آرشیف

2015-1-25

عبدالقادر دژکام

طبيعت دينی نبرد مسلمین فلسطین باسگی دیــوانـــــــه منطقه” اسراییل”

 

 اين امر طبيعت دينی نبرد را انکار نمی کند، اين جنگ اگر چه بخاطر خاک است؛ ولی انگيزه و اهداف دينی دارد.
فرد مسلمان در هر جنگی که برای دفاع از حق يا مبارزه با باطل يا برپايی عدالت يا شورش عليه ستم شرکت می کند، آن جنگ يک نبرد دينی است؛ چون در راه خدا می جنگد، خداوند متعال می فرمايد:
( الذين آمنوا يقاتلون فی سبيل الله و الذين کفروا يقاتلون فی سبيل الطاغوت) [ النساء:76].
« مؤمنان در راه خدا می جنگند و کافران در راه طاغوت جنگ می کنند».
اسلام دفاع از وطن و خاک اسلام را بر تمام مسلمانان فرض می داند و آن را يکی از مقدس ترين جهادها می شمارد. چنانچه مقتولان اين دفاع را در زمره بهترين شهيدان قرار می دهد و جهاد در دفاع از خاک و وطن تا آزاد سازی آن و بيرون راندن اشغالگران، بر مردم فرض عين است و اگر مردم منطقه برای اينکار کافی نبودند، جهاد بر مناطق مجاور فرض می گردد و همين طور بر حسب نياز دائره فرضيت وسعت پيدا می کند تا در آخر تمام مسلمانان جهان را در بر بگيرد. شریعت اسلام به مسلمانان اجازه نمی دهد که حتی از يک وجب از خاک اسلام چشم پوشی نمايند.
واگر اين خاک قبله نخستين و سومين مسجد مقدس باشد، جهاد در راه آزاد سازيش فرض تر و بزرگ تر و والاتر است.
وقتی غاصبان اين مرز و بوم با انگيزه ها و رؤياهای دينی، با ما می جنگند ما هم بايد با همان انگيزه ها و رؤياها با آنها بجنگيم، پس اگر با تورات به جنگ ما آمدند، ما با قرآن به جنگ آنها می رويم و اگر به دستورات تلمود مراجعه کردند، ما به بخاری و مسلم رجوع می کنيم و وقتی بگويند روز شنبه را محترم می شماريم، ما می گوئيم روز جمعه را محترم می شماريم و وقتی بگويند: هيکل، ما می گوئيم: مسجد الأقصی.
کوتاه سخن اينکه، اگر در زير پرچم يهوديت با ما نبرد کنند ما در زير پرچم اسلام با آنها مبارزه می کنيم و اگر سربازانشان را به اسم موسی بسيج کنند ما سربازانمان را به اسم موسی و عيسی و محمد ـ علی نبينا و عليهم الصلاة و السلام ـ بسيج می کنيم، چون ما از آنان به حضرت موسی عليه السلام نزديک تريمقدس، قبله اول مسلمانان
نخستين چيزی که از قدس در ذهن، احساس، بينش و فکر دينی مسلمانان خطور می کند، اين است که قدس « اولين قبله» ايست که رسول خدا( ص) و ياران باوفايش از زمان فرض شدن نماز در شب اسراء و معراج، در سال دهم بعثت تا وقت نزول آیه تغییر قبله به طرفش نماز می گذاردند. سه سال در مکه و شانزده ماه در مدینه تا اینکه آیاتی مبنی بر نماز خواندن به طرف کعبه يا مسجد الحرام نازل گرديد، خداوند متعال می فرمايد:
(و من حيث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام، و حيث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره)، [البقره:150].
« و از هر جا که بيرون رفتی رو به سوی مسجد الحرام کن و شما هر جا که بوديد رو به سوی آن کنيد».
و در مدينه اثر باستانی بارزی است که اين جريان را تأکيد می کند و آن مسجد قبلتين می باشد که مسلمانان در آن، قسمتی از يک نماز را به طرف قدس و بقيه اش را به طرف مکه ادا کردند و اين مسجد هنوز هم پا بر جاست و تجديد بنا و ترميم شده است و تا به امروز زيارت شده و در آن نماز برگزار می گردد.
يهوديان بخاطر اين تغيير و تحول، غوغای بزرگی در مدينه ايجاد کردند که قرآن پاسخشان را داد و اظهار داشت که جهت ها همه از آن خداست و اوست که جهت قبله نماز گزارانش را تعيين می کند:(سيقول السفهاء من الناس ما ولاهم عن قبلتهم التی کانو عليها، قل لله المشرق والمغرب يهدی من يشاء الی صراط مستقيم) [ البقره:142 ].
« نابخردان به مردم خواهند گفت: چه چيز آنها را از قبله خود که بر آن بودند برگرداند؟ بگو خاور(مشرق) و باختر (مغرب) از آن خداست، هر کس را بخواهد به راه راست هدايت می نمايد».
و در ادامه می فرماید:
(و ما جعلنا القبلة التی کنت عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب علی عقبيه، و إن کانت لکبيرة الا علی الذين هدی الله، و ما کان الله ليضيع ايمانکم)،[ البقرة 143]
« و ما قبله ای را که بر آن بوده ای (و تا کنون به سوی آن نماز خوانده ای) قبله ننموده بوديم مگر اينکه بدانيم چه کسی از پيغمبر پيروی می کند و چه کسی بر پاشنه های خود می چرخد و اگرچه تغيير قبله بس بزرگ و دشوار است مگر بر کسانی که خدا آنها را رهنمون کرده باشد و خدا ايمان (عبادات قبلی) شما را ضايع نمی کند».
يهوديان شايع کردند که نمازهای مسلمانان در اين چند سال ضايع شده و هدر رفته است. چون اين نمازها به طرف قبله درستی ادا نشده است. خداوند متعال در پاسخ به این شایعات آیاتی نازل کرده و فرمودند:
(و ما کان الله ليضيع إيمانکم)،[ البقره 143 ].
(و خداوند ايمان (عبادات قبلی) شما را ضايع نمی کند).
يعنی نماز شما، چون اين نمازها به طرف قبله ای درست و پسنديده در نزد خدای تعالی بوده است، مردود نمی شود.
قدس سرزمين اسرا و معراج:
دومين چيزی که از قدس در بينش اسلامی ترسيم می شود اين است که خداوند متعال قدس را آخرين ايستگاه زمينی سفر اسرا و مبدأ سفر آسمانی معراج قرار داده است، چون خواست خداوند چنين اقتضا نمود که اين سفر مبارک زمينی، شبانه از مکه و از مسجدالحرام ـ جايی که پيامبر اکرم در آن ساکن بود ـ شروع شود و در مسجدالاقصی به پايان رسد و اين امر تصادفی نبود بلکه براساس تدبير خدايی و حکمت ربانی انجام گرفت تا از اين رهگذر، پايان بخش انبياء و رسولان، در آنجا با پيامبران بزرگ ملاقات نموده و در نمازشان برای آنها امامت کند و اين جريان بيانگر انتقال رهبری دينی جهان از بنی اسرائيل به امتی جديد و پيامبری جديد و کتابی جديد است؛ امتی جهانی و پيامبری جهانی و کتابی جهانی؛ چنانکه خداوند متعال می فرمايد:
(و ما أرسلناک إلا رحمة للعالمين)،[الأنبياء107]
« ما تو را جز به عنوان رحمت برای جهانيان نفرستاده ايم ».
(تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده ليکون للعالمين نذيرا)، [الفرقان1].
« جاويد و والا مقام کسی است که قرآن (يعنی جدا سازنده حق از باطل) را بر بنده خود نازل کرده است تا اينکه جهانيان را بيم دهد».
براستی که قرآن کريم مبدأ و مقصد اين سفر را، در نخستين آيه سوره ای که به اسم سفر ناميده می شود(سوره اسراء)، به صراحت بيان نموده آنجا که می فرمايد:
(سبحان الذی أسری بعبده ليلا من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی الذی بارکنا حوله لنريه من آياتنا)،[الأسراء1].
تسبيح و تقديس خدايی را سزاست که بنده خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجدالأقصی برد، که اطرافش را پربرکت ساخته ايم، تا برخی از نشانه های (عظمت و قدرت) خود را بدو بنمايانيم).
اين آيه المسجد الحرام را ـ با وجود برکات و بزرگی هايش ـ توصيف نکرده است ؛ ولی با وجمله « جايی که دور و برش را پر برکت ساخته ايم » به توصيف مسجدالاقصی پرداخته است. و قتی که اطرافش و حومه اش با برکت باشد، پس به يقين خود مبارک و با برکت است.
قصه اسرا و معراج، سرشار از اسرار و دلالتهايی است که حاکی از اهميت اين مکان مبارک است، همان مکانی که جبرئيل براق را در آن بست ـ همان چهار پای عجيبی که وسيله نقليه بين مکه و قدس بود ـ جبرئيل آنرا به صخره بست تا از سفر ديگری که از قدس يا مسجدالاقصی به مقصد آسمانهای بالا، به مقصد « سدرة المنتهی » آغاز شد بازگردد، و از اينجا بود که خاطراتی مثل صخره و ديوار براق، از اين سفر، برای مسلمانان به يادگار ماند.
اگر قدس در اين سفر مد نظر نمی بود خيلی راحت می توانست معراج از مکه، يکسره به آسمان صورت گيرد؛ ولی گذشتن از اين ايستگاه قدسی مخصوصاً مد نظر بوده است، چنانچه قرآن کريم و احاديث گهربار اين را می رساند.
يکی از ثمرات سفر اسرا برقراری ارتباط بين آغاز و پايان اسرا يعنی مسجدالاقصی است. و اين ارتباط تأثير و دلا لت خاصی در بينش، و وجدان و باطن انسان مسلمان دارد، به طوری که قدسيت و پاکی هر يک از اين دو مسجد از ديگری جدا نشدنی است و هر کس در قبال يکی از اين دو کوتاهی کند گويی که در قبال ديگری کوتاهی نموده است .
قدس سومين شهر معظم :
قدس سومين شهر معظم در اسلام است؛ شهر اول در اسلام، مکه مکرمه است که خداوند با مسجدالحرام به آن شرف و برتری داده است. دومين شهر در اسلام، طيبه يا مدينه منوره است که خداوند آنرا با مسجد نبوی مشرف گردانيده است و آرامگاه پيامبر اکرم (ص) نيز در آن قرار دارد و سومين شهر در اسلام، قدس يا بيت المقدس است که خداوند آنرا با مسجدالاقصی ـ که خداوند گرداگردش را متبرک نموده است ـ شرف و برتری داده است.
حديث صحيحی در اين باره آمده است که بخاری و مسلم آنرا از ابو هريره و ابوسعيد خدری ـ رضی الله عنهما ـ روايت کرده اند که پيامبر اکرم(ص) فرمود:
«لا تشد الرحال إلا إلی ثلاثة مساجد المسجدالحرام، والمسجدالأقصی، و مسجدی هذا» (متفق عليه).
« بار سفر بسته نمی شود مگر برای سه مسجد: مسجدالحرام و مسجدالاقصی و مسجد من (که اينجاست)».
پس ثواب نماز خواندن در همه مساجد مساوی و برابر است و برای فرد مسلمان روا نيست ـ برای نماز خواندن، در هر مسجدی که باشد ـ بار سفر ببندد و عزم سفر نمايد مگر برای نماز در يکی از اين سه مسجد و حديث هم به صيغه حصر آمده است، بنابراين هيچ مسجد ديگری با اين مساجد قابل مقايسه نيست.
نا گفته نماند که قرآن کريم قبل از ساختن مسجد نبوی، و حتی چند سال قبل ازهجرت، اهميت و برکت مسجدالأقصی را اعلام نموده است و احاديث گهربار نبی اکرم (ص) را تأييد می نمايد که يکی از اين احاديث، حدیث مذکور است و حديث ديگر آنست که بخاری و مسلم روايت می کنند که،
«إن الصلاة فی المسجد الأقصی تعدل خمس مائة صلاة فی غيره من المساجد، ماعدا المسجد الحرام و المسجدالنبوی».
«هر نماز در مسجدالأقصی برابر با پانصد نماز در مساجد ديگر است، به غيراز مسجدالحرام و مسجد نبوی».
يکی ديگر از اين احاديث، حديثی است که ابوذر (رض) روايت می کند که از پيامبر اکرم (ص) سوال شد: نخستين مسجدی که در روی زمين بنا گرديد کدام مسجداست؟ حضرت پاسخ فرمود:«مسجدالحرام» سپس سوال گرديد: بعد از آن کدام مسجد؟ حضرت فرمودند:«مسجدالأقصی».
و وقتی که اسلام مسجدالأقصی را سومين مسجد معظم در اسلام قرارمی دهد و به اين ترتيب قدس را به دو شهر بزرگ اسلامی يعنی مکه و مدينه می افزايد، با اينکار می خواهد يکی از اصول مهمش را متذکر شود و آن اينکه اسلام برای آبادی آمده است نه خرابی؛ آمده است تا کامل کند نه ناقص سازد. قدس هم زادگاه پيامبران بود و مسلمانان هم از همه به پيامبران و انبيای خدا اولی تر و شايسته ترند، چنانچه پيامبر اکرم (ص) به يهود مدينه فرمود:
« ما از شما به موسی اولی تريم »
قدس سرزمين پيامبران و برکتها
قدس نه تنها پاره ای از خاک فلسطين است، بلکه گل سرسبد و نگين انگشتر آن است و خداوند متعال در پنج نقطه از کتابش اين خاک را به برکت توصیف کرده است: اول در آيه اسراء، آنجا که مسجدالاقصی را به « جايی که اطرافش را پر برکت ساخته ايم » توصيف کرد. دوم در قصه خليلش ابراهيم عليه السلام آنجا که می فرمايد:
(و نجيناه و لوطا إلی الأرض التی بارکنا فيها للعالمين)، [الأنبياء71].
« و او و لوط را نجات داديم و به سرزمينی گسيل داشتيم که آنرا برای جهانيان پر خير و برکت کرده ايم».
سوم در قصه موسی، جايی که از بنی اسرائيل ـ بعد از غرق فرعون و فرعونيان ـ سخن می گويد:
(و اورثنا القوم الذين کانوا يستضعفون مشارق الأرض و مغاربها التی بارکنا فيها، و تمت کلمة ربک الحسنی علی بنی إسرائيل بما صبروا)، [الأعراف:137].
«و ما همه جهات و نواحی پر نعمت و برکت سرزمين (مصر و شام) را به قوم مستضعف واگذار کرديم، و وعده نيک پروردگار بر بنی إسرائيل به خاطر صبر و استقامتی که نشان دادند، تحقق يافت».
چهارم در قصه سليمان پيغمبر، آنجا که سخن از پادشاهی بی نظيرش که خداوند فقط به او ارزانی داشته و به کسی بعد از او نخواهد رسيد ـ و قرار دادن باد در اختيار وی است:
(و لسليمان الريح عاصفة تجری بأمره إلی الأرض التی بارکنا فيها…)،[الأنبياء81].
« ما باد تند و سريع را فرمانبردار سليمان کرده بوديم تا به فرمان او به سوی سرزمينی حرکت کند که پر خير و برکتش ساخته بوديم».
پنجم در قصه « سبأ» جايی که سخن از امنيت و آسايشی است که خدای بزرگ به آنان عطا فرموده است:
(و جعلنا بينهم و بين القری التی بارکنا فيها قری ظاهرة و قدرنا فيها السیر، سيروا فيها ليالی و أياما آمنين)، [السبأ/ 18].
« ودر ميان آنان و شهرهای ديگری که پر برکت و نعمت کرده بوديم، شهرکها و روستاهايی ساخته و پرداخته بوديم که نمايان بود، و در ميان آنها فاصله های مناسب و نزديک به هم ترتيب داده بوديم (و توسط انبيا بديشان پيام داديم که) شبها و روزها در امن و امان در آنجا سير و سفر کنند».
پس اين شهرها ـ که خداوند آنها را پر برکت ساخته است ـ شهرهای شام وفلسطين است.
آلوسی يکی از مفسران مشهور، می نويسد:
«منظور از شهرهايی که پربرکت شده است شهرهای شام است، چون درختان و ميوه های فراوان دارد و ساکنانش در رفاه و آسايش بسر می برند و از ابن عباس روايت شده است که فرمود: منظور شهرهای بيت المقدس است و ابن عطيه می گويد که مفسران بر اين قول اجماع کرده اند».
برخی از مفسران بر اين باورند که مقصود از «تين و زيتون» در آيات :(و التين و الزيتون و طور سينين و هذا البلد الأمين) سرزمين يا شهری است که اين دو ميوه ـ يعنی انجير و زيتون ـ در آن می رويد که آن هم بيت المقدس است.
ابن کثير می گويد: برخی از أئمه چنين ابراز کرده اند که در اين آيات به سه مکان اشاره شده است که خدای دانا و توانا در هر کدام، يکی از پيامبران اولوالعزم را مبعوث کرده است: اول بيت المقدس است که جای تين و زيتون است و خداوند عيسی بن مريم عليه السلام را در آنجا به پيامبری برگزيد. دوم طور سينا است که خداوند در آنجا با موسی بن عمران سخن گفت. سوم هم مکه است، مکه شهر امت الهی، که هر کس وارد آن می شود در امن و أمان خواهد بود. و با اين تفسير و تأويل اين اقسام همسو و منسجم می شود پس اگر شهر امين به جای رشد اسلام و رسالت محمد اشاره دارد و طور سينا به محل رويش يهوديت و رسالت موسی نظر دارد، پس تين و زيتون به رسالت عيسی اشاره دارد، چون عيسی در جوار بيت المقدس بزرگ شد و موعظه مشهورش را در کوه زيتون ايراد نمود.
سرزمين رباط و جهاد
قدس نزد مسلمانان سرزمين رباط و جهاد است و سخن قرآن از مسجد الاقصی و صحبت نبی اکرم از فضيلت نماز خواندن در آن از جمله بشارتهايی است که اسلام قدس را فتح خواهد کرد و قدس از آن مسلمانان خواهد شد و برای زيارت مسجدش بار سفر بسته خواهد شد تا در آنجا نماز بخوانند و خدا را عبادت کنند و عملا قدس ـ که ايلياء ناميده می شد ـ در دوران خليفه دوم، عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ فتح گرديد و اسقف بزرگ قدس، صفرونيوس، شرط بست که کليدهای شهر را به کسی غير از خليفه ـ حتی يکی از فرماندهانش ـ تحويل ندهد و به این ترتيب حضرت عمر طی يک سفر تاريخی شگفت آور از مدينه به قدس آمد و کليدهای شهر را تحويل گرفت و با اهالی مسيحی قدس توافقنامه ای امضا کرد که در آن امنيت معابد، عقايد، مناسک، جانها و مال های آنها را ضمانت کرد و تعدادی از فرماندهان مسلمان مثل خالد، عبدالرحمن بن عوف، عمرو بن عاص و معاويه بن ابی سفيان شاهد اين توافق بوده اند.
خداوند دانا پيامبرش را آگاه ساخت که دشمنان، اين سرزمين مقدس را اشغال خواهند کرد يا در معرض حملات خود قرارخواهند داد، بنابراين امتش را به پاسداری از آن و جهاد و دفاع از آن ـ به منظور جلوگيری از سقوط آن به دست دشمن ـ ومبارزه برای آزاد سازيش ـ در صورت اشغال آن توسط دشمنان ـ تشويق کرده است، چنان چه پيامبر(ص) از نبردی که ميان مسلمانان و يهود صورت می گيرد خبر داده است و اينکه سرانجام پيروزی نصيب مسلمانان خواهد شد و هر چيزی در صف مسلمانان در برابر يهود خواهد بود، حتی سنگها و درختان به سخن خواهند آمد ـ چه به زبان حال و چه به زبان مقال ـ و دشمنان را به مسلمانان نشان خواهد داد.
ابو امامه باهلی از پيامبر اکرم (ص) روايت نمود که حضرت فرمود:
( لا تزال طائفة من أمتی علی الحق ظاهرين، لعدوهم قاهرين، لا يضرهم من جابههم،الا ما أصابهم من لأولاء (ای أذی) حتی يأتی أمر الله و هم علی ذلک» قالوا: و اين هم يا رسول الله؟ قال:«ببيت المقدس و أکناف بيت المقدس».
« همواره گروهی از امت من برحق استوار خواهند ماند، بر دشمنانشان غالب و چيره خواهند گشت، کسانی که آنها را مأيوس و نااميد می کنند کاری از پيش نمی برند جز آن آزار و اذيتی که به آنان می رسد تا اينکه فرمان خدا فرا رسد و آنان همواره بر راهشان استوار هستند»، ياران آن حضرت گفتند: ای رسول خدا، آنها در کجايند؟ حضرت فرمود: « در بيت المقدس و اطراف آن».
 
عبدالقادر"دژکام "  غورقند ولایت غور