آرشیف

2015-2-7

احمد طارق فیض

مصاحبۀ مهندس محمد امین کریم عضو شورای سیاسی حزب اسلامی افغانستان با نشریهء اسلو تایمز

مهندس محمد امین کریمعضو شورای سیاسی حزب اسلامی افغانستان

مهندس محمد امین کریم

 

 بسم الله الرحمن الرحمن

 

اسلو تایمز: شرایط و حالات سیاسی افغانستان را بعد سال 2014 چگونه ارزیابی میکنید؟

آیا خروج نیرو های خارجی  باعث جنگهای داخلی نخواهد بود همانطوریکه بعد از خروج قشون سرخ شوروی و سقوط حکومت کابل کشور بطرف جنگهای داخلی سوق داده شد، همچنان چقدر امیدوار هستید که خروج نیرو های خارجی زمینه را برای بوجود آوردن نظام آزاد و مستقل فراهم می سازد؟

انجنیر امین کریم: با اظهار سپاس از برگزاری مصاحبه حاضر، مسرت مزید دارم که با یک نشریۀ مستقل و مدافع ارزشهای انسانی و آزادی بیان مخاطب هستم.

برای درک شرایط امروز و شرایط بعد از 2014  لازم است کمی به عقب برگردیم.

بعد از سقوط امپراطوری شوروی که عمدتا به یمن مجاهدت و قربانی میلیونها افغان و مساعدت قوی معنوی و هم کمک محدود مالی جهان غرب صورت پذیرفت؛ امپراطوری رقیب، یعنی ایالات متحده امریکا در صدد سیطرۀ یکه تازانه بر جهان گردیده و این سیطره را نظم نوین جهانی نام نهاد. افغانستان به مثابۀ قلب آسیا و در مجاورت چهار قدرت اتمی جهان و ایرانی متهم به مبدل شدن به قدرت اتمی؛ و هم در میان سه کشور رقیب سیاسی – اقتصادی بالقوۀ امریکا یعنی روسیه، چین و هند و بخصوص یگانه معبر انتقال 25 فیصد منابع دست نخوردۀ انرژی جهان در آسیای میانه توجه جدی واشنگتن را بخود معطوف نمود.

برخلاف تصور عامه، برنامۀ حضور پرحجم نظامی امریکا در افغانستان از زمان تثبیت شکست نظامی روسها در این کشور، یعنی میانۀ دهۀ هشتاد، در حلقات نظامی امریکا مطرح گردید. در همین سالها استراتیژیست های پنتاگون پیرامون دو جنگ همزمان با حجم متوسط کار میکردند. در بعد تئوریک کتاب "جنگ تمدنهای" آقای ساموئیل هانتینگتون این برنامه را تکمیل نمود. بقول خانم  مادلین هولبرایت وزیر خارجه کلینتون برنامۀ حملۀ نظامی به افغانستان در سال 1998 تکمیل شده بود، ولی بقول وی نه افکار عمومی جهان و نه ملت امریکا اجازۀ چنین کاری را به واشنگتن میداد.

جنگهای به اصطلاح داخلی دهۀ نود برخلاف شایع جزء برنامۀ درازمدتی بود که امریکا و متفقین منطقوی شان و با همکاری روسها و ایرانی ها براه انداختند. هدف آن جلوگیری از تشکیل یک حکومت اسلامی، قوی مرکزی و با ثبات بود، تا بلاخره راه را برای تجاوز فعلی آماده نماید.

واقعۀ یازده سپتمبر از این جهت بهترین بهانه را برای اشغال کشور ما مهیا نمود.

لابی های صنعت نظامی و نفتی امریکا که سازندگان اصلی سیاست خارجی این کشور اند، با سوء استفاده از احساس همدردی افکار جهانی در قبال یازده سپتمبر به کشور فقیر ما حمله بی رحمانه انجام دادند. این تجاوز که مخالف تمامی موازین اخلاقی و قوانین حقوقی بین المللی صورت گرفت، تحت شعار مبارزه با تروریزم به تبلیغ گرفته شد. چنانچه شما میدانید عملیات (enduring freedom) نیرو های امریکایی هیچ مجوز حقوقی سازمان ملل متحد را با خود ندارد. آنچه این سازمان تصویب نموده است، حضور قواه حافظ صلح ( ایساف) می باشد که وظیفه صرفا حفظ و پاسداری و بنأ دفاعی دارد. از این نگاه اشغال افغانستان توسط امریکا مطلقاُ بر خلاف فلسفۀ وجودی سازمان ملل می باشد، که تشکیل آن جلوگیری از قانون جنگل بوده است.

حضور یازده ساله نیرو های خارجی در افغانستان، تا بحال بیش از یکصد و پنجا هزار قربانی گرفته و معدود قریه ها و رستا هایکه از تخریبات شوروی ها مصئون مانده بودند را نیز تخریب نموده و هیچ یک از شعار های پنجگانه: دولت سازی – دموکراسی – آباد سازی – مبارزه بر ضد کشست مواد مخدر و بویژه مبارزه با تروریسم را نه تنها عملی نکرده، بلکه دقیقا درهر پنج مورد اوضاع را بدتر از قبل نموده است. ملت افغان در طول تاریخ پنج هزار ساله و مقابله با بزرگترین مهاجمین؛ از اسکندر تا چنگیز و از انگلیسها تا روسها با تروریسم بیگانه بوده است، ولی حتی به یمن حضور نیرو های اشغالگر، این پدیدۀ شوم نیز در کشور ما تولد شده است. فساد اداری و مالی که کشور ما را بنا بر آمار (Internal transparency organization) در صدر فاسد ترین دولتهای دنیا قرار داده است. کما اینکه این فساد جزء انفکاک ناپذیر اشغال می باشد. بدین ترتیب شکست سیاسی-نظامی نیرو های امریکایی در مقابل مقاومت مردم ما اجماع نظرآگاهان و متخصصین امور را ایجاد نموده است.

 

اسلو تایمز: پس آنچه گفته آمد فرق بین حزب اسلامی و طالبان در چی است؟

انجنیر امین کریم: حزب اسلامی افغانستان و تحریک طالبان از برخاستگاه های متفاوت تاریخی، عقیدتی، سیاسی و اجتماعی برخوردار اند. آنچه نقطه مشترک این دو جریان فکری را تشکیل میدهد، بدست آوردن استقلال کشور ما است. حزب اسلامی سابقه 43 ساله داشته و بنیاد گذار نهضت اسلامی معاصر در افغانستان است، در حالیکه تحریک طالبان در دامان مهاجرین در خارج از کشور و با سابقه کمتر از 15 ساله عرض اندام نموده است. موقف حزب اسلامی استوار بر استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی در پرتو اسلام بوده و بر اصل مردم سالاری تاکید قوی دارد، در حالیکه تحریک طالبان معتقد بر اصل "الحق من الغلبه" و کما کان بر تسخیر قدرت از طریق زور معتقد است و رای مردم را در تعین سرنوشت و مدیریت جامعه نا شایست تلقی میکند. از دید ما انسان مسلمان موجود آزاد، عاقل و صاحب حقوق است و از دیدگاه آنها انسان موجود غیر محق، فاقد عقل تصمیم گیرنده و عمدتا ذات مکلف است. عدالت از دیدگاه ما زیر بنا و محک تشخیص حق و باطل است ولی این مقوله در جهان بینی ایشان سراغ نمیشود. از اینجاست که حقوق انسان در تعقین سرنوشت، عقیده و بیان آن از دیدگاه ایشان نا دیده گرفته میشود. ما به یک جامعۀ مردم سالار دینی استوار بر ارادۀ مردم و آزادی ایشان سخت معتقدیم .

 

اسلو تایمز: خواهشمندیم یکی از خاطرات زندگی سیاسی خود را با صد ها هزار خواننده این نشریه در جهان شریک سازید؟

انجنیر امین کریم: بنده در دوران تجاوز روسها، هر سال به مدت دو الی دونیم ماه داخل جبهات کشور میشدم. و از اینرو از مجاهدین و دوران جهاد به صد ها و هزاران خاطره تلخ و شرین دارم. اما ترجیح میدهم خاطرۀ را به شما نقل بکنم که در خارج از افغانستان برایم اتفاق افتاد. در سال 1984 توسط اتحادیه محصلین پوهنتون تونس به این کشور دعوت شدم تا در رابطه جهاد افغانستان در این پوهنتون سخنرانی داشته باشم. بعد از دو سه روز سخنرانی ها در فاکولته های انجنیری و طب که مورد استقبال بی شایبۀ محصلین تونس قرار گرفت، توسط پولیس مخفی آن کشور دستگیر شده و مدت یک هفته در زندان و تحت شکنجه به سربردم. تاثر آور ترین لحظات آن بود که صدای ناله و فغان دختران جوان از اتاق های ماحول این زندان که در زیر زمینی وزارت داخله این کشور قرار داشت گوش هر انسان را جریحه دار می ساخت. بعد از یک هفته شکنجه روزانه مرا از زندان کشیده و با رو پوش بجای دیگری منتقل ساختند، وقت روپوش را از سرم برداشتند، خود را در صالون مجلل یافتم که مقر دفتر ریاست امنیت ملی تونس ( دفتر خاد) بود. شخصیکه در آنطرف میز نشسته بود از جا برخاسته و بدون اینکه سوالی از من بکند چند سیلی محکم بر رخ من کش کرد و بعد از آن به چند سوال پرداخت که طی یک هفته به صد ها بار از من کرده بودند مبنی بر اینکه چه کسانی تو را دعوت کردند و با چه کسانی ارتباط  داری. این شخص کسی جز زین العابدین بن علی نبود. چند ماه بعد از این واقعه ایشان بر اثر کودتای نرم، ریاست دولت این کشور را بدست گرفت.

اسلو تایمز: آیا هنوز هم در مقابل رفتار وحشیانه زین العابدین بن علی احساس خصومت میکنید؟

انجنیر امین کریم: خصومت ما نه تنها با اشخاص ظالم بلکه با اصل ظلم است. امروز که می بینم که همان جوانان مسلمان دیروز این نظام ظالمانۀ بن علی را منهدم نمودند، احساس آرامش می نمایم.  

 

اسلو تایمز: شما با آقای حکمتیار از دیر زمان آشنا و همکار هستید. در رابطه با شخصیت ایشان و هم منحیث رهبر نهضت اسلامی چه شناخت از ایشان دارید، و نقش ایشانرا در رهبری افغانستان چگونه می بینید؟

انجنیر امین کریم: من ایشان را شخص مسلمان و مومن یافتم. شخصیکه عمر خود را وقف دین و سر بلندی ملت خود نموده و در این راه از هیچ قربانی صرفه نکرده است. پدر، کاکاها و برادرانش بجرم ارتباط  با وی در شکنجه گاه های دشمنان اسلام جام شهادت نوشیدند. با آنهم من وی را شخص رؤف القب یافتم. وی شخص تعلیم یافته و آگاه بر سنت و مدرنیته است، جامعۀ سنتی افغانستان و مدرنیزم معاصر را بخوبی درک کرده است. در علوم دینی درایت کافی دارد. من ایشان را شایسته ترین شخص برای رهبری امروز و فردای کشور میدانم به همانطوریکه مبارزات مجاهدین این کشور را در طول سی سال گذشته از فراز و نشیب های فراوان بطور احسن رهبری نموده است. با آنهم آنچه بنظر من اهم ویژگی ایشان را تشخص میبخشد، اصل معطوف بودن وی نه بقدرت بلکه به اهداف می باشد و در این راه خداوند به وی صبر کافی اعطاء نموده است. من از اینکه بیشتر از 35 سال منحیث یک فرد عادی این نهضت در تحت رهبری ایشان مبارزه کرده ام متفخر هستم وبه آن می بالم. من مطمئن هستم که تاریخ امروز و فردا وی را در زمره بزرگترین راد مردان آزادی در تاریخ بشریت ثبت خواهد کرد.

 

اسلو تایمز: پیمان استراتیژیک جدیدا بین افغانستان و امریکا به امضاء رسید که بعد از سال 2014 ضمانت اجرایوی پیدا میکند، نظر شما در رابطۀ این پیمان چی است؟ آیا این پیمان میتواند مفید بحال افغانستان و مردمش باشد؟

انجنیر امین کریم: افکار عمومی جهان و خاصتا ایالات متحده امریکا با درک ماهیت اشغال کشور و عبث بودن مصارف صد و بیست ملیاردی در سال و کشته شدن جوانان شان، در یک جنگ غیر اخلاقی، با اکثریت بالاتر از 70 فیصد، متقاضی قطع جنگ و خروج نیرو های کشور شان از افغانستان شده اند.

آقای اوباما که در سال مبارزات انتخاباتی اش قرار دارد در بین دو نیرو متضاد  در گیر (سندویچ) مانده است.

در یک طرف عقاب های جنگ طلب محافظه کار نو و لابی های نهایت مقتدر صنعت نظامی و نفتی و در جانب دیگر افکار عمومی امریکایی و جهانی، ومبالغ هنگفت و طاقت فرسای هزینۀ جنگی، بویژه در دوران بحران عمیق اقتصادی حاضر، و دستگاهای اقتصادی غیر نظامی که از بحران و جنگ صدمه می بینند، ادارۀ وی را ناگزیر از عقد این پیمان استراتیژیک نموده است. محتوای این پیمان همین دوگانگی را کاملا هویدا می سازد: به افکار عمومی میگوید، ما سند خروج خود را در سال 2014  به امضأ رساندیم و همانطور که در دوره اول به اشغال نظامی عراق خاتمه بخشیدیم در دورۀ دوم ریاست جمهوری خود بجنگ افغانستان نیز خاتمه خواهیم بخشید. بنا امضأ این سند بیشتر وجهه سیاست داخلی امریکا را دارد. از طرف دیگر با آگاهی از غیر قانونی بودن و غیر اخلاقی بودن اشغال کشور ما، این سند میخواهد، بلاخره بعد از 13 سال اشغال، بحضور نیرو های امریکایی وجهه قانونی بدهد. مشکل اینجاست که این پیمان توسط یک کشور اشغالگر با حکومت دست نشانده و تحت امرش به امضأ رسیده و از این رهگذر حد اقل در اذهان مردم افغانستان از کوچکترین مشروعیتی هم برخوردار نیست. رژیم کابل از دید مردم ما از هیچ منظر از مشروعیت حقوقی- قانونی برخوردار نمی باشد و از نگاه عملی هم تسلط بر کشور ندارد.

بسیار از مفاد این پیمان طوری اند که میخواهد تلخی های اشغال نظامی و استقرار پایگاهای دایمی نظامی را توسط وعده های کمک مالی در حلقوم مردم ما شرین جلوه دهد، ولی آنچه واضح است اینکه: اشغال و حضور نظامی یک حقیقت مسلم است اما کمکهای مالی یک وعده مشروط به دها شرایط!…عقل سلیم این معامله را پذیرا نخواهد بود.

بنابر آنچه گفته آمد، شرایط بعد از 2014 چنان است که امریکایی ها با درک اینکه اقتصاد شدیدا مریض این کشور توان پرداخت سالانه بیش صد و بیست ملیارد دالر بودیجه مختص به افغانستان را ندارد و افکار عمومی هم در جهان غرب پذیرش کشته و زخمی شدن هزاران جوان خود را در یک جنگ فرسایشی ندارد. جنکی که جزء شکست نظامی نتیجۀ دیگر برای آن مرتب شدنی نیست. متخصصین بر این امر تاکید میکنند که موفقیت جنگ مردمی و آزادی بخش در گرو از بین نرفتن است. حالانکه شرایط مقاومت مردم افغانستان هر سال نسبت به سال قبل وسیع تر و قوی تر شده است. از این رو این کشور وممالک هم پیمانش در صدد آن برآمدند که مصارف جنگ را تقلیل دهند و هم برای جلوگیری از کشته شدن بیشتر عساکر خود شان، جنگ را افغانی بکنند. همه میدانند که اردوی رژیم کابل یک لشکر ملیشه ای و قومی و جدا غیر قابل اعتماد هست. مهم تر از همه این اردو هیچ انگیزۀ جنگیدن با ملت خود را ندارد. در صورتیکه حضور قوای بیش از ۵۰ کشور نتوانسته است مقاومت استقلال طلبانۀ مردم ما را خفه نماید، چگونه میتوان تصور کرد که قطعات افغانی با امکانات نهایت کمتر و انگیزه قریب به صفر، توان شکست مقاومت مسلحانۀ مردم ما را داشته باشد؟؟!! آیا نمی بینید که مقاومت ضد خارجی حتی در صفوف اردو و پولیس اجیر نیز به مرور وسیع تر شده میرود و هر هفته یکی دو نفر عساکر خارجی توسط همین اردو به قتل میرسند؟.

از این رو و با کمال تأسف میتوان با اطمینان قوی نتیجه گرفت که روی کرد فعلی امریکا آتش جنگهای داخلی نیابتی را مشتعل تر خواهد ساخت و برمردم کشور ما کشتار و خونریزی بیشتر تحمیل خواهد کرد. و چنانچه شما یاد آوری کردید خاطره تلخ جنگهای نیابتی دهه نود را تکرار خواهد کرد.

اما با همین اطمینان میتوان حکم کرد که اگر دستگاه رهبری امریکا تصمیم بر ایجاد صلح و ثبات دایمی در افغانستان و منطقه داشته باشد، ساده ترین مسیر آن آغاز مذاکرات جدی صلح، در فضای شفاف با جنبش مقاومت مسلحانه مردم ما است. این جنگ بنا بر اشغال سیاسی- نظامی کشور ما، توسط نیرو های غربی بر ما تحمیل شده است. صلح از طریق آغاز مذاکرات جهت اعاده استقلال و حق حاکمیت ملی کشور ما و برای ایجاد ثبات و امنیت بین این دو قوت متخاصم قابل اجرا است.

اضافه نمایم که به یقین میتوان گفت که اگر امریکا چنین ارادۀ داشته باشد و دستگاه رهبری واشنگتن بر حلقات جنگ طلب داخل امریکا فایق آید، منافع ملی درازمدت افغانستان و جهان غرب در بسیاری موارد همسو و همخوان می باشند و از این نگاه ایجاد صلح کار بسیار سادۀ خواهد بود بخصوص اینکه صلح و امنیت در افغانستان، بقول سیاست مداران غربی، متضمن صلح و امنیت در جهان است. ملت افغانستان بیشتر ازهمه از جنگ لطمه دیده است و بیشتر از همه شایق صلح و استقلال و آزادی است. نظام مردم سالار، با حفظ ارزشهای دینی و حافظ حقوق انسانی در پرتوی یک کشور آزاد و مستقل میسر است، نه در چوکات یک نظام دست نشانده با ارزشهای تحمیلی و وارداتی.

بناً کلید جنگ و یا روند صلح و ثبات منحصراٌ در دست حاکمان امریکا و متحدان غربی و منطقوی اش می باشد.

وجهه عملی این پیمان طوریست که از یک طرف حتک حرمت استقلال ماست و از طرف دیگر فساد مالی و اخلاقی که جزء لاینفک چنین اشغال می باشد. تجارب حضور امریکایی ها در کشور های جهان سوم منجمله فلپین، پاناما و سایر کشور های امریکای لاتین این موضوع را کاملا هویدا ساخته است. مهمتر از همه حضور پایگاهای درازمدت نظامی که متمم این پیمان است، به معنی تداوم جنگ و خونریزی بر کشور ماست: یعنی در داخل مقاومت استقلال طلبانه ادامه خواهد یافت و از خارج کشور های همسایه مثل روسیه، ایران و پاکستان اعلان کرده اند که با این حضور مخالفت خواهند کرد. معنی این مخالفت یعنی جنگ در افغانستان. حال سوال اینست که چرا باید امریکا در کشور دور افتادۀ مثل افغانستان حضور نظامی داشته باشد. در حالیکه میتواند از طریق مفاهمه با جنبش استقلال طلب کشور ما، به صلح برسد و امنیت خود را هم تأمین نماید. فراموش نکنیم که امریکا با بهانه مبارزه بر ضد تروریسم به کشور ما تجاوز نموده است، حال آنکه تنها و تنها مردم افغانستان است که میتواند از حضور جنگندگان خارجی وغیره در کشور ما ممانعت نموده و نگذارند که از خاک افغانستان بر علیه کشور های خارجی عملیات تخریبی طرح ریزی شوند. روسیه، چین، ایران و پاکستان از تداوم جنگ فرسایشی غرب در افغانستان منفعت می برند ولی با حضور درازمدت آنها شدیدا مخالفند.

و حرف آخر اینکه مجموع این پیمان از افغانستان یک کشور تحت الحمایه می سازد. و تحت الحمایه یعنی مستعمره بسان مستعمرات قرن هژده و نوزده و اوایل قرن بیست. نتایج این استعمارگری امروز به همگان مشخص اند.

 

اسلو تایمز:برداشت شما از روابط جاری میان کشور افغانستان و جامعه اروپا چگونه می باشد؟

انجنیر امین کریم: کشور های اروپایی به مثابۀ یک قطب مهم سیاسی- اقتصادی ای جامعۀ بشریت میتوانند نقش سازنده و تعین کننده را در امر تأمین صلح و رشد در سطح جهان بصورت اعم،  و بصورت اخص در افغانستان بازی نمایند. این مطلب بخصوص از آن جهت قابل اهمیت است که چند کشور اروپای غربی که سابقۀ استعماری را در دو قرن اخیر تجربه کرده اند، بخوبی دریافته اند که چپاول اقتصادی کشور های جهان سوم در افریقا و آسیا و استقرار نظام های استبدادی، در نهایت به مثابه بومرانگ بطرف خود شان بر خواهد گشت. مشکلات مهاجرتهای اقتصادی تا حد زیاد ناشی از همان سیاست استثماری- استعماری آن دوران می باشد. البته اروپای اسکند ناوی خوشبختانه این لکۀ سیاه را در تاریخ خود ندارد.

بنا امروزه اتحادیه اروپا نه امکان احیای استعمارگری را دارد و نه منفعتی را مدنظر دارد. برخلاف امریکا که همان سیاست استعماری قرن نوزده و اوایل قرن بیست اروپا را تعقیب میکند و هم امکانات تجاوزات و لشکر کشی ها را فراهم کرده است.

از اینرو اتحادیۀ اروپا مناسب ترین مجموعه ای است که میتواند با مردم افغانستان روابط دوستانه، صلحجویانه و سازنده در تمام ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشته باشد. این امکان عمیقا وجود دارد که افغانستان بعد از جنگهای خونین حاضر مبدل به یک الگوی (ویترین) شود که نمونۀ از روابط سالم و همزیستی و همکاری متقابل اسلام و مسیحیت را و یا تمدن اسلامی با تمدن غربی را تجلی دهد. و نمونۀ شود برای تمام جهان اسلام و جهان غرب. اعمال این آیندۀ خوشبینانه و خوش آیند بیشتر منوط به رهبران اتحادیۀ اروپا و ممالک غیر عضو این اتحادیه می باشد. در این مسیر کشور ناروی بنا بر تاریخ صلح گرایانه و فرهنگش وسیاست عدم مداخله گری در کنار سایر کشور های اسکند ناوی میتواند نقش پیش تاز و فعال تر را اجرا نماید. ما به اینکه کشور ناروی ابتکار تدویر یک کانفرانس صلح بین الافغانی و بین المللی را جهت پیدا کردن راه حل مسالمت آمیز بحران افغانستان بدست بگیرد، با حسن نیت کامل ارزیابی نموده و شدیدا استقبال خواهیم کرد.

 

اسلو تایمز:افغانستان در کدام عرصه ها دنبال داشتن روابط مثمر با اروپا است؟

انجنیر امین کریم: بصورت اعم افغانستان شناسان در یک نقطه اتفاق نظر دارند که ملت افغان به همان پیمانۀ که در قبال استقلال و آزادگی خود حریص هست، به همان اندازه اگر دست دوستی صادقانه برایش پیش شود با صمیمیت می فشارد و در دوستی هم شهره هست. متاسفانه تابحال تنها تجربۀ خشونت در قبال ملت ما اعمال شده است. دست دوستی اروپا صمیمیت و مهربانی مردم ما را زبان زد خواهد نمود. اهمیت موضوع وقتی میتواند مشخص شود که واقعات اسفناک قتل عام جوانان را توسط نژاد پرستان آدم کش در همین چند ماه قبل در کشور شما ناروی مورد توجه قرار بدهیم. آشتی اسلام و اروپا بدون شک جلو رشد روز افزون این خشونت های وحشیانه را خواهد گرفت.

بصورت اخص افغانستان یک کشور بسیار غنی در بعد معادن است. ما ترجیح میدهیم که استخراج این معادن توسط کشور های صورت بگیرد که قصد استعماری در قبال ما نداشته باشند. و هم مصمم هستیم که در یک افغانستان مستقل در ابعاد تعلم و معارف، صحت عامه و سرمایه گذاری های کلان اقتصادی، همکاری های وسیع  با اروپا داشته باشیم.

 

اسلو تایمز: فاصله بین مردم افغانستان و حکومت رو به تزاید است، دلایل انزوای حکومت و فاصله گرفتن مردم از آن چی می باشد؟

انجنیر امین کریم: زمانیکه امریکایی ها بر افغانستان تجاوز نمودند، نظامی را سرنگون کردند که از جانب خود شان و مؤتلفین محلی شان، پاکستان، انگلیس و بعضی کشور های خلیج روی کار آمده بود. بناً ناچار گردیدند که گروه های را جانشین این نظام نمایند که ساخته و پرداختۀ محور مخالفین طالبان، یعنی روسیه، ایران و هندوستان بودند. این نیروها که تصویر نهایت منفی در افکار ملت ما داشتند با اجازۀ ایران و روسیه به اجورۀ امریکایی ها درآورده شدند. بیشتر این گروه ها در اثر چپاول و جنایات جنگی در بین ملت ما منزوی شده بودند. از اینرو همان سنگ تهداب اول کج گذاشته شده بود. و از همان ابتدأ این گروه ها به مثابۀ پیش قراولان تجاوز در بین مردم معرفی گردیده. بناً وابستگی، چور و چپاول مالی و بالاتر از همه بدست گرفتن تجارت مواد مخدر منابع سرشاری را بدست اقلیت بر سر اقتدار قرار داد. فساد مالی، نوکری به اجانب، فساد اخلاقی فقدان کامل یک سیستم عدلی – قضایی همه عواملی اند که دولتمردان رژیم فعلی را در افکار مردم ما کاملا منزوی و بیگانه ساخته است.

از طرف دیگر تعین وزرا، والیان و متصدیان پوست های کلیدی و حتی تعداد کثیر از وکلای به اصطلاح پارلمان رژیم از طریق سفارت خانه های کشور های بیرونی انجام میگیرد، این افراد مشروعیت خود را نه مرهون مردم بلکه مدیون سفارت خانه ها میدانند و بناً کوچکترین اعتناء بخواست و ارادۀ مردم ندارند.

 

اسلو تایمز: بعد از بقتل رسیدن اسامه بن لادن رهبر القاعده طوری به نظر می رسد که نقش تحریک طالبان از اهمیت بیشتر در سیاست افغانستان و همینطور استراتیژی ایالات متحده امریکا قرار دارد، در رابطه نظر شما چی است؟

انجنیر امین کریم:جنگ تباه کنی را که کشور های غربی و در رأس آن امریکا در افغانستان براه انداخته اند به بهانۀ مبارزه بر ضد تروریسم یا سازمان القاعده بوده است. بنا بر ادعای رؤسای دستگاه های استخبارتی ایالات متحده امریکا و بخصوص آقای لئون پنتا، رئیس قبلی سی آی ای و وزیر دفاع فعلی این کشور، در حال حاضر حدود پنجا الی حد اکثر صد نفر اعضای این سازمان در بین مناطق مرزی افغانستان و پاکستان حضور دارند. صرف نظر از ملیارد ها دالر مصرف سالانۀ کشور های اروپایی، امریکا به تنهایی سالانه یک صد و بیست ملیارد دالر را مصرف مبارزه با صد عضو القاعده میکند. معنی این ادعا اینست که هر سال  برای تعقیب و یا از بین بردن هر فرد عضو القاعده امریکا 1.2 ملیارد دالر را به مصرف میرساند. آیا میشود احمقانه تر از این محاسبۀ را انجام داد؟؟!! آیا ممکن است مزخرف تر از این ادعای وجود داشته باشد؟؟!!

جالب تر این است که با گذشت بیش از ده سال، تا بحال هیچ تعریف مشخص از واژه تروریسم از جانب کشور های اشغالگر ارایه نشده است. آیا با مقولۀ تروریسم باید با توپ و تانک و طیارات بی 52 و بی سرنشین میشود به مبارزه پرداخت؟ و یا این مبارزه باید محضاُ پولیسی و استخباراتی باشد و با انگیره های تروریسم و ریشه های آن باید پرداخته شود؟

آقای تودن هوفر (Feindbild Islam – Dr.Jurgen Todenhofer ) از وکلای سرشناس حزب سه دی یو (CDU) آلمان که در دهۀ هشتاد و نود از مسئوولین بلند پایۀ این حزب و از جانب دولت نمایندۀ این کشور در شورای ناتو بود، در جزوۀ که اخیرا به نشر رسانده است (Feindbild Islam) نقل میکند که در دهۀ هشتاد که طرح جنگهای آینده، تحت شعار مبارزه بر ضد تروریسم در سرخط برنامه پردازان نظامی امریکا بود، قرار شد تا تعریفی بدولتمردان و سیاستگذاران امریکایی از جانب تئوری پردازان این کشور ارایه گردد. این حلقات وابسته به پنتاگون پنج تعریف متنوع را از تروریسم اراۀ کردند، که از قضأ مصداق عمده و اولی این تعاریف خود دولت ایالات متحده امریکا تلقی میگردید. از همان تاریخ تصمیم گرفته شد که شعار مبارزه با تروریسم حفظ شود ولی تعریف ان هیچگاه بیان نگردد. نتیجه عملی آن چنان شد که هر کس برضد منافع امریکا در جهان مبارزه کند، یا تروریست حساب میشود و یا همکار تروریست. بنا بر همین روند بود که آقای جولیان اسانج مدیر مسئوول سایت ویکی لیکس هم از جانب مقامات رسمی امریکایی شخص تروریست تلقی گردید. مگر آقای بوش نگفته بود که یا با ما هستید یا دشمن ما هستید؟؟!!

در رابطه با طالبان باید گفت که این گروپ که مدعی باز گرفتن انحصاری قدرت است به هیچ رو انحصار مقاومت مسلحانه را در کشور ما ندارد، ولی بنا بر تصویر نهایت مکدری که از این جریان در جهان ایجاد گردیده است، دستگاه های تبلیغاتی وابسته به اشغالگران ترجیح میدهند تا عمدتاً مقاومت را بنام طالبان مسمأ نمایند.

مقاومت فعلی کشور ما، عبارت یک قیام مردمی و آزادی بخش است که برای اعاده استقلال کشور ما براه افتاده است و هیچ تفاوتی با زمان تجاوز شوروی ها ندارد، بجزء اینکه همین نیرو ها را که دیروز با شوروی ها جهاد میکردند و در رأس آن حزب اسلامی افغانستان به رهبری محترم حکمتیار قرار داشت، بحق مسمأ به مبارزان آزادی (Freedom Fighters) کرده بودند، همین دستگاه ها، همین نیرو ها را امروز با القاب منفی یاد نموده و در لیست سیاه داخلش میکنند. امروز نیز قوت موثر مقاومت را حزب اسلامی افغانستان تشکیل میدهد.

مشکل افغانستان از طریق داخل شدن این و آن نیرو در رژیم حل نمیشود. این مشکل تنها و تنها از طریق اعاده استقلال و تحصیل حق حاکمیت ملی کشور ما حل پذیر است. هر نیرو و جریان سیاسی که با رژیم تحت قیومیت کابل بپیوندد در انظار ملت ما منفور و منزوی میشود و هر جریانی که برای آزادی و شرف و عدالت مبارزه نماید، از جانب ملت پشتی بانی شده و معزز تلقی میشود.

 

اسلو تایمز: گفته میشود از طرف ایالات متحده امریکا بعضی خواسته های طالبان پذیرفته شده است و در عقب پردها بعضی زندانیان طالبان از زندان مخوف بگرام نیز رها گردیده اند، اگر این گفته ها واقعیت داشته باشد در سیاست امریکا تغییر کلی و کیفی در قسمت طالبان بوجود آمده است، تحلیل و برداشت شما چی است در این صورت چه آینده در انتظار افغانستان خواهد بود؟

انجنیر امین کریم: بلی بنا بر معلومات ما این شایعات محقق اند، ولی افرادی که از زندانهای امریکایی ها آزاد گردیده اند سرنوشت متفاوت دارند. عدۀ از آنها مثل ملا ضعیف و ملا متوکل از تحریک طالبان به نحو از انحاء تحت نظارت و امنیت امریکایی ها در کابل قرار دارند، مؤظف به ایجاد ارتباط بین رژیم کابل و امریکایی ها، با تحریک طالبان شده اند، و عدۀ دیگر از قبیل ملا ذاکر قیوم دوباره به جبهات مبارزه برگشته و بجنگ خود شدت بخشیده اند. افراد اولی در میان مردم و جبهات جای پا ندارند ولی طبقۀ دومی مورد عزت و پشتبانی مردم قرار گرفته اند.

بصورت کل باید گفت که اگر امریکا مصمم به پروسۀ  مسمأ به ادغام (Reintegration) باشد، هیچ شانس مؤفقیت برای خاتمه دادن به بحران وجود ندارد و اگر منظور شان آشتی ملی یا (Reconciliation) باشد باز هم باید گفت که مقاومت مردم افغانستان نه در قبال رژیم کرزی و نه جنگ داخلی است، بلکه مقاومت در مقابل اشغال ظالمانۀ است که بر ملت ما تحمیل شده است. بناً راه حل معقول و خاتمه بحران در گرو استقلال کشور بوده نه از طریق آشتی ملی (Reconciliation) و ابدا از طریق ادغام (Reintegration) قابل حل می باشد.

 

اسلو تایمز: چنین به نظر میرسد که حکومت آقای کرزی  در دفاع از مردم عوام ورسانیدن فریاد آنها به جهانیان کاملا عاجز مانده است، چنانچه در ماه مارچ سال جاری میلادی یکتن از عساکر ایالات متحده امریکا تعداد زیاد از اهالی پنجوایی اعم از زنان، اطفال و پیرمردان را شب هنگام به قتل رساند، چه فکر میکنید علل و دلایل ناکامی حکومت کرزی در چی می باشد؟

انجنیر امین کریم: واقعۀ را که شما ذکر کردید، نه از جانب یک عسکر امریکایی، بلکه بشهادت بازماندگان قربانیان و اهالی پنجوائی قندهار و به تصدیق چندین هیات رژیم دست نشاندۀ کابل، توسط یک گروه چند نفری عساکر امریکایی و با حمایت هلیکوپتر صورت پذیرفته بود. چگونه میتوان تصور کرد که یک فرد به تنهایی در تاریکی شب داخل یک قریۀ شود و در طول چند کیلومتر به کشتار اطفال و زنان بپردازد ولی مقاومت در مقابل وی صورت نگیرد و زنده و سلامت دوباره به پایگاه خود برگردد؟. به یقین میتوان گفت که مردان افغان چنین شجاعت دارند که با دست خالی این چنین جانی ها را از پا درآورند. و هم ناممکن است که یک عسکر به تنهایی از پایگاهی که شدیدا تحت مراقبت است بیرون شود و یا اجازۀ بیرون شدن داشته باشد. در کنار این واقعه چند روز قبل از آن جلد های قرآن شریف، مقدس ترینِ مقدسات مسلمانان توسط عساکر امریکایی علی رغم هوشدار ترجمانهای داخلی شان، در پایگاه اصلی آنها در بگرام به آتش کشیده شد و هم قبل از آن فلم ادرار عساکر امریکایی بر اجساد دهقانان بی گناه کشته شده که حتی طالب هم نبودند به رسانه ها درز پیدا کرد. در حقیقت این جنایات مشت نمونۀ خرواری از وحشی گری های است که هر روز در کشور ما از جانب عساکر اشغالگر انجام می پذیرد ولی امکان انتشار آن وجود ندارد. سوال اصلی این است که چرا عساکر اشغالگر که با ادعای کمک به مردم ما آمده اند مرتکب چنین جنایات هولناک میشوند؟

یکی از وجوهات آن این است که امریکایی ها، چنانچه در فلم های هالیود همواره مشهود است، دشمنان خود را دراذهان مردم و عساکر خود چنان سیاه تصویر میکنند که حتی حیثیت و کرامت انسانی را به آنها قایل نمیشوند. این عملکرد اگر امروز در قبال مسلمانان بصورت اعم و مجاهدین افغانستان بصورت اخص در جریان است، قبلا در قبال کمونستان نیز چنین بود و پیش از آن در رابطه با سرخ پوستان هم بدین منوال بوده است. مگر نه این است که در فلم های هالیود که در این قرن جای کتب تاریخ را بخود اختصاص داده است، کمونست و روسی بودن همیشه قیافه نحس و خشن داشت و حتی نباید کسی که نقش یک روسی را در فلم بازی میکرد تبسمی به چهره میکشید؟! مگر تصویر سرخ پوستان چگونه بود؟! و امروز تصویر مجاهدان افغان چگونه است؟!

مگر نه این است که خون بهای هر افغانی که به اعتراف امریکایی ها بی گناه کشته میشود، حد اکثر دو صد دالر و خونبهای یک امریکایی و اروپایی از قرار معامله با لبیا در واقعۀ لاکر بی (Lockerbie) بیشتر از سه میلیون دالر است. این معادله بخوبی ارزش یک افغان را در انظار عساکر امریکایی مجسم می نماید و بنأ کشتار افراد که حتی انسان نیز تلقی نمیشوند در چشم عساکر امریکایی چه اهمیت دارد؟

مگر نشنیده اید که تا دو هفته قبل به عساکری که از امریکا عازم افغانستان میشوند درسهای ضد اسلامی تدریس میشد.

اما اینکه آقای کرزی وقتا فوقتا در قبال این جنایات موقف شدید اتخاذ میکند، صرفا وجهه مصرف تبلیغاتی دارد. امر مسلم این است که آقای کرزی و گروهای مؤتلف رژیم مسمأ به ائتلاف شمال، سوار بر تانک های امریکایی وارد کابل شده و بر مسند قدرت و ثروت هنگفت که از این رهگذر نصیب شان شده است تکیه کرده اند و از این رو حفظ این مناصب و ثروت ها را در گرو تداوم جنگ و خونریزی در افغانستان دانسته و با تمام امکانات خود مخالف صلح و مخالف خروج نیرو های خارجی از کشور ما می باشند. از این رهگذر در یک ائتلاف زنجیره ای با منافع مشترک با حلقات جنگ طلب لابی نظامی و نفتی ایالات متحده امریکا قرار دارند. از طرف دیگر در تبانی با ایران و روسیه که علاقه و منفعت وافر در به درازا کشیدن جنگ و مصروف ساختن غرب و امریکا در افغانستان دارند، قرار گرفته اند. بنا بر امر معروف روسها میخواهند بدون مصرف یک شانزه پولی، انتقام شکست شان را در افغانستان هم از مردم افغانستان و هم از امریکا بگیرند.

از جهت دیگر کشتار مردم بیگنا و هتک حرمت مقدسات مردم ما میخواهند، قدرتمندی و زورگویی امپراطوری امریکا را در انظار مردم ما تداعی نموده و آنها را از مقاومت مأیوس بسازند. بنا بر تجربه سیاست زمین سوخته (Terre Brulee)همواره به شکست مواجه بوده است.

بُعد دیگر این مطلب این است که با اعمال این جنایات امریکا میخواهد میزان تسلیم پذیری نیرو های گرد آمده در رژیم کابل را اندازه گیری نماید و ببیند تا چه سرحد این نیرو ها وفادار به اطاعت از ارباب خارجی می باشند. که البته در این امتحان گروه های فاسد رژیم فعلی نمرات خوبی را در یافت کرده اند.

 

اسلو تایمز: نظر شما در مورد قتل عام بیش از 4000 انسان در دسمبر 2001، ساحه دشت لیلی، همزمان با تجاوز امریکا که در داخل کانتینر ها کشته و خفه شدند چی است؟

انجنیر امین کریم: مقارن فاجعۀ دشت لیلی و کشتار هزاران سرباز تسلیم شدۀ طالبان، آقای دونالد رمزفیلد وزیر دفاع وقت ایالات امریکا در جواب خبرنگار در رابطه زندانیان سیاسی، ادعا نمود که "امریکا صاحب زندان نیست".جملۀ که  قتل عام اسرای جنگی را در اذهان ترسیم می نمود. از این رو کشتار های متعاقب این ادعا چه در قلعه جنگی، چه در دشت لیلی و چه در زندانهای مخوف آقای رشید دوستم صورت پذیرفتند ناشی از یک تصمیم از قبل گرفته شده بود. آقای دوستم نیز به مراتب ادعا نموده است که اگر قرار است در این رابطه محکمه دایر گردد ایشان حاضرند که در کنار جنرال های امریکایی در رابطه جوابگو باشد.

در سال 2002 متخصصین بنیاد حقوق بشر تحقیقات ابتدایی را در این زمینه در خود ساحه آغاز کردند و تعداد زیاد از باز مانده های کشته شدگان را در دشت لیلی بدست آوردند، اولین نتایج نشاندهنده کشتار این افراد یا با مرمی تفنگ و یا از طریق خفه شدن بوده است. این تحقیقات توسط عوامل آقای رشید دوستم توقف داده شد و علی الرغم درخواست دیده بان حقوق بشر نه ملل متحد و نه نیرو های امریکایی اجازۀ ادامه این تحقیقات را صادر کردند.

ما در پهلوی جنایات مکرر که از جانب نیرو های اشغالگر صورت پذیرفته اند، مجدانه تقاضا داریم تا عاملین این جنایت نا بخشیدنی در یک محکمه عادلانه مورد باز خواست قرار گیرند.

 

 

اسلو تایمز: از چند سال به اینطرف، سازمان جهانی بهداشت و دیگر ادارات ناظر بر مخدرات در نظر داشته اند که به کمپنی های دوا سازی اجازه استفاده از حاصلات کوکنار افغانستان را بدهند تا برای ساختن ادویه جات چون مورفین و دیگر سموم خفیفه و شدیده استفاده نمایند تا این دوا های قیمتی بشکل وافر در دسترس طبقه فقیر قرار گیرد، آیا این گزارش ها حقیقت دارند؟

به نظر شما حکومت کدام اقدامات لازمه را انجام دهد تا تجارت با موسسات جهانی از سالمیت کافی بر خوردار بوده و هم قاچاق مواد مخدر و استفاده غیر مشروع آن محار شوند؟

انجنیر امین کریم: در سالهای اخیر وقتا فوقتا  تقاضای از جانب (WHO) و بعضی ان جی او (NGOs) های که در این عرصه فعالیت دارند به گوش رسیده است. هفته قبل وزیر داخلۀ کشور تاجکستان، آقای جنرال رحیم اوف پشنهاد کرد تا محصولات خشخاش افغانستان را جهت تبدیل به ادویه خریداری نماید. اما حقیقت امر این است که تولید خشخاش از زمان حضور قواه اشغالگر تا به امروز بیش از ده برابر شده است. علت ان اگر از یک طرف اقتصاد جنگ میتواند تلقی شود – با در نظرداشت اینکه یکی از دلایل قوی اشغال کشور ما، مبارزه با کشت و قاچاق مواد مخدر اعلام شده بود – خود پردوکس لشکرکشی را به کشور ما نمایان میکند.

از طرف دیگر واضح است که اگر کشت مواد مخدر در کشور ما صورت میگیرد،  انتقال و فروش آن توسط اجانب انجام میشود. بر اساس اطلاعات منابع امریکایی، تنها سه فیصد درآمد مواد مخدر به دهقانان افغان بر میگردد،  که این خود بزرگترین قلم درآمد داخلی را تشکیل میدهد. ۹۷ فیصد آن به جیب مافیای بین المللی و مؤتلفین داخلی و دولتمردان افغانی و در بانکهای اروپایی و امریکایی ذخیره میگردد. این درآمد که به ده ها ملیارد تخمین زده شده است، به ثروت کسانی می افزاید که از طریق جنگ تغذیه میشوند. مردم افغانستان که قبل از اشغال فعلی معتادان اش از چند هزار تجاوز نمی کرد امروز بیش از دو میلیون انسان و فامیل های شان را غرق کرده است. و جوانان اروپا و امریکا را بدام تباهی کشانیده است.

سردمداران رژیم کابل هم بنام مبارزه با کشت مواد مخدر پول مالیه پردازان جهان غرب را به یغما می برند و هم بزرگترین تجاران و مافیای هولناک مواد مخدر را در رأس و بدنه خود تشکیل میدهند. ما در زبان خود اصطلاحی داریم که میگوید: بدزد میگویند دزد بگیر باش!

خاتمه جنگ و تدوین سیاست درازمدت اقتصادی از طریق انکشاف سیستم آبیاری و توجه به خود کفایی زراعتی و خوراکی مردم، یگانه راه معقول و مؤثر در امر مبارزه با کشت مواد مخدر می باشد.

 

اسلو تایمز: بعد از خروج نیرو های خارجی در سال 2014، دولت افغانستان چه تدابیری را میتواند برای تامین صلح و ثبات پیاده نماید؟

آیا نیرو های نظامی افغانستان توانانی تامین امنیت را بعد از خروج نیرو های خارجی دارند؟

آیا این نیرو ها از امکانات و وسایل کافی و تمرینات لازمی جهت مقابله با جنبش مقاومت مسلحانه برخوردار می باشند؟

انجنیر امین کریم: حکومت کرزی اگر در انظار بخش از مردم میتوانست عنصری در امر ایجاد صلح و عاملی در راه حل مسالمت آمیز بحران افغانستان تلقی شود – آن هم نه از این جهت که رژیم ایشان واجد ادنای مشروعیت و وجاهت مردمی باشد – بلکه از آن جهت که بلأخره به مثابۀ یک واقعیت تلخ در کشور وجود دارد و بویژه به این مناسبت که با سقوط این رژیم خلاء سیاسی ایجاد نگردد، بعد از عقد پیمان استراتیژیک – که در انظار قاطبۀ مردم ما منحیث کپیتولاسیون و یا تسلیمی تلقی میگردد، فاقد هر نوع وجاهت شده است و از این تاریخ به بعد به مثابۀ عامل بازدارندۀ صلح محسوب میشود. از این رو این رژیم هر گونه کار آیی خود را در امر تأمین یک کشور با ثبات و دارای امنیت از دست داده است. کما اینکه ناتوانی این دستگاه و عمق فساد مالی و اداری آن زبان زد عام و خاص در داخل و خارج کشور گردیده است. از این رو گمان اغلب بر این است که خروج نیرو های خارجی – اگر به واقعیت بپیوندد – مقارن با سقوط نظام آقای کرزی خواهد بود. و سرنوشتی جزء همسان با داکتر نجیب الله، آخرین حاکم دست نشاندۀ روسها نخواهد داشت. و کما اینکه دوره کاری آقای کرزی نیز در سال ۲۰۱۴ به اتمام خواهد رسید.

 

در مورد امکانات و روحیات قواه نظامی و انتظامی رژیم در بالا اشاراتی داشتیم. لازم بتذکر است که اردوی معاصر افغانستان از بدوی تاسیس در اوایل قرن بیست، نهادی بوده است که بر خلاف اردو های دیگر کشور ها، همواره برای سرکوبی قیامهای داخلی مورد تعلیم و استفاده قرار گرفته است. حفظ سرحدات کشور در واقع بیشتر جنبه شعاری داشته است. از طرف دیگر کشور های همجوار افغانستان بصورت مقایسوی اردو های به مراتب قوی تر از قوت های نظامی ما داشته و خواهند داشت. بآن هم هر باریکه در طول تاریخ، کشور ما مورد تهاجم قرار گرفته است، تنها و تنها با مقاومت مردمی به شکست مواجه شده اند. قوای نظامی مسلح کشور یا در خدمت اجانب قرار گرفته و یا از صحنه غائب بوده است. چنانچه دیروز در خدمت قوای متجاوز روسی و امروز در قیمومیت عساکر اشغالگر امریکایی قرار دارد.

در صورت که استقلال کشور ما اعاده شود دلایل جنگ به کلی منتفی میگردند.

افغانستان آینده با در نظر داشت فقر و ویرانی عظیم خود، توان حفظ و نگهداری اردوی مسلح قوی و پر مصرف را ندارد و نه ضرورت آنرا ملت افغانستان که خود بهترین مدفاع استقلال و آزادی است احساس میکند.

اردوی فعلی که مطلقا از گروه های اجیر ائتلاف شمال و ملیشه های قومی و صاحب منصبان اردوی ضد مردمی دوران شوروی تشگیل گردیده است، به هیچ وجهه در مقابل قیام سرتاسری ملت توان مقابله را ندارد. و تصور اینکه افغانستان توسط کشور های همسایه مورد تهاجم قرار بگیرد خلاف عقل و واقع است. ولی اگر چنین اتفاق رخ بدهد اردوی فعلی در ظرف چند روز تار و مار خواهد شد و باز هم این مقاومت مردم ما است که کما فی سابق دندان هر تجاوزگر را بخاک ذلت می افگند.

خطری را که شما به آن اشاره کردید از آن جهت که اردوی اجیر فعلی متشکل از ملیشه های قومی خاص است در فردا امکان پارچه شدن و بدست تیکه داران قومی افتادن را شدی