آرشیف

2015-1-28

رامش نوری

نقد کار کرد سازمان ملل متحد در افغانستان بـــــــــا رویکرد رئالیستی

 

چکیده:
سازمان ملل یکی از ارگان هایست که بعد از فروپاشی جامعه ملل که ذریعه ی طرح ویلسون به وجود آمده بود با اهداف چون، امنیت و صلح جهانی، توسعه روابط ملت ها،همکاری های بین المللی در عرصه های مختلف دانست، اما در کل می توان اهداف سازمان ملل متحد به طور خلاصه به سه دسته تقسيم نمود، نخستین هدف سازمان را می توان حفظ صلح و امنيت بين المللی از طريق اقدام مشترك دولتها جهت پيشگيری از جنگ ، قطع تهديد ، تعقيب، تجاوز و حل اختلافات بين المللی از راههای مسالمت‌آميز ؛ دومین هدف سازمان را می توان، توسعه روابط دوستانه ميان ملتها بر پايه برابری آنها و حق ايشان در تعيين سرنوشت خويش ؛ سومین هدف سازمان را می توان، همكاری بين المللی در زمينه‌ های اقتصادی و اجتماعی ، فكری و ذهنی و بشر دوستی همراه با توسعه و تشويق احترام به حقوق بشر و آزاديهای اساسی برای همه ، بدون توجه به نژاد ، جنس ، زبان يا مذهب آنها در نظر گرفت. با در نظر داشت اهداف متذکره سازمان ملل، در واقع این سازمان مقید است تا صلح و امنیت جهانی، رفع هر گونه خشونت، تبعیض، توسعه و پیشرفت کشور ها را به عهده داشته باشد. بنابر این، افغانستان کشوریست که سازمان ملل متحد بعد از فروپاشی رژیم طالبان نقش گسترده و اساسی را در موارد چون، ایجاد سیستم اداری، ساختار سیاسی، تدویر لویه جرگه، تأمین نظم و امنیت، بازسازی، جلب مساعدتهای مالی و برگزاری انتخابات باز نموده است. سوال این است که سازمان ملل متحد تا چه اندازه در انجام این وظایف موفقانه عمل کرده است. بنابر این، پژوهش حاضر بر آن است تا وظایف سازمان ملل متحد در افغانستان را با رویکرد رئالیستی واکاوی و مورد نقد قرار دهد. 

کلید واژگان: سازمان ملل متحد، رویکرد رئالیستی، کارکرد، ساختار

طرح مسئله:
افغانستان در سال 1946 میلادی به عضویت سازمان ملل متحد در آمد. با این حال تا زمان اشغال این کشور توسط ارتش سرخ شوروی در سال 1979 این سازمان نقش و حضور چندانی در افغانستان نداشت.
ولی پس از تهاجم شوروی و پیامد های بسیار ناگوار آن، نهادهای مختلف سازمان ملل در افغانستان آغاز به کار کردند اما جدا از عملکرد سازمان ملل در این دوره باید گفت که با سرنگونی طالبان، سازمان ملل متحد در افغانستان حضوری گسترده یافت و این سازمان وظایف حساسی را برای ایجاد سیستم اداری، ساختار سیاسی، تدویر لویه جرگه، تأمین نظم و امنیت، بازسازی، جلب مساعدتهای مالی و برگزاری انتخابات به عهده گرفت. فرضیه پژوهش حاضر این است که سازمان ملل متحد به عنوان یک ارگان مستقل نتوانسته است که وظایف محوله ی خویش را در قبال افغانستان که در فوق ذکر گردیده است به درستی و بدون دخالت کشور های قدرتمند انجام دهد. این تحقیق در واقع سعی می نمائید تا وظایف و کارکرد های سازمان ملل متحد در افغانستان با رویکرد رئالیستی نقد و واکاوی نمائید. سوال اصلی پژوهش حاضر "نقد کارکرد سازمان ملل متحد در افغانستان با رویکرد رئالیستی چیست؟" می باشد. برای تبین سوال اصلی نیاز می رود تا سوالات فرعی را طرح کنیم که سوالات فرعی تحقیق حاضر را می توان موارد ذیل دانست:

1. نقد کارکرد سیاسی سازمان ملل متحد در افغانستان با رویکرد رئالیستی چیست؟
2. نقد کارکرد اقتصادی سازمان ملل متحد در افغانستان با رویکرد رئالیستی چیست؟
3. نقد کارکرد امنیتی سازمان ملل متحد در افغانستان با رویکرد رئالیستی چیست؟

تعریف مفاهیم
سازمان ملل متحد:

سازمان ملل متحد که توسط ۵۱ کشور تأسیس شد، در سال ۲۰۰۶ میلادی حدود 192 کشور به این سازمان پیوسته است. اعضای آن تقریباً شامل همه کشورهای مستقلی می‌شود که از نظر بین‌المللی به رسمیت شناخته شده‌اند. فقط واتیکان، که عضویت در سازمان را نپذیرفته‌ است و جمهوری چین (سپس تایوان)، که عضویتش بعد از عضویت جمهوری خلق چین لغو شد، در سازمان ملل متحد عضو نیستند. (1)

مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک است و کشور های عضو و موسسات وابسته در طول هر سال با تشکیل جلسات منظم در امور بین‌المللی و امور اجرایی مربوط به آنها تصمیم‌گیری می‌کنند.
قوی‌ترین نهاد سازمان ملل، یعنی شورای امنیت، پنج عضو دائمی دارد که در تصمیمات این شورا حق وتو دارند.
اصطلاح "ملل متحد" را نخستین بار فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم برای اشاره به متفقین بکار برد. اولین کاربرد رسمی این اصطلاح در بیانیه اول ماه جون ۱۹۴۲ملل متحد بود که در آن متفقین از مفاد منشور آتلانتیک پشتیبانی کرده بودند و از متفقین خواسته شده بود که از صلح جداگانه با نیرو های محور خودداری کنند. (2)
اندیشه ایجاد سازمان ملل متحد در کنفرانس‌ های مسکو، قاهره و تهران در سال ۱۹۴۳ دقیق‌تر شد. از ماه آگست تا اکتوبر ۱۹۴۴ نمایندگان آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه و جمهوری چین در کنفرانس دامبارتن اوکس در واشینگتن دی.سی، بر روی برنامه‌های تشکیل سازمان ملل کار کردند. بیشتر بحث‌های این کنفرانس در مورد نقش اعضای سازمان و شرایط دعوت از آن‌ها بود.
سپس در اپریل سال ۱۹۴۵ در کنفرانس سان فرانسیسکو تکلیف حق وتو برای پنج عضو شورای امنیت تعیین شد. در نهایت در ۲۴ اکتوبر ۱۹۴۵ منشور ملل متحد به امضای ۵۰ کشور رسید و سازمان ملل متحد رسما تشکیل شد (لهستان در کنفرانس نبود ولی جایی برای آن در نظر گرفته شد و بعدا منشور را امضا کرد.) 3

ارکان سازمان ملل:

• مجمع عمومی

• شورای امنیت
• شورای اقتصادی و اجتماعی
• شورای قیمومیت (از اول نوامبر ۱۹۹۴ فعالیت نمی‌کند)
• دبیرخانه
• دیوان بین‌المللی دادگستری

علاوه بر شش رکن اصلی، سازمان ملل متحد نهادها و برنامه‌های دیگری را نیز زیر پوشش دارد. از شناخته شده‌ترین این نهادها یونسکو، یونیسف و کمیساری های عالی سازمان ملل برای پناهندگان است. (4)
ساختمان مقر سازمان ملل در نیویورک به هزینه جان دی. راکفلر کوچک، به مبلغ 5/8میلیون دلار ساخته شد. طرح این ساختمان از معمار برزیلی اسکار نی‌مه‌یر است. 
رویکرد رئالیستی:
1- رئالیسم یکی از مطرح ترین نظریه ها در تعاملات و ساختار نظام بین الملل می باشد، در واقع نظریه رئالیستی در ساختار بین الملل بیشتر به دیدگاه چپ، انتقادی و یا مارکسیتی مطرح است که نظر به این دیدگاه "سازمانهای بین المللی ابزاری است در دست قدرتهای بزرگ و تنها زمانی می توانید که به صلح جهانی کمک نمایید که در چوکات صلح جهانی منافع قدرت های بزرگ نهفته باشد. "(5)

کار کرد:
در این مبحث توجه نگارنده به کارکرد همانا کارویژه است، سعی ما این است تا کارکرد های سازمان ملل متحد در قبال افغانستان را واکاوی نموده و این کارکرد ها را لزوماً نقد کنیم. 
نقد کارکرد سیاسی سازمان ملل متحد در افغانستان با رویکر رئالیستی
سازمان ملل متحد ارگان است که بعد از فروپاشی رژیم طالبان بیشترین نقش را در پروسه دولت سازی افغانستان ایفا نموده است، ایجاد نظام سیاسی متمرکز ریاستی در کشور، ایجاد پارلمان، از جمله دست آورد های سازمان ملل متحد در افغانستان در بعد سیاسی محسوب می شود، اما سوال در این جاست که آیا سازمان ملل متحد توانسته است نقش خود به عنوان یک ارگان که در آن تجمع از حاکمیت دولت بوده موثر ایفا فعالیت نمائید یا خیر. نخستین دستآورد سازمان ملل متحد در افغانستان همانا ایجاد نظام سیاسی یا ساختار سیاسی بود. ساختار سیاسی طرح شده که به کمک سازمان ملل متحد توانست به حیات اجتماعی و سیاسی خود ادامه بدهد یک ساختار متمرکز ریاستی است، مشکله ساختار های متمرکز ریاستی، تمرکز گرایی آن می باشد؛ تمرکز گرایی در جوامع چند قطبی نتیجه آن چنانی برای اقوام دیگر ندارد. این حرف بدین معنا است که در نظام های متمرکز، قدرت سیاسی، امکانات ملی، منافع ملی به گونه ی مساویانه و برابر برای تمامی اقوام توزیع نمی گردد. عدم توزیع برابر باعث بروز اختلافات و نارضایتی اقوام دیگر می شود. این در حالیستکه سازمان ملل متحد و قدرت های بزرگ جهانی بیشتر شعار دموکراسی سازی یا مردمی سازی نظام سیاسی افغانستان را در اوایل سر می دادند، در نظام های سیاسی مردمی یا دموکراتیک، سرچشمه و منبع قدرت مردم هستند، قدرت توسط مردم اعمال می شود و اهداف قدرت برای رفاه مردم در نظر گرفته می شود. حکومت که سازمان ملل متحد در ایجاد آن نقش اساسی را بازی نمود، باید ممثل اراده سیاسی تمامی اقوام در کشور می بود، به جای اینکه یک نظام سیاسی متمرکز ریاستی را ایجاد می نمود که در این نظام سیاسی متمرکز اقوام دیگر به عنوان سمبول مورد استفاده قرار می گرفتند و قدرت سیاسی، امکانات ملی به گونه ی مساویانه بالای این اقوام تقسیم نمی شود، نظام غیر متمرکز پارلمانی را به راه می انداختند تا تمامی اقوام در قدرت سیاسی و نظام سیاسی سهیم می بودند و همان ارزش های نظام سیاسی دموکراتیک درست متجلی می گردید و نقش به احزاب سیاسی برای مشارکت گسترده فراهم می گردید. بناً سازمان ملل متحد پیش از این که ساختار سازی را بر اساس نیاز مندی های سیاسی جامعه افغانستان در نظر می گرفت بیشتر روی اهداف قدرت های بزرگ تکیه نمود. در واقع بازی سیاسی را با سرنوشت مردم افغانستان آغاز کرد که بیشتر منفعت کشور های قدرت مند در آن نهفته بود.

نقد کارکرد اقتصادی سازمان ملل متحد در افغانستان با رویکرد رئالیستی
بعد از اینکه رژیم طالبان کوچ خود از جامعه افغانستان بستند و تحولات جهانی پای قدرت های بزرگ را در افغانستان دخیل ساخت، ساختار های اقتصادی جامعه افغانستان در کل در یک وضعیت بسیار نا امید کننده قرار گرفته بود. وجود رهبر القاعده در افغانستان باعث گردید که آمریکا افکار جامعه جهانی را نسبت به افغانستان و تهدید های آینده برای صلح و امنیت جهانی جلب نمائید. سازمان ملل متحد یگانه ارگان هماهنگ کننده کمک های جهانی در افغانستان محسوب می شد. جامعه جهانی تعهد نموده بود تا در راستای بازسازی افغانستان کمک نمائید و اتفاقاً کمک های بی حد و حصر در این راستا نمود، اما به جای اینکه بازسازی در افغانستان صورت گیرد این کمک های جامعه جهانی که با هماهنگی سازمان ملل متحد صورت می گرفت، حیف و میل رهبران سیاسی در داخل افغانستان و کشور های کمک کننده در این کشور گردید. آقای بشر دوست در مصاحبه که با رادیو دری ایران داشت در پیوند به کمک های اقتصادی جامعه جهانی با هماهنگی سازمان ملل متحد این گونه ابراز نظر نموده است. " سازمان ملل متحد متأسفانه یک مرجع و منبع فساد بزرگ در افغانستان هست. وقتی که من (بشر دوست) مسئولیت وزارت پلان را بر عهده گرفتم راهکارهایی که برای ما داده شد توسط مردم افغانستان چه در زمان مجاهدین، چه در زمان طالبان و چه در زمان کمونیستها که سازمان ملل متحد در ابتدا بر سوءِاستفاده و بر حیف و میل کمکهای مجامع بین المللی نقش اساسی دارد. مثلاً UNDP , WSPR و یونیسار اینها ارگانهای سازمان ملل متحد هستند که حتی در زمان طالبان که مشغول بوده اند اینها نقش اساسی داشتند مثلاً در فلان دهات ننگرهار برای ما راپور آمده بود که در فلان تاریخ مقداری گندم برای دهات آمده بود اما WSPR یا همراه با طالبان و مقامات دیگر بیشترین قسمت گندم را حیف و میل کردند و فقط مقدار کمی را برای مردم تقسیم کردند و بعد راپور غلط دادند. من می خواهم بگویم این است که گروههای مافیایی که در افغانستان وجود دارد سازمان ملل متحد یکی از نقصهای اساسی این مافیا را افشا می کند و سازمان ملل متحد متأسفانه زنجیری هست که مردم افغانستان را مثل انجوها، مثل کابینه افغانستان، مثل پارلمان و قوه قضاییه افغانستان بستند. و یک معضله بسیار روشن است که یک سال پیش یک خبرنگار فعال در رادیو تحقیقات کرده بودند که در رابطه با شفاخانه 200 بستری در این شفاخانه 200 بستری، صدها هزار دالر از طرف یونیسف اختلاس شده بود و این خبرنگار ما این صحنه را به گونه ای روشن و واضح ساخته بود که وقتی منتشر شد بعضی منابع خارجی مثل سفارت امریکا یک کاپی این خبر را خریدند بعد همین خبرنگار توسط سفارت نماینده سرمنشی سازمان ملل متحد در افغانستان یک مصاحبه ای داشتند.
خبرنگار به من سوگند خورد که من با ایشان صحبت کردم. نماینده سرمنشی سازمان ملل متحد بسیار حیرت زده به نظر می رسید و به من گفت که ممکن نیست که ارگان سازمان ملل یونیسف اختلاس داشته باشد. من اسناد و مدارک را در اختیارش قرار دادم و سرمنشی به من وعده داد که بعد از چند ماه نتیجه تحقیق را در اختیارش قرار می دهم و بیشتر از یک سال و نیم می گذرد و کمترین اقدامی از طرف سرمنشی سازمان ملل متحد نشد درحالی که از طریق مطبوعات و رسانه های افغانستان منتشر شده بود که یونیسف در این اختلاس نقش اساسی را ایفا کرده است." (6) 
اسحاق نگارگر که با مصاحبه در رادیو دری ایران داشت اظهار نمود که سازمان ملل متحد از مسیر اصلی خود که بازسازی است تغیر جهت داده است. سازمان ملل متحد از آنجائیکه رهبری هماهنگی کمک های جامعه جهانی را در افغانستان داشت باید بیشتر این کمک ها را در راستای بازسازی، به کار گماری افغان که اکثریت بیکار در افغانستان وجود دارد به مصرف می رسید اما این مصارف بیشتر شکل نمایشی را به خود داشته است نه یک باز سازی واقعی. (7)

نقد کارکرد امنیتی سازمان ملل متحد در افغانستان با رویکرد رئالیستی
بحث امنیتی یکی از موضوعات است که متضمن حضور جامعه جهانی و کشور های قدرت مند در افغانستان محسوب شود. یعنی اینکه حضور جامعه جهانی و به ویژه ایالات متحده در افغانستان به خاطر مبارزه با تروریزم ایجاد امنیت و حکومت داری خوب می باشد. اما با گذشت حدود 12 سال از این شعار های تهی خالی، نه تنها امنیت بهتر نشده است، بلکه نا امنی در تمامی بخش های افغانستان جاری و ساری گردیده است. یکی از دلایل که نا امنی در افغانستان گسترده یافت این بود که اراده واقعی ثبات سازی کشور یا آوردن امنیت وجود نداشت به دلیل اینکه سازمان ملل متحد مسقلانه در این امر نتوانست که فعالیت نمائید. بدلیل اینکه سازمان ملل متحد نه تنها در قضایایی افغانستان بلکه در تمامی قضایای خارج افغانستان نمی تواند که مستقلانه بدون در نظر گیری نکته نظرات کشور های قدرتمند عمل نمائید. اصل در این بود که ایالات متحده آمریکا و در کل جامعه جهانی در هماهنگی با سازمان ملل متحد مبارزه علیه تروریزم و بقایایی آن که طالبان را در بر می گیرد صورت گیرد اما تحولات و شرایط کنونی نشان دهنده این است که اینها نه تنها اراده مبارزه را نداشته اند و تصمیم به این دارند که طالبان و گروه های مخالف دولت تا دیروز صد ها تن از انسان های ملکی بیگناه را مورد حملات خود قرار داده اند دوباره آن ها را وارد قدرت سازند. 

نتیجه گیری:
در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت که سازمان ملل متحد در افغانستان بعد از فروپاشی رژیم سیاه طالبان وظایف مهم و حساسی را برای ایجاد سیستم اداری، ساختار سیاسی، تدویر لویه جرگه، تأمین نظم و امنیت، بازسازی، جلب مساعدتهای مالی و برگزاری انتخابات به عهده داشت، در کل در پروسه دولت سازی و ایجاد نظام سیاسی در افغانستان پسا طالبان موافق بود اما ساختار ارائه شده از سوی این نهاد توسط حامیان شان در داخل نظام سیاسی کنونی نتوانست که متناسب با نیازمندی های عینی جامعه تطابق داشته باشد که این عدم تطابق ساختار های سیاسی باعث گردید تا امروز بعد از 12 سال، افغانستان به یک ثبات سیاسی نرسد. در بخش باز سازی، سازمان ملل متحد به عنوان یگانه ارگان هماهنگ کننده، کمک های مالی کشور های عضو جامعه جهانی را نتوانست در راستای بازسازی به مصرف برساند، بیشتر این مقدار پول ها حیف میل دونر های خارجی و تیم حاکم گردید. 
در بخش امنیت، از آنجائیکه خود سازمان ملل متحد جز اهداف و برنامه های کلی خود صلح وامنیت جهانی را دارد و حضور کشور های عضو سازمان ملل متحد در افغانستان هم مبارزه با تروریسم و ایجاد امنیت تلقی می شد، اما با گذشت سال های متمادی نه تنها نتوانستند که امنیت را ایجاد نمایند، بلکه منجر به بحران کلی امنیتی در کشور گردیده اند، یگانه دلیل را می توان حضور پر رنگ قدرت های بزرگ در تصمیم گیری های سازمان ملل متحد در افغانستان خواند. 
 

منابع و ماخذ:

1. سایت

 http://www.humanrights-iran.ir/news.aspx?id=16444

2. http://fa.wikipedia.org/wiki/

3. http://www.un.org/en/

4. http://www.un.org/en/

5. سجادی، عبدالقیوم، یاد داشت های سر صنف، مضمون حقوق سازمان های بین المللی، دانشگاه خاتم النبیین
6. داکتر رمضان بشر دوست، رادیو دری ایران (http://dari.irib.ir/political/)
7. اسحاق نگارگر، رادیو دری ایران (همان ماخذ بالا)