آرشیف

2014-12-12

علم عبدالقدیر

ظهور طالبان وتاکتیک های سیاسی نظامی ایشان

گاهی کار شناسان وتحلیل گران نسبت به ظهور وپیشرفت طالبان وعوامل سقوط شان چیز های میگویند که انسان را به تعجب وا میدارند لذا خواستم قبل ازینکه فراموش شود ویا اینکه عدۀ بعد از ما از ظهور وچگونگی پیشرفت طالبان افسانه بگویند تجربیات عینی وچشم دید های خودررا با تحلیل نسبی ثبت نمایم تا در عرصه های تاریخی ، سیاسی وامنیتی یا نظامی برای نسل های جوان که بین سنین بیست تا سی سال است مفید تمام شود.این نوشته از گرایش های سیاسی وگروهی وآنچه میدانید کاملا عاری است چون برای نسلی است که من نمیخواهم مانند ما زنجیر پیچ أحزاب باشند با آنهم تلخ باشد ویا شرین خیلی آموزنده است خصوصا در بعد سیاسی ونظامی.
وقتی شما چگونگی شکل گیری تحریک طلبه را از زمان ظهور تا انتخاب نام وتعین رهبر ونقطه آغاز حمله وادامه قدم بقدم این راه تا پیروزی را دنبال کنید وبعد رهبری طالبان را با مخالفین شان مقایسه نمائیدبه این نتیجه میرسید که استخبارات پاکستان نبض رهبران افغانستان را خوب میگیرد خصوصا از کسانی را که با ایشان در تماس بوده اند.

1- طالبان نیروی خود جوش نبودند بلکه بر حسب نیاز پر جوش زمان ساخته شدند.
2- طالبان در سیاست ونظام از مرکز واحد اطاعت میکردند.( استخبارات پاکستان) وزیرکانه عمل میکردند.
3- طالبان بخاطر رسیدن به هدف حتی از دشمنان خود هم استفاده میکردند.
4- طالبان کوشش میکردند بدون ضرورت حتی دشمن را علیه خود تحریک نکنند.
5- طالبان دشمنان خودرا به نوبت از سر راه بر میداشتند.

توضیح اول: ظهوری نیرو ی که مانند تحریک طلبه عمل کند نیاز شدید زمان بود بر حسب همین نیاز استخبارات پاکستان در ساختن نیرو وانتخاب نام که طالب باشد یعنی کلیمه مقدس نزد افغانها خیلی کار شناسی ودقت کردند.
چرا نیاز بود؟تمام راه های عبور ومرور در تمام کشور شرق ، غرب وجنوب وشمال بدست تفنگداران مسلح بود که ظلم وجور شان در حق مسافرین قابل توصیف نیست. اگر هرات وولایات همجوار وی را نسبتا استثنا نکنم بی انصافی است.من سال هفتاد ودو خورشیدی ذریعه سرویس از هرات بکابل آمدم روز یازدهم به کابل رسیدم.آنچه دیدم خلاصه اش این است که فریاد ها به ملکوت أعلی میرفت که خدا یا مارا از دست ظالمین وستمگاران نجات ده..این فریاد را استخبارات تشنه کام پاکستان درست می شنید ودر پیی استفاده ازین وضعیت بود اما رهبران عمده شامل جنگ در افغانستان یعنی حزب اسلامی وجمعیت اسلامی واتحاد اسلامی وجنبش ووحدت اسلامی وتفنگداران مستقل با داشتن پسوند اسلامی در بحر همین نا بسا مانی ها غرق وهیچکدام زیر بار مسئولیت نمی رفت .لذا استخبارات پاکستان ، انگلیس وسعودی به اشاره امریکا بخاطر أهداف بیشمار که داشتند بجای أحزاب هفتگانه مجاهدین تحریک را ساخت بنام تحریک طلبه. درین نوشته أهداف طالبان وکشور ها توضیح نمیگردد بلکه نحوۀ ظهور وشیوۀ پیشرفت ومحک زدن خرد سیاسی نظامی طرفین طور مختصر اشاره میشود تا نسل جوان که فعلا از قید گروه ها وأحزاب آزاد اند بخاطر اینده خود وکشور بیدار باشند.
اولین آزمایش طالبان: گروپ کوچکی از تحریک طلبه در سال 1373 در یک حرکت برق آسا زنجینر ها وطلسم های ظلم گروه های مسلح را از سپین بولدک تا کنار دریای ترنک قندهار از میان بر داشتند وبعد توقف کردند. این حرکت قصدا متوقف شد تا به مسافرین ومردم نشان دهند که نابودی تفنگداران چه نعمتی بزرگی ا ست.وقتیکه مردم از حومه قندهار بیرون میشدند تا سپین بولدک بدون هیچنوع مزاحمتی سفر میکردند.در سپین بولدک با ادای دو رکعت نماز شکر نعمت امنیت را بجا میآوردند تعجب میکردند که این ملائیکه های نجات از کجا آمده اند.واین مردم حین بر گشت از انسانیت وعدالت طالبان به مردم شهر سخنها گفتند همه مردم در قندهار ذهنا آمادۀ پذیرش طالبان شده بودند.اما طالبان به هجوم ادامه ندادند فقط ذهنیت سازی میکردند. طی یکماه فیصدی زیادی از مردم از زیر ساحه کنترول طالبان تردد داشتند که در مقایسه با سائر نقاط قندهار بلا تشبیه جنت ودوزخ بود.مردم از طالبان خواستند بیائید قندهار را از شر تفنگداران ظالم وبریحم نجات دهید.
طالبان زیرکانه عمل میکردند: در قندهار نیرو های مسلح زیادی وجود داشت مثلا فر ماندهان حزب اسلامی در رأس سر کاتب عطا محمد که در خط اول مقابل هجوم طالبان قرار داشت ومراکز در سیلو وسر پوزۀ قندهار داشتند وپنجوائی وغیره.بعد ملا نقیب از جمعیت در شهر یعنی قوماندان قل اردو ومستری از اتحاد استاد سیاف وگل آقای شیر زی وآمر لالی که هیچ کدام نمیخواستند از قدرت وتسلط بر مردم دست بر دارند.لذا کار شناسان طالبان از پیروزی علیه این نیرو ها در قندهار مطمئن نبودند تلاش کردند تا یکی ازین نیرو هارا با خود داشته باشند.به همین دلیل گروپ از طالبان به سر کردگی ملا ربانی به کابل آمدند .حین مشوره با رئیس جمهور واراکین بلند پایه گفتند باید یک حکومت وجود داشته باشد نه حکومتهای متعدد که ظلم وستم شان از حد گذشته لذا ما حاضریم با نیرو های حکومت در قندهار که ملا نقیب بود یکجا شده گروپ های دیگر خصوصا نیرو های مقتدر حزب اسلامی را خلع سلاح ونا امنی را از بین ببریم..این پیشنهاد به طبع حکومت کابل لطیف افتاد ضمن تقدیم کمک های نقده به سپین بولدک به ملا نقیب دستور داده شده بخاطر خلع سلاح نیرو های حزب اسلامی که در کابل وولایات دیگر با حکومت در جنگ بود در قندهار با طالبان همکاری کند.حالا طالبان یک دشمن دارند تنها حزب اسلامی چون نیرو های حزب مقابل شان قرار داشت.دیگر هیچکس را دشمن نمیگفتند. این یک زیرکی ویا پذیرش دستور مرکز شان بود.
دشمن اول: ازینکه مسیر راه سپین بولدک تا قندهار بدست حزب اسلامی بود طالبان اول با حزب اسلامی مواجه شدند یعنی دشمن اول حزب بود که با مهارت در قندهار خلع سلاح شدند. یعنی طالبان با کمک قل اردوی دولت وقت دوست فعلی ودشمن بعدی خود نیرو های حزب اسلامی را خلع سلاح وبعد گروپ های ضعیف دیگر و شهر قندهار را تصفیه نمودند بعد ازینکه از خلع سلاح تمام نیرو ها فارغ شدند.به کابل تماس گرفتند که ما باید بیطرفی خودرا حفظ کنیم تا مردم از ما اطاعت کنند یعنی ملا نقیب هم که از جمعیت اسلامی ویا دولت است مانند دیگران ظاهرا خلع سلاح شود.ولی ما این کار را نمیکنیم چون ملا نقیب مسئولیت دولتی دارد باید قوماندان قل اردو باشد با داشتن ده نفر محافظ وباقی همه سلاح جمع وبه دیپو برود.حکومت کابل که از نابودی حزب اسلامی در قندهار ذوق زده شده بود پیشنهاد طالبان را پذیرفت وچارۀ هم جز پذ یرفتن نداشت چون طالبان بطور کافی مسلح شده بودند وهمه قندهار را در کنترول داشتند.لذا این طرح عملی شد وقندهار نا امن شبیه عهد جاهلیت به مدینه امن تبدیل شد شهر نمونه وآرام وملا نقیب هم در کنار طالبان به هر امیدی که بود. .اما پاتک های مسیر راه قند هار کابل وقندهار هلمند در شرق وغرب قندهار وجود دارد باید بر داشته شوند. طالبان به رهنمائی ومشوره استخبارات که عملا در قندهار بودند چنان امن وعدالتی در قندهار آوردند که همه به پیروزی شان دعا میکرد.البته مردم از مکتب ومدرسه بیزار بودند چون جان وناموس شان در خطر بود وآن اولویت داشت و نیرو های طالبان هم حفاظت میکردند.
فراست سیاسی مشاورین طالبان: دران زمان طالبان سخنگویان زیاد داشتند مانند عبدالحی مطمئن ، منان نیازی ، قاری یوسف وحتی متقی وغیره تمام اینها تکتیک مشابه تبلیغاتی را دنبال میکردند.چون در قدم اول با نیرو های حزب اسلامی مواجه بودند تنها علیه پاتک ها وتوپک سالاران حزب اسلامی تبلیغ میکردند نامی از أحزاب دیگر خصوصا جمعیت وجنبش ووحدت نمی بردند وایشان را دشمن نمی گفتند هیچ نیرو اضافی را علیه خود تحریک نمیکردند.. طالبان میگفتند ما با کسی جنگ نداریم با هرکس مشوره میکنیم تا امنیت وعدالت بیاید چون حزب می جنگد و یکه تاز است ما هم می جنگیم.در کابل هم از لحاظ فرهنگی سیاسی ونظامی از حرکت طالبان حمایت میشد منظورم حکومت است.خلاصه طالبان با این تکتیک از نیرو های حکومت کابل چه زمینی وچه هوائی علیه حزب اسلامی که در مسیر راه شان بسوی کابل بود تا چهار اسیاب استفاده کردند.تا حزب اسلامی را از قندهار شروع تا قندهار وغزنی ومیدان وردک پاک سازی وچهار اسیاب را به کنترول خود آوردند اینبار نیرو های دیگر در مقابل شان قرار دارد.
دوستان دیروز دشمن امروز ویادشمن دوم:طالبان در چهار آسیاب حامیان ودوستان دیروز را در مقابل خود دیدند. تصمیم گرفتند گل حیدر قوماندان خط اول حکومت را خلع سلاح کنند.اینجا بود که حکومت کابل بعد از یکسال حمایت نظامی فهمید که طالبان با آنها هم مخالف اند.طالبان با دشمن دوم مواجه شدند چون نشست میدان شهر فرمانده مسعود با طالبان به نتیجه نرسید ظالبان بحکومت کابل هوشدار دادند و بخاطر داخل شدن بکابل کوشش کردند از طریق سیاسی نیرو های حزب وحدت در غرب کابل را گول بزنند این مشوره ها باعث شد تا حزب وحدت جاده علاء الدین تا دهمزنگ را به طالبان بسپارد اما طالبان نا بلد سخت ضربه خوردند وگناه را بدوش حزب وحدت انداختند واین تفاهم به دشمنی خونبار وقتل رهبر حزب وحدت انجامید.. طالبان تا آنز مان دوستم را دوست میگفتند ومشاورین پاکستان وجنبش با هم رابطه نزدیک داشتند پرواز ها بین پیشاور ومزار حکومت دوستم طور عادی ادامه داشت.من تعجب میکردم چه وجه مشترکی بین طالبان ودوستم وجود دارد که نزدیکی رابطه آنها با دوستم باعث خوشبینی عبد العلی مزاری رهبر حزب وحدت با طالبان شده ولی این جدا سازی ونوبت سازی هنر دست مشاورین استخبارات پاکستان بود.خوب تلاشها طالبان از طریق غرب کابل مؤفق نبود وشکست خوردند واین بازی در قدم نخست عبدالعلی مزاری را قربانی گرفت.ودشمن سوم قبل از راست کردن قامت سخت ضعیف وناتوان شد .کاری را که انجام دادند این بود که جسد رهبر شانرا از غزنی به مزار انتقال دادند.
و حزب اسلامی بحواشی ننگر هار ولغمان فرار کرد وتقابل طالبان وحکومت کابل را نظاره گر بود ومی دید حکومت با طالبان دست وپنجه نرم میکنند.طالبان بعد از چندین حمله در اطراف کابل زمین گیر شدند بجای کابل بسوی هرات مارش کردند. خوب بدون ذکر جزئیات وتلفات که کم نبود امارت حوزه غرب اسماعیل خان را هم سقوط دادند که در جریان همه جزئیات هستم.
بعدا حکومت کابل با حکمتیار راه صلح وتفاهم را پیش گرفت که بازی کودکانه بود.من هم شامل هیئت بودم که به مهتر لام نزد حکمتیار رفتیم..یک زخمی بی دست وپارا میآوردیم که به تیمار داری نیاز داشت نه نیرو داشت ونه هم انگیزه دفاع از حکومت را داشت.حکومتیکه با طالبان یکجا آنرا خورد وخمیر کرده بود.
دشمن چهارم طالبان بعد از سقوط کابل وهرات.طالبان دشمنان خورا به نوبت مشخص کردند وقدم بقدم ایشان را از سر راه بر داشتند.تا اینکه نوبت به پادشاه شمال یعنی جنرال دوستم رسید. از دوستم خواستند به ایشان به پیوندند دوستم که طی دوسال جنگ ودر گیری دوست وهم پیمان استخبارات پاکستان بود. بعداز دوسال جنگ وخونریزی خبر میشود که سر نوشت او هم مانند دیگران خواهد بود .دوستم نیرو نظامی زیاد داشت استخبارات گاکستان طی این دوسال از همه راز ها وامکانات آن آگاهی حاصل نموده نقطه ضعف آنرا در دشمنی بین با برادران رسول پهلوان ویا جنرال ملک تشخیص دادند.لذا اول زمینه کودتا را مساعد ساختند انهم از طریق جنرال ملک وسقوط فاریاب وبعد مارش بطرف مزار تا فرار دوستم ومقاومت مجدد مردم که مکررا با کشتار بی حساب شکست خورد.یعنی مزار دو مرتبه سقوط کرد. باز هم جز ئیات حرکت طالبان وجنگ شان در غرب وشمال هدف این نوشته نیست هدف محک زدن بصیرت سیاسی ونظامی وذکر واقعیت هیا تاریخی بطور کل است.البته طالبان هم بعد از گرفتن همه ولایات به استنائی ولایت بدخشان وقسمت های از غور وتخار وپنجشیر وکوهستان ماهیت خودرا به مردم نشان دادند که آن هم دست مرئی ونا مرئی استخبارات پاکستان بود. یعنی طالبان در ابتداء ظهور یک ماهیت تا رسیدن کابل در کابل ماهیت دیگر وبعد از دادن تلفات در شمالی وشمال کاملا خونریز وسفاک وبریحم از پرده بیرون شدند.تلفات وخسارات جنگ طالبان خیلی کم سابقه بود .
منظور ازین نوشته این است که جوانان بطور کل ضرورت وچگونگی ظهور وپیشرفت طالبان را زیر نظر کار شناسان استخبارات پاکستان واستفاده از نیرو های مخالف شان من حدیث یک پدیده تاریخی بدانند واینکه طالبان در جنگ از چه تکتیک های سیاسی ونظامی قدم بقدم استفاده کردند وهم بصیرت سیاسی مخالفین طالبان یعنی همه رهبران سیاسی ونظامی را به سنجش بگیرند هیچ کدام از ایشان تا وقتیکه طالبان دست به گلوی شان نبرد طالبان را دشمن نمی گفتند فقط یکدیگر را می کوبیدند وانتظار داشتند طالبان بازوی شوند تا حریف شانرا از بین ببرد ولی همانطور شد با خود شان..تا وقتیکه طالبان ایشان را به تسلیمی فرا نمی خواند همه طالبان را دوست وقسما فرشته نجات فکر میکردند.
حکومت کابل یعنی جمعیت اسلامی در مجموع حدود یکسال از طالبان حمایت کرد وطالبان را به زور پول وبمبارد مخالفین شان از سپین بولدک تا چهار اسیاب آورد بعدا خبر شد که طالبان با آنها هم دشمن اند. رهبری حزب وحدت تا کشته نشد نفهمید طالبان دوست بودند ویا دشمن.جنبش ملی هم بعد از دوسال آن هم وقتیکه کابل وهرات سقوط کرد دچار شک وتردید بود که طالبان دشمن اند ویا دوست.هیئت ایشان به سر کردگی عبدالباقی ترکستانی بین قندهار وپیشاور سر گردان بود…بعد از کودتای جنرال ملک وسقوط فاریاب وجوزجان تا مزار بیدار شد که طالبان دشمن آنها هم هست. وبقایای حزب وحدت بعد از کشته شدن عبدالعلی مزاری گریبان پاره کردند که سودی نداشت.
البته سقوط هرات وفرار اسماعیل خان که ادعای امارت داشت در یک مقاله قبلا نوشته شده وشاید مفصلتر بنویسم چون امیر اسماعیل خان حیات دارند.اگر بعد از ایشان نوشته شود دوستان فکر میکنند واقعیت چیزی دیگری خواهد بود.
واژۀ مقاومت در کنار جهاد:ما چندین تن سلاح از هوا به زمین ریختیم خصوصا از سر روضه غزنی تا چهار آسیاب تا جادۀ مارش طالبان بسوی کابل را هموار وبی خطر سازیم وقتیکه طا لبان در اطراف کابل حلقه زدند واز گرشک بسوی هرات واز ازر وحصارک بسوی ننگر هار لشکر کشی کردند واژه مقاومت را ایجاد کردیم که نه سودی داشت ونه هم هیچ تا اینکه حادثه یازده سیپتمبر 2001 صفحه دیگری در تاریخ ما باز کرد.

 

– See more at: http://www.firozkoh.com/archive/siasi/abdul_qadir_alam/0222_10012014_alam.htm#.VIoMxzGG9TQ