آرشیف

2014-12-27

علم عبدالقدیر

عوامل گسترش خشونت در افغانستسان

 

قتل، کشتار، اسارت واهانت راه حل بحران افغانستان نیست **استفاده از نیروهای خارجی بخاطر سر کوبی مخالفین بحران افغانستان را عمیق تر میسازد*  ریشه های تشنج وبحران باید باز نگری شود ودر سیاست حل بحران ورفع خشونت در کشور تجدید نظر صورت گیرد* چون این راه به کعبه منتهی نمشود واین کاروان در مسیر مخالف خواست ومرام جامعه در حرکت است.

1:- افغانستان جامعۀ بافته وقبائلی است تصرفات مثبت ومنفی تنها بالای  یک فرد وفامیل محدود اثر نمی گذارد  بلکه اثرات آن فراگیر بوده دهات ومناطق وسیع را متأثر میسازد.روی همین دلیل است که میگوئیم قتل وکشتار اسارت واهانت راه ختم بحران افغانستان نیست.افغانستان این بخش از بحران خشونت وکشتار را بار بار تجربه نموده است اما هر گز این این جادۀ خونبار به انتهای سعادت بار منتهی نشده است اما برعکس ادامه این وضعیت در دراز نای تاریخ افغانستان راه را به سوی انارشسم ملوک الطوائفی هموار ساخته که علت عقب ماندگی افغانستان ادامه جنگ های خانمان سوز قومی ومنطقوی تاریخ خونبار آن میباشد که همیشه از اشغال وتجاوز به افغانها به میراث مانده است.برای افهام بیشتر لازم است از کلیات بسوس جزئیات رفته درین زمینه حقایق جاری در کشور را تحلیل وارزیابی نمائیم.

الف:-قتل وکشتار : وقتی رادیو افغانستان، آژانس های خبری، سخن گویان وزارت دفاع وداخله وسخن گوی نیروهای حافظ صلح در افغانستان  خبر کشته شدن ده ها تن از مخالفین را در قندهار غزنی هلمند وارزگان ویا کنر وزابل به نشر می رسانند  وسخنگویان وزارت دفاع وداخله گاهی با افتخار اعلان میدارند که اجساد دشمن به میدان های نبرد باقی مانده است وتلفات جانب دولت را نیز کم وبیش به محاسبه میگیرند این اخبار که رجز گونه به مطبوعات سپرده میشود شاید از نظر دولت مردان ما فتح وپیروزی به حساب آید.اما من که نشر این نوع اخبار را از زمان تجاوز روسها تا جنگ های حکمت یار با دولت مجاهدین واز ظهور تا سقوط طالبان تا این لحظه شاهد بوده ام  واقعیت های درد ناک در صفحۀ خاطرم نقش می بندد.من تجربۀ این چنینی دارم.

وقتی کسی در افغانستان کشته میشود مربوط فامیل است که طور متوسط پنج تا شش عضو دارد واین فامیل در محیط خود به یک قبیله ارتباط دارد واین قوم ریشه هایش در یک ولایت محدود  نبوده در چند ولایت دور ونزدیک پراگنده شده  وشاخه های این قبیله با هم پیوند و ارتباط دارند ارتباط بر مبنی همدردی وغمشریکی ارتباط بر اساس ننگ وحمایت قومی وخون شریکی……

با خود میگویم درست است که طی هفتۀ که گذشت دست کم 300 تن بنام مخالفین رژیم به قتل رسیده اند اما این سوال برایم پیش میآید که این  کشته ها هر کدام لا اقل یک ویا دو برادر دارند وازان گذشته هر کدام مربوط به تبار وقبیله اند که ننگ وخون قومی را به اساس سنت های رائج در افغانستان واجب میدانندآیا برادران ، اقوام وورثۀ مقتولین در کنار دولت استاد میشوند ویا در سنگر مخالفین جای اقارب خورا پر مینمایند ؟؟ آیا با این کشتن ها وسوختن ها بحران جنگ وکشتار در افغانستان به پایان میرسد ویا بیشتر توسعه وگسترش میابد جواب این سوال را به خونندگان محترم واگذار میشوم.

 ب:- مسئلۀ دیگر که جزء بحران جاری کشور است همانا موضوع هلاکت افراد ملکی، اسارت واهانت در افغانستان میباشد که به نوبۀ خود به توسعه وگسترش تنش ها وخشونت ها در افغانستان دامن می زند.پر شدن محابس دولت وزندانهای پایگاه هوای بگرام  میدان هوای قندهار وزندانهای شخصی  وانفرادی نیروهای حافظ صلح در افغانستان وزندانهای گوانتاناما وبر خورد اهانت بار با محبوسین شکنجه وآزار جنسی وبی حرمتی به کلتور وعنعنات وعقاید مردم معضل افغانستان را پیچیده تر میسازد.وصفوف مخالفین دولت را تقویت میبخشد. لازم میدانم جواب یکی از دوستانم رادرین زمنه یاد آورشوم.

 از یک دوستم که باشندۀ ارزگان وشخص تحصیل کرده ئی بود پرسیدم چرا جنگ ها وبر خورد ها در ارزگان شدت پیدا کرده وهر روز طالب ها بیشتر از گذشته فعال میشوند در حالیکه دوسال قبل وضعیت امنیتی بهتر بود ؟ در جواب گفت راستش را بگوئید دولت ودوستان خارجی خودشان به فا کولتۀ طالب سازی تبدیل شده اند پرسیدم چطور؟ گفت اول چند تن مردمان با نفوذ ومعتبر را به اشارۀ مخالفین شان  از خانه کشیدند به پیش روی مردم ایشان را لت وکوب کردند خانه های شان راتلاشی وخود شان را به بگرام بردند بعد از اذیت وآزار وتوهین ولت وکوب رها ساختند به مجرد که دوباره بر گشتند خودرا بی آبرو احساس میکردند علاقۀ زندگی به محیط را نداشتند همان بود که منطقه را ترک کردند واز همین زندگی مرگ را بهتر گفتند چندی بعد یکتعداد از زندان گوانتاناما رها شدند بعد از ینکه بخانه آمدند به  طالبان از طرف شب به آنها تماس گرفتند وبدیدن شان آمدند وآنهارا من حیث طالبان رسمی استقبال کردند .حالا هر کس که از زندان بگرام وگوانتاناما رها میشود از طالبان اصیل به حساب میآید وطالبان به ایشان باور میکنند وهمه چیز رل بدسترس ایشان قرار میدهند وبه همین ترتیب در ولایات همجوار این جریان ادامه دارد.

 ج:- بر خورد تحقیر آمیز واهانت بار با متنفذین دلیل دیگر بر طالب گرائی است در کشور های غربی جامعه ارباب سالاری وملا سالاری وجود ندارد وبه عبارت دیگر مردم به شریف ووضیع تقسیم نشده اما در افغانستان ملا وموی سفید جایگاه خاص را در بین مردم دارند که اهانت به هر فرد ازین دو قشر توهین به کل قریه وقوم به حساب می آید دوستان خارجی ما بی خبر از اهمیت این موضوع ملا ها وموی سفیدان را بنام افراد مشکوک ومتهم گاه می بندند وگاهی به زور از خانه میکشند ودر صورت تعلل چند مشت ولگد را نثار ایشان مینمایند بعد مردم قریه میگویند بیگانه آنهم کافر مارا پیش روی خورد وکلان اهانت مینماید ازین زندگی مرگ بهتر است….وبعد راه خودرا درجهت مخالف دولت انتخاب مینماید.

 

لذا ایجاب میکند متخصصین وتکنورات های کشور عوامل وانگیزه های گسترش خشونت وجنگ را در افغانستان مجددا باز نگری نمایند ودر رفع آن از ابزار معقول ومؤثر استفاده نمایند والا بحران جاری کشور به حدی عمیق خواهد شد که کشور را باری دیگر به تاریخ پر آشوب گذشتۀ آن پیوند دهد. این شعار متحد المال که القاعده وطالبان دشمنان افغانستان اند واز طرف منابع خارج از مرز های افغانستان حمایه میگردند مشکل را حل نمی سازد. نه دولت افغانستان بر تمام مناطق تسلط دارد که ساحۀ فعالیت مخالفین رامحدود سازد ونه حکومت پاکستان بر تمام مناطق مرزی حاکمیت دارد واگر داشته باشد هیچنوع التزام وتعهد رسمی در مبارزه با طالبان از پاکستان گرفته نشده وهمکاری پاکستان درین زمینه در حد اخلاقی ویا منافع خودش خلاصه میشود. فکر کنید پاکستان هیچ همکاری نمیکند باید دولت با همه حامیان خارجی اش منتظر شفقت وترحم پاکستان بنشند.؟…در کشور که حاکمیت فراگیر وامنیت کامل وجود نداشته باشد دل خوش کردن به شعار های میان تهی مانند عضویت افغانستان در پولیس انتر پول وغیره به مفهوم خود فریبی ویا بی خبری از واقعیت های کشور میباشد. در پایان توجه شمارا به گذارش رادیو بی بی سی  جلب مینمایم که به علل پیوستن مردم به طالبان اشاره کرده است.

پیوستن به طالبان بخاطر فشار مالی  : به اساس گذارش گت کلارک خبر نگار بی بی سی

 سال پيش نيروهای آمريکايی ادعا کردند که در افغانستان بر طالبان پيروز شده اند. اما در سال گذشته درگيری ها شدت گرفته و ميزان تلفات بالا رفته است.

در ولايت زابل با يک رزمنده طالبان برخورد کردم که گفت اگر هويت او را فاش نکنم حاضر است با من گفتگو کند. او ۲۸ ساله بود اما به خاطر زندگی سختی که پشت سر گذاشته بود، بسيار مسن تر به نظر می رسيد.او با خوشرويی و نشاط از درگيری با نيرومندترين ارتش جهان حرف می زد.

او آشکارا گفت که به خاطر پول و امرار معاش به ارتش مجاهدان (طالبان) پيوسته است: "آنها به من حقوق، لباس تازه، کفش، موتورسيکلت و يک تفنگ کلاشنيکوف دادند تا هفت يا هشت روز در ماه برای آنها بجنگم."

اين مرد در زمان حکومت طالبان در افغانستان، به کشور همسايه پاکستان گريخته بود و بدترين شرايط را تحمل می کرد. اما وقتی پس از سقوط طالبان به افغانستان برگشت، دريافت که می تواند با پيوستن به طالبان درآمد خوبی داشته باشد.

او با منبع درآمد تازه اش توانست به خانواده خود کمک کند. اما در آبادی خود به هيچکس بروز نداده است که از کجا پول دريافت می کند.

فقر و محروميت فراگير

پيکارجويان طالبان به زور اسلحه از مردم آذوقه دريافت می کنند. آنها به روستائيان می گويند: "شما بايد خوراک ما را تأمين کنيد، چون ما به خاطر شما و در راه خدا جنگ می کنيم."

زابل يکی از فقيرترين استانهای افغانستان است. از امدادها و کمکهای بين المللی در اينجا خبری نيست.

سرپرست يکی از سازمانهای غيردولتی فعال در افغانستان عقيده دارد که تنها ۱۰ درصد از "مجاهدان" از روی ايمان و اعتقاد می جنگند و ۶۰ تا ۷۰ درصد آنها از روی نياز مالی به ارتش طالبان پيوسته اند.

خيلی ها هم بر اثر ناراحتی از "سوء استفاده" های نيروهای آمريکايی يا مقامات و مأموران محلی دست به اسلحه می برند.

برای نمونه، مقاماتی که پس از سقوط طالبان قدرت را در جنوب کشور به دست گرفته اند، از مقام خود سوء استفاده می کنند.

محمد ابراهيم، وکيل دادگستری و از اعضای کميسيون حقوق بشر که در ولايت هلمند فعاليت می کند عقيده دارد که بزرگترين مشکل در منطقه او دستگيری های ناموجه است.

به گفته او خيلی از مردم صرفا برای اخاذی و کسب پول دستگير می شوند. افراد محروم و فقير، در معرض آسيب و فشار هستند و از حمايت قانون برخوردار نيستند.

اتحاديه اروپا هم اسنادی دارد که دستگيری های غيرقانونی، آزار و شکنجه زندانيان را تائيد می کند.

نشانه های مثبت

گفته می شود بسياری از مردم به طالبان گرويده اند، نه به خاطر اعتقاد مذهبی، بلکه به اين خاطر که گمان می کنند آنها امنيت را بهتر تأمين می کردند.

مقامات فاسد و مديران ناکارآمد، مردم را به سوی طالبان می رانند. بی بی سی}

عملکرد قشون خارجی نیز در گسترش خشونت وادامۀ بحران بی اثر نیست.