X

آرشیف

 

شب شد شب غمین و شب فاجعه رسید
بارید برف و باد ز هر گوشه ای وزید

سردی تمام هستی مردم به باد داد
هر سوی گوش گر بنهی ناله ها شنید

نه روز از شکنجه بیرون بود از ستم
از شانه شکسته ای شب نیز خون چکید

آنروز ها کجا شد و که هنگام صبحگاه
از سوی باغ بوی گل تازه میوزید 

چندیست صبح ملت ما شام تیریگست 
دیگر کسی فروغ ز خورشید را ندید 

آن قدر خوف و دلهره باشد به هر طرف 
انسان گشته وحشی و از خویشتن رمید

ونکوور کانادا 
محمد اسحاق ثنا

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.