X

آرشیف

میان شقایق و آیینه

 
شب آمد
شب آمد وگیسو
شبِ گیسوانِ توآمد.
*
صدایی زادوارِ پیشین، درفضاراه می رفت
ومن دردرونم آتشفشان بود
ودنیایم از خویشتن پُر.
*
لسان ستاره طبیعی
ودراولِ خویش بود
مگرازحکایات هشیاروخسبیده لبریز
ومهتاب باقصه هایش
مراتابه آینده می بُرد
دلم از خروشِ خیابان تهی بود
ومی خواستم تا به پایان دنیا
درخت سپیدارباشم.
*
تمامم درآنشب
نشستن میان شقایق وآیینه ها بود.
*
زاعجازِ الفاط وآوازسرشاربودم
ومی شد غمم را ز چشمم ببارم
وتا خط آخربپایم.
۱۹۹۸ برلین
ازدفتر
مردانی که نیستند

.
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.