آرشیف

2015-2-7

احمد طارق فیض

رد بــــــــــر چند شبهات اسلام ستیزان

 

۱ – خداوند چیست و چگونه بوجود آمد؟؟؟
 جواب: خداوند حی لا یموت و از ازل تا ابد است. قادر، علیم، حکیم و توانای مطلق است. واجب الوجود و علت هر ممکن الوجود است. در اصل مشکل عمده در سوال نهفته، تصور سوال کننده از خداوند در واقع تصویر یک موجود حادث است که از چستی و چگونگی آن سوال نموده است. بهر صورت بهانه خوب برای ازاله و برطرف نمودن این شبه است.. خداوند خالق است و غیر او همه چیز مخلوق می باشد. مخلوق یعنی خلق شده وحادث است، آغاز و انجام دارد فرض مثال انسان تولد ( آغاز) و مرگ ( انجام) دارد. به همین ترتیب دیگر زنده جان ها و موجودات حیه در مجموع همه کائنات با تائید علم امروزی آغاز و انجام دارد. علم امروز برای کره زمین عمر قایل است، نقطه آغاز آن از حادثه بزرگ یعنی انفجار بزرگ شروع میشود و هر چیزیکه آغاز داشته باشد محکوما انجام نیز دارد. به همین ترتیب علم ساینس امروز برای آفتاب عمر قایل است و به این عقیده است که از روی حادثه بوجود آمده و با گذشت هر روز نورش کم میشود و در انجام نور خود را کاملا از دست میدهد. جورج پلتزر دانشمند اتریشی و اصل آمریکایی و برنده جایزه نوبل به این عقیده است که اگر کائنات آغاز و انجام میداشت بدون شک هدف پیدایش این کائنات بود و خالقی در کار است که این همه هستی را خلق نموده باشد. امروز دقیقا علم ساینس به کائنات و هستی آغاز و انجام قایل است و بدون شک هیچ حادثه بوقوع نمی پیوسته مگر دلیل بیرونی و خارجی دارد یعنی دلیل این همه ممکن الوجود همان واجب الوجود یعنی الله متعال است. خداوند خالق است، خالق خلق میکند اما خلق نمیشود، اما اگر خلق شد دیگر خالق نیست بلکه مخلوق می باشد. حادث نیست بلکه از ازل بوده تا ابد می باشد. ابو نصر فارابی پدر فلاسفه در الهیات بر اساس فرمول و قاعده علت و معلوم وجود پروردگار عالم را ثابت میکند. علت معلول (ت) ب است و علت معلول (ب) الف است و علت (الف) خود الف است یعنی دلیل وجود خداوند خود وی می باشد. دیکارت فیلسوف و دانشمند غربی اینگونه وجود خود و خدای خود را به اثبات میرساند: شک کردن در نهایت یعنی اندیشیدن. وقتی شک می کنم، یعنی می اندیشم. پس لا اقل این را می توان پذیرفت که من می اندیشم. ولی من می خواهم در مورد اساسی ترین مسئله بیندیشم، این مسئله که حقیقت وجودم چیست؟ و چون به این مسئله می اندیشم، پس حداقل چیزیکه در جهان هستی می توانم تشخیص دهم این است که می اندیشم. بنابر این اگر می اندیشم، باید بپذیریم که من کسی هستم که فکر می کنم و چون فکر می کنم، وجود دارم: می اندیشم پس هستم. ولی چه کسی یا چه چیزی مسئول هستی من است؟ تردیدی نیست که من خود را نیافریده ام. پس دور از عقل نیست اگر نتیجه بگیریم که موجودی بزرگتر از من، مرا به وجود آورده که کامل تر، بی نقص تر، آگاه تر و داناتر از من است، موجودی که در یک کلام به آن خدا می گوییم. بنابر این می توان گفت که خدا وجود دارد.
 علم گستاخ است اما محدود به دایره هستی می باشد. از هست و بود موجودات در دایره هستی صحبت میکند مشکل عمده اینست که عده از علم زده ها برای اثبات و نفی خداوند متعال سراغ علم میروند. هستی حادث است و هر چیز درین هستی محکوما حادث می باشد بنا چگونه ممکن است که ما سراغ خالق را در مخلوق جستجو کنیم؟ و اوصاف مخلوق را به خالق نسبت بدهیم؟ بهر صورت امروز دست خدا ستیزان از عقب بسته شده است و بقول داکتر صاحب سروش باید بازو بند علمی را نیز دور اندازند چون امروز از هر چیز بیشتر ثابت ها و نظریه های علمی تاکید و تائید بیشتر بر نظریه وجود خداوند دارد تا انکار از آن. مسلمانان باورمند بر غیبیات هستند، متوجه باشید بین علم و باور فرق وجود دارد همانطوریکه که گفتیم سر و کار علم محدود به هستی میشود. بهر صورت مسلمانان باورمند بر غیب می باشند. یعنی چیز های وجود دارد که از نظر انسان پنهان می باشد از جمله جن، ملائکه، جنت و دوزخ، و همچنان الله متعال.
 
دلی کز معرفت نور و صفا دید
زهر چیزی که دید اول خدا دید
بود فکر نکو را شرط تجرید
پس آنگه لمعه ئی از برق تایید
هر آنکس را که ایزد راه ننمود
ز استعمال منطق هیچ نگشود
حکیم فلسفی چون هست حیران
نمی بیند ز اشیا غر امکان
از امکان می کند اثبان واجب
از این حیران شد اندر ذات واجب
گهی از دور دارد سیر معکوس
گهی اندر تسلسل گشته محبوس
چو عقلش کرد در هستی توغل
فروپیچید پایش در تسلسل
ظهور جمله اشیا به ضد است
ولی حق را نه مانند و نه ند است
چو نبود ذات حق را ضد و همتا
ندانم تا چگونه دانی او را
ندارد ممکن از واجب نمونه
چگونه دانیش آخر چگونه ؟

 
۲ – چرا محمد با دختر ۹ ساله ازدواج کرد؟
جواب: اسلام ستیزان و مستشرقین همواره همچو سوالات را مطرح میکنند و انتقاداتی را بر شخصیت رسول خدا صلی الله علیه وسلم وارد میکنند گویا ایشان شهوت پرست بودند و با بی بی عائشه از روی علایق شهوانی و غریزه ای ازواج نموده است. از جانب دیگر با مطرح کردن همچو سوالات میخواهند جایگاه زن را در اسلام به نقد بگیرند و طور نشان بدهند گویا زن از دیدگاه اسلام یک موجود پست و در خدمت هوا و هوس نفسانی مرد ها قرار دارد و همواره بحیث ابزار و وسیله اشبا غریزه جنسی از آنها استفاده میشود. اما آیا واقعا اسلام چنین دید نا عادلانه و پست در قسمت زنان دارد؟؟؟ برای اینکه بشکل مطلوب این شبهه ازاله شود بیاید نگاهی گذرا به موقعیت اجتماعی زن در طول تاریخ بیندازیم.
 یهودیان زن را موجود زمینی و محروم از روح خدایی و مسئوول گناه آدم میدانند. بنا بر همین ذهنیت به این عقیده هستند گویا خداوند بزن گفت زحمت تو را بیشتر میکنم و زحمت باداری و درد زییدن، تو را خواهد بود. بر اساس روایات تاریخی طبقه اشراف و سرمایه دار یهود حتی بیشتر از صد ها زن میگرفتند. زن موجود شریر و مظهر شهوت و ویرانگری و بر خلاف، مرد مظهر روح، سازندگی و خلاقیت می باشد که بر اساس همین باور مرد حاکم و زن محکوم حکم مرد می باشد.
فلاسفه غرب زمین و عیسویت دیدگاه بهتر از یهودیت ندارد، سقراط عشق را به عشق روح و عشق تن گروپ بندی میکند. و میان مرد و زن عشق حقیقی را نا ممکن میداند چون به این عقیده است که زن موجود زمینی و فاقد روح خردمند خدایی و در حین زمان ناقص العقل می باشد.  یکی از نویسنده های غربی الیزابت بادنتر مینویسد: جامعه غربی هنوز از فقدان عشق رنج می برد. زیرا در روابط زن با مرد، عشق حضور ندارد: تاریخ زناشویی، تاریخ مبارزه بی سر و صدا دو سکس است. باور و نظریه سقراط که زن از آن مرد است آنقدر در جوامع غربی بازتاب نمود که زن بحیث مال شوهر مطرح میشد. مالیکه شوهر میتواند آنرا بزند، شکنجه اش نماید، گرسنه نگاه کند و یا حتی در اختیار مرد دیگر بگذاردش تا از وجود آن کام بجوید. سن اگوستین زن را حیوان که قوی نیست، ثبات رای ندارد، کینه توز است و زشتی ها را می پرورد، منشاء منازعه ها و خیانت ها و بی عدالتی ها است تعریف میکند. در قرن یازده در بعضی جزایر اروپا گوشت سگ نسبت به زن بیشتر ارزش داشت و مهمانان محترم را با آن پذیرایی میکردند. در ضمن نباید فراموش کرد که بیشترین ممالک اروپایی بعد از جنگ جهانی اول حق رای برای زن در انتخابات قایل شدند کما اینکه تا هنوز باوجود تمام شعار و ادعای حقوق برابری و آزادی زن و مرد در بعضی دفاتر و جا ها یا اینکه هیچ کاری برای زن نمیدهند و یا با معاش کم زنان مجبور هستند کار کنند. در روسیه مردم تاتار رسم برین داشتند زمانی که دختر ازدواج میکند پدر دختر همراه عروس دره و قمچین نیز به شوهر و دامادش میدهد یعنی دختر تا زمانیکه در خانه پدر بود تحت قیمومیت او بسر می برد و بعد از ازدواج تحت قیمومیت شوهرش می باشد.
در تاریخ جوامع بشری مثال های فراوان وجود دارد که ازدواج های اشتراکی یعنی بشکل کمیون صورت گرفته است. چند برادر با چند خواهر ازواج کرده اما مشخص نبوده که کدام برادر همسر کدام خواهر است؟ به همین ترتیب در بعضی مناطق افریقایی قبل از ازدواج به فرج دختر حلقه می انداختند تا پیش از ازدواج گول نخورند.
یزدگرد دوم که در اواسط قرن پنجم میلادی در ایران بر مسند قدرت رسید با دخترش ازدواج کرد بعد ها وی را بقتل رساند. به همین ترتیب در قرن بعدی یعنی ششم زمانیکه بهرام گور به اریکه قدرت رسید همراه خواهرش ازدواج نمود. مزدک زن را حلال گردانید و به این عقیده بود که مردمان در استفاده آتش، آب و هیزم مساوی و باهم شریک اند بنا باید در زن و مال نیز شریک باشند. باور های مزدک از طرف مردمان فرصت طلب، فرومایه، سرمایه دران و طبقه نجیب زاده حمایت شد و بالای خانه های مردم هجوم آوردند و مال و ناموس مردم را به تاراج بردند. این باور های ارتجاعی شرایطی را در ایران آورد که بعد از زمان کمتر نه پدر فرزند را می شناخت و نه فرزند پدر را و به همینطور هیچ کسی صاحب مالکیت خصوصی نبود.
از هر جای دیگر زن در هندوستان حالت زار داشت. مسایل شهوانی و غریزه ای و موضوعات تحریک کننده حتی در متون دینی هندوان گنجانیده شده است. نمونه های زیاد وجود دارد که هندوان حالت تناسلی مرد را عبادت میکنند  به همین ترتیب زن و مرد برهنه را. بخوبی انسان میتواند تصور کند که چنین باور ها و عقاید چه تاثیر منفی و غیر اخلاقی در جامعه میگذارد. در طول تاریخ هندوستان دیوداس ها همواره در کباره ها، روسپی خانه ها و میخانه ها در خدمت هوا و هوس مردان قرار داشتند. ضمنا در بین طبقه سرمایه دار، اشرافیت رسم برین بود زن بخاطر اینکه صداقت و وفادری اش را به شوهر ثابت کند باید زنده همراه جسد شوهرش آتش زده شود.
در جامعه عرب قبل از اسلام زنان مایه ننگ و عار بود حتی پدران همینکه همسرش دختر بدنیا میاورد آنرا زنده بگور میکرد، زنان بشکل برهنه طواف کعبه میکردند، یک زن با چندین مردم همسبتری میکرد و زمانیکه طفل بدنیا میاورد تمام مردان را که همرایش همبستری نموده با قیافه  شناس یکجا فرا میخواند و طفل را بر اساس تشخیص قیافه شناس به پدرش تسلیم میکرد، شوهران خانمان شان را مجبور میکرد تا همراه مردان نجیب همبستر شوند به این ضم که اولادش از نسل بهتر باشد. همچنان زمانیکه شوهران شان فوت میکرد، پسران شوهران شان آنها را به ارث میگرفت.
هیچ دین، فرهنگ و تمدن قبلی به مانند اسلام قاطعیت در مقابل نابرابری، ظلم، زن ستیزی و طبیعت مرد سالارانه جامعه نداشته است. این اسلام است که با قاطعیت و جدیت می پرسد که: وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ ۸ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ۹ و با چنین موقف اخلاقی فرهنگ نامیمون را که در تار و بود جامعه ریشه دوانده بود نقطه پایان میگذارد. اسلام بر خلاف یهودیت که زن را مظهر شهوت و ویرانگری و موجود محکوم و مسئوول گناه آدم میداند، و بر خلاف فلاسفه غرب و سقراط که زن را موجود ناقص العقل و از آن مرد میداند و همینطور بر خلاف عیسویت چنانچه اگوستین زن را موجود ضعیف، کینه توز، منشا منازعه، زشتی ها، خیانت و بی عدالتی تعریف میکند، اسلام بر خلاف همه این باور ها و برخورد های اجتماعی دیدش در قبال انسان در واقع دید آسمانی است. اسلام معتقد است که انسان موجود بهشتی می باشد، رسول خدا صلی الله علیه وسلم بعد از ملاقات جبرئیل امین و برگشتش از غار حرا نخست همراه بی بی خدیجه مشوره می نماید و بر اساس مشوره وی به دیدن راهب عیسوی میرود. محمد صلی الله علیه وسلم به این عقیده نبود که زن ناقص العقل است به همین خاطر همراه زن مشوره میکند و بعد به نظریه و مشوره اش ارج میگذارد و عمل میکند. اولین مسلمان که دعوت اسلام را پذیرفت آن یک زن بود، اگر ما تاریخ اسلام را صفحه بزنیم حتی سال وفات فرستاده خدا صلی الله علیه وسلم بحیث سال غم معرفی نشده است اما سال وفات بی بی خدیجه که یک خانم می باشد در تاریخ اسلام بحیث سال غم و اندوه معرفی شده است. اسلام عین برخورد را که با مرد دارد با زن نیز دارد، نمیگوید مرد مسلمان با تقوا نزد خدا نزدیک تر است بلکه میگوید مسلمان یعنی زن و مرد مسلمانی با تقوا نزد خداوند نزدیک است. اسلام نه تنها مانع رشد و تعالی زن نمیشود و شخصیت اجتماعی آن را ترور نمیکند بلکه قرآن به وضاحت زنان و مردان مومن را همکاران و تعاون کننده های همدیگر در کار خیر معرفی میکند. نزدیک به دو ملیارد نفوس روی زمین امروز در زندگی اجتماعی، خانوادگی و فردی خود مدیون زن است. در بین امت مسلمه این ذهنیت پذیرفته شده که نصف دین توسط بی بی عائشه به امت رسیده است یعنی زحمات و کوشش های فراوان مادر مومنان را این چنین بیان و تبارز داده اند. بهر صورت مغرضین و آنانیکه از اسلام بر دلهای شان کینه دارند سعی میکنند تا از ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و سلم با بی بی عائشه صدیقه رضی الله عنها بحیث حربه و سوژه در توهین و انتقادات غیر وارد به اسلام و شخص پیامبر بزرگوار اسلام استفاده کنند. مغرضین و بیمار دلان دو شبهه، یکی بر اسلام ودیگری بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم وارد میکنند. شبهه اول اینکه اسلام اجازه میدهد مردان با دختران خورد سال ازدواج کند و ثانیا محمد صلی الله علیه وسلم همراه بی بی عائشه در خورد سالی ازدواج کرد یعنی این اقدام وی را جنبه شهوانی و هوا پرستی میدهند. معیار نزد اسلام بلوغیت می باشد یعنی همینکه دختر و یا پسر به بلوغیت برسد حق ازدواج را دارند. در ضمن رسم جامعه عرب در آن زمان طوری بود که تفاوت سن را در هنگام ازدواج آنچنان که نزد عده در عصر کنونی حایز اهمیت می باشد، جدی نمیگرفتند. نمونه های فروان از چنین ازدواج ها قبل و بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم در تاریخ وجود دارد. همچنان بر اساس روایات دقیق تاریخی بی بی عائشه قبل از ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه وسلم با کسی دیگر نامزد بود. اما آیا واقعا محمد مصطفی این مرد سترگ تاریخ و فرستاده خدا صلی الله علیه وسلم از روی انگیزه های شهوانی با بی بی عائشه ازدواج کرده است؟؟؟ این تهمت در حالی مطرح میشود که رسول اکرم در عنفوان جوانی با بی بی خدیجه که چهل سال عمر داشت و قبل از محمد صلی الله علیه وسلم دو ازدواج دیگر کرده بود حتی از آنها اولادها داشت، ازدواج میکند. و تقریبا بالاتر از بیست سال این پیوند مبارک و میمون داوم میکند و با مرگ بی بی خدیجه پایان می یابد. اگر محمد صلی الله علیه وسلم فرد عیاش و شهوت پرست میبود به هیچ عنوان بهترین ایام جوانی و زندگی خود را همراه زن که ۱۵ سال بزرگتر و بیوه که قبل از وی دو ازدواج دیگر کرده بود نمیگذراند.
 
۳ – چرا در اخرت به مرد ۷۲ حور بهشتی داده میشود اما به زن حتی ۲ مرد هم داده نمیشود ؟
 جواب: نخست از همه ۷۲ دو حور یعنی سیه (سیاه) چشمان بهشتی برای هر مرد نیست، بلکه این پاداش برای آنهای است که حاضرند علایق دنیاوی، ارتباط زنا شوهری، نعمات دنیایی، سر و جان خود را در راه خدا قربان کنند. یعنی این پاداش برای شهداء است کسانیکه در راه خدا میکشند و کشته میشوند. کسانیکه به زندگی و لذایز آن پشت میکنند برای برپایی حاکمیت خدا در مقابل طاغوت آنهائیکه میخواهند بشریت را به بند بکشند و آنها را استثمار کنند میجنگند تا یا دشمنان انسانیت و اسلام را شکست بدهند و یا شهید شوند. بنا این پاداش از روی این برای شهداء داده نمیشود که آنها نیاز جنسی دارند. این ابهامات تراوشات مغز های الکهولی و دشمنان اسلام است. بلکه این پاداش در بدل قربانی، ایثار و از خود گذری در راه خدا و برپایی حاکمیت الهی به شهداء یعنی بهترین های امت داده میشود و از آنجائیکه خواهران و طبقه اناث از لحاظ شریعت جواز ندارد که در خط اول در مقابل دشمن بجنگند و دشمن را نابود کند بنا این پاداش برای مردان مجاهد که شهید میشود از طرف آن ذات متعال قرار داده شده است. واقعا انسان به حیرت می افتد به این هیولا های بی هویت اینها بخاطر ایجاد شک و شبهه حتی مسایل را مطرح میکنند که خود شان به آن باور ندارند اما برای دفاع از باور ها پوچ و توخالی و ایجاد شبهه به آنها پناه می برند. نیاز جنسی بحیث تقاضا در زندگی دنیاوی مطرح است، انسان در زندگی دنیاوی نیاز به تناسل بقا دارد میخواهد اولاد و خانواده داشته باشد. تنها فرهنگ پوسیده غرب که بعد حیوانی مسایل جنسی را بیشتر ارزش میدهد اما در طول تاریخ،  بشریت به آن چندان ارزش نداده است. مثال های فراوانی وجود دارد که مردان بخاطر اینکه همسر شان بار دار و امیدوارنمیشود ازدواج دوم نموده است یعنی اگر هدف بعد حیوانی غرایظ جنسی می بود آنها نیاز به همسر دوم نداشتند. اما آنها برای بار دوم ازواج می نمایند چون احساس میکنند نیاز به اولاد در زندگی دارند و در عدم موجودیت آنها احساس کمبود میکنند. اما در آخرت و بهشت انسان نیاز جنسی ندارد یعنی آنجا دیگر تناسل بقا وجود ندارد و هیچ زنی حامله نمیشود. زندگی آخروی از هر لحاظ متفاوت است از لحاظ باور های اسلامی حتی ساختمان فزیکی انسان متفاوتر به ساختمان موجوده انسان می باشد. در احادیث ثابت است که آتش جهنم هفتاد چند غلیظ تر، گرمتر، و سوزان تر و به همین ترتیب متعفن و بوی ناک است. اگر جسم دنیاوی انسان به آتش انداخته شود به خاکستر مبدل میشود چگونه تاب آتش جهنم را دارد؟ بنا ساختمان فزیکی انسان در آخرت طور می باشد که خاکستر نمیشود اما عذاب جهنم را میکشد. ضمنا بر اساس باور های اسلامی اهل جنت آنقدر مالا مال با نعمات الهی می باشند که هرگزی این چنین آرزو نمیکنند که کاش من اینکار و آنکار را میکردم که مانند آنکس چنان نعمات را میداشتم، اصلا چنین غریظه و انگیزه در بهشتیان وجود ندارد امادر اخبار دینی از آدرس دوزخیان چنین آرزو ها را نقل میکنند. نقطه آخر اینکه چرا این دین ستیز بی خدا سوال را اینگونه مطرح نکردند که: چرا ۷۲ دو حور تنها برای شهداء است در حالیکه تمام مردها  نیاز جنسی دارند؟ که در عوض به اسم زن پناه می برند. وای بر حال اینها که هر قدر کوشش میکنند اسلام را نام بد کنند و در انظار مردم متنفر آنرا نشان بدهند اما آفتاب اسلام هر روز از دیروز بیشتر و پر نور تر می تابد.