا يوفق الله بينهما إن الله كان عليما خبيرا) اگر از شدت اختلاف بین زن ومر آگاه شدید از فامیل هردو طرف داور تعین کنید. … از مفهوم ایه فوق فهمیده میشود که طلاق یک تصمیم فوری عاجل ویکطرفه نیست حتی در فقه بهترین شیوۀ طلاق همان مراحل تدریجی وقدم بقدم است .برای منطقی ساختن وعقلانی ساختن این واقعیت مراتب ذیل را حضور شما عرض مینمایم.

1- طلاق صلاحیت مرد:

معمولا طلاق از صلاحیت مرد هاست بخاطر اینکه احساساتی عمل نمیکند وعاقبت اندیش اند. خوب اگر مردی هر روز میل یک زن را داشته باشد واز صلاحیت طلاق استفاده کند ویا مردانیکه بیشتر از زنان احساساتی وعاطفی اند سر نوشت زنان مطلقه چه میشود ویا اینکه مرد زن را بخاطر ناشزه بودن طلاق دهد برای اثبات این حقیقت باز هم وجود مصلح وافراد بیطرف ضروری است؟

2- طلاق صلاحیت زن:

اگر طلاق به دست زن باشد و امکان طلاق گرفتن به آسانی براى او وجود داشته باشد، با توجه به احساسى بودن وطبع لطیف با بروز کمترین مشکلى به طلاق گرفتن تمایل نشان مى دهد که این خود موجب بلند رفتن گراف طلاق و تزلزل کانون زندگى و خانواده است..اگر قبل از طلاق مرد ویا زن شروطی گذاشته باشند که با بروز وتحقق آن از هم جدا میشوند در آن صورت حق طلاق برای هردو قبلا مسجل شده. باز هم محکمه است که تحقق مسئله را ثابت وحکم نهائی را صادر میکند.

3- طلاق هم صلاحیت مرد وهم صلاحیت زن:

زن و مرد هر يك به طور مستقل اين حق را داشته باشند. که هر وقت خواستند با ارائه یک بهانه از هم جدا شوند.اين فرض نيز آمار طلاق را بالا مى برد. كشورهاى غربى همين فرض را در قانون خود وضع كرده اند و آمار طلاق بسيار بالا رفته است؛به همین دلیل پنجا فیصد کانون خانواده متلاشی وکاملا زندگی فردی حاکم است.

4- طلاق با شرط توافق مشترک:

یعنی اين حق به دست هردو باشد وشرط طلاق توافق هردو باشد یعنی اگر مرد به تنهايى تقاضاى طلاق داشت يا زن به تنهايى تقاضاى طلاق داشت، پذيرفته نشود فقط در صورتى بتوانند از يكديگر جدا شوند كه هر دو نسبت به طلاق، رضايت و توافق داشته باشند. در اين صورت روشن است كه طلاق، خيلى محدود و سخت مى شود و اين احتمال به صورت قوى وجود دارد كه يكى از دو طرف لج بازى كند و براى اذيت كردن طرف مقابل هم كه شده، با طلاق موافقت نكند وزندگی جهنمی ادامه داشته باشد.

5– طلاق هیچ نباشد:

در نهایت اصلاً در ازدواج و زندگى مشترك، حق طلاق وجود نداشته باشد و به قول بعضى ها، زن با لباس سفيد به خانه شوهر بيايد و با لباس سفيد (كفن) از خانه او خارج شود. این آرزوی خوبی است اما بطور کل باز هم حق یکی از طرفین تلف میشود. زيرا گاهى واقعاً ادامه زندگى مشترك، براى دو طرف، غيرقابل تحمل است و اجبار بر ادامه آن، از نظر روحى و روانى و مسائل ديگر، به ضرر طرفين مى باشد و زندگى شان روز به روز سخت تر شده، تبديل به جهنمى در دنيا مى گردد
نتیجه: طلاق در شرع مبین اسلام مباح واز أبغض مباهات است باید در تحقق آن نهایت احتیاط ،تحمل ودقت بکار گرفته شود به این تر تیب که طلاق حق مشترک زن ومرد با وساطت دو داور منصف وتشخیص مشکل جا نبین میباشد:
قبلا عرض شد که طلاق در اغلب مواقع به هنگام اختلاف و منازعه ونا سازگاری مطرح مى شود؛ نه هنگام خوشى و توافق و تفاهم، در نتيجه، اگر حق طلاق به طور مستقل صلاحیت مرد ویا زن باشد احتمال ظلم وبازی به سر نوشت طرفین وجود دارد واگر به صورت اشتراكى و توافقى به دست هر دو باشد، خيلى از طلاق های كه مصلحت تحقق دارند، محقق نمى پذیرد زيرا ممكن است يك نفر خواستار طلاق و ديگرى خواهان عدم آن باشد و در اين صورت، همان دستور نهائی خداوند ج که فرموده است( فأبعثوا حکما من أهله وحکما من أهلها…بکار گرفته میشود که اول به سازگاری وتواف تلاش کنند والا سراح جمیل وبدون کدورت وتنش.یعنی همانطوریکه در پیوند این رشته حضور شاهد و رضامندی جانبین شرط بود در گسستن این رشته هم حضور شاهد دو داور وبجای عاقد محکمه شرط است.این بر داشت درستی است که از ایه قرآن فهمیده میشود.با آنکه بار ها در قرآن شریف مخاطب طلاق مردان اند اما این حکم نهائی بعد از طی مراحل است که فوقا ذکر شد.
هوشدار:فهم صلاحیت طلاق برای مرد از حدیث شریف:؟ بعضی ها با قرار دادن حق طلاق برای مردان بر حدیث استناد کرده اند که گویا رسول اکرم ص فر موده( الطلاق لمن أخذ ویا رفع الساق) من بصفت بنده خدا وامت محمد مصطفی صلی الله از نسبت دادن این حدیث به پیغمبر خدا میشرمم.مگر ممکن است پیغمبر یکه بحر حلم وحیا وکانون ادب بودند چنین کلیمه را بکار برند.که طلاق حق کسیست …..خوب این حدیث نه از رهگذر سند قوی است ونه از لحاظ منطق وادب شایستگی نسبت دادن به پیغمبرر را دارد.
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِيًّا کَبيراً
مردان صلاحیت سر پرستی قیمومت بر زنان را دارند، به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و به دلیل آنکه از اموالشان خرج می کنند. پس ، زنانِ درستکار ، فرمانبردارند خدا به پاس آنچه خدا برای آنان ]حفظ کرده ، اسرار شوهرانِ خود را حفظ می کنند. و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید نخست پندشان دهید و بعد در خوابگاه ها از ایشان دوری کنید و اگر تاثیر نکرد آنان را ترک کنید ویا مهلت دهید پس اگر شما را اطاعت کردند دیگر بر آنها هیچ راهی برای سرزنش مجویید ، که خدا والای بزرگ است
از دید اسلام زندگى جمعى در حد سه نفر هم نياز به مدير ویا رئیس دارد . اسلام نيز كسى را كه كمتر در مقابل عواطف و احساسات، تحت تأثير قرار مى گيرد و از نظر مديريت جمعى، قوى تر است، به عنوان مسئول اداره زندگى مشترك، معرفى و هزينه اداره اين زندگى را بر او واجب كرده است اما آآیه فوق دست آویز مخالفین اسلام ومدعیان حقوق بشر گردیده که گویا خداوند ج مردان را سر پسرت زنان قرار داده که حق زدن وبستن ایشان را دارند.آنها به جای كوشش در درك بهتر مفاهيم وحی، در طوفان جبهه‌گيری و انجماد فكری گیر افتاده اند. باید این واقعیت را دانست که معانی ایات قرآن بر اساس فن وهنر ربط آیات وسور بهتر قابل درک .تحلیل است مثلا ختم آیات با نامهای مختلف خداوند ج ربطی مستقیم با معانی آیات قبل وبعد دارد بناءٌ ضرب را در ایه فوق نباید ترجمه ظاهری نمود باید آنرا به سیاق ومقتضای آآیه بعد ربط داد که توصیه فرستادن ومعرفی داور از جانب فامیل زن وشوهربخاطر صلح واشتی است واگر مسئله زدن باشد دیگر مجال برای داوری بخاطر صلح باقی نمی ماند در اسلام زدن نه بلکه امساک به معروف ویا سراح معروف وجمیل را توصیه کرده است.

یعنی از ضرب دو بر داشت صورت میگیرد.
برداشت نخست تكيه كردن بر ظاهر كلمه "ضرب" به معنای "زدن" که عمدتا اصرار بر تمسك به همين معناست و برداشت دوم كه متناسب با دقت در ابعاد موضوع است یعنی اعراض و بی‌اعتنايی چون ضرب، معانی وسيعی دارد يكی از آن‌ها اعراض كردن و بي‌اعتنايي نمودن است؛ چنانچه در مورد كسي كه سخنان بي‌پايه و اساس را بر زبان میآورد و يا به نوشته‌هاي دور از منطق و استدلال تكيه مي‌كند، مي‌گويند؛ "فاضربوه علي‌الجدار" يعني آن را به ديوار بزنيد كه كنايه از اعراض‌نمودن و بي‌اعتنايي به سخنان غيرمنطقي و يا نوشته‌هاي بي‌محتواست.ویا معنی ضرب الأجل که مهلت دادن را افاده میکند اما کسانیکه به زدن علاقه دارند شاید بگویند نه ضرب الأجل یعنی (زدن مرگکی) ازینکه درین مورد قبلا مقالۀ نوشته ام لازم به تکرار نیست.

 

 

پی نوشتها:

قرآنکریم

سیرة النبی ص
تفسیر بن کثیر
زن وجامعه نوشته شهید مطهری
شبکه انتر نتی اسلام نت. مقاله نگرشی جدید بر مفاهم..
تحلیل ودرک نویسنده از سیاق ایات قرآن.