آرشیف

2015-1-29

طاهره عمر

سعادت سرمدی در کیمیای سعادت…پیوست به گذشته

….. واین نه جسم است و نه عرض بل گوهریست از جنس گوهرفرشتگان و حقیقت وی بشناختن دشوار است و درشرح رخصت نیست و در ابتدای رفتن راه دین بدین معرفت حاجت نیست که اول راه دین مجاهدت است و چون کسی مجاهدت بشرط بکند خود این معرفت وی را حاصل شود بی آنکه از کسی بشنود ، عجائب عالم های دل را نهایت نیست و شرف وی بدان است که عجیبتر از همه است و بیشترین خلق از آن غافل باشند و عجبتر آنست که از درون دل ، روزنی گشاده است به ملکوت آسمان چنانکه از بیرون دل پنج دروازه گشاده است به عالم محسوسات که آنرا عالم جسمانی گویند ، چنانکه عالم ملکوت را عالم روحانی گویند و بیشتر خلق عالم جسمانی محسوس را دانند وراه علم از جهت حواس دانند و این علم مختصر است ودلیل بر آنکه از درون دل روزنی دیگر است علوم را دو چیز است :
یکی خواب – که چون راه حواس بسته شود آن در درونی گشاده گرددو از عالم ملکوت و از لوح محفوظ غیب نمودن گیرد تا آنچه در مستقبل خواهد بودن بشناسد و ببیند ، روشن همچنانکه خواهد بودن و شرح حقیقت خواب دشوار است و اما اینقدر بباید گفت که مثل دل چون آئینه ای است که صورت جمله موجودات در وی است چنانکه صورت ها از یک آئینه در دیگر افتد چون در مقابله ای آن بدارند، همچنین صورت ها از لوح محفوظ در دل پیدا آید چون صافی شود و از محسوسات فارغ گرددو با وی مناسبت گیرد ، لاجرم آنچه در گوهر وی است از مطالعت ملکوت پیدا آمدن گیرد ولیکن اگرچه حواص به سبب خواب فروایستد ، خیال بر جای باشد بدان سبب بود که هرچه ببیند در کسوت مثال خیالی بیند صریح و مکشوف نباشد و چون بمیرد نه خیال ماند و نه حواس.
ودلیل دیگر – آنست که هیچ کس نباشد که وی را فراست ها و خاطر های راست ، بر سبیل الهام دردل بیامده باشد که آن نه از راه حواس بود بلکه در دل پیدا آید و نداند که از کجا آمد ه است و بداند که علم ها همه از راه محسوسات نیست و دل از عالم ملکوت است و به اینجا غریب آمده است و حواس که وی را از برای این عالم آفریده اند لاجرم حجاب وی بود و از مطالعات عالم ملکوت تا از وی فارغ نشود.
بدان عالم راه بیابد و به هیچ حال ؛ گمان مبر که روزن دل به ملکوت بی خواب و بی مرگ گشاده نگرددکه این چنین نیست بلکه اگر در بیداری خویشتن را ریاضت کند ودل را از دست غضب و شهوت و اخلاق بد وبائیست این جهان بیرون کند و بجای خالی نشیند و چشم فراز کند و حواس را معطل کند ودل را با عالم ملکوت مناسبت دهد ، بدانکه " الله الله " بردوام گوید به دل نه به زبان تا چنان شود که از خویشتن بی خبر شود و از همه عالم واز هیچ چیز خبر ندارد ، مگر از خدایتعالی چون چنین باشد اگر چه بیدار بود روزن دل گشاده شود و آنچه در خواب بیند دیگران در بیداری بینند و ارواح فرشتگان در صورت های نیکو بر وی پدیدار آید و پیامبران را دیدن گیرد و از ایشان فایده ها گیرد و مدد ها یابد و ملکوت زمین و آسمان بروی نمایند .
کسی را که این راه گشاده شود کار های عظیم ببیند که در حد وصف نیاید بلکه همه علوم انبیا از ین راه بود نه از راه حواس وتعلیم وبدایت همه مجاهدت بوده است . لیکن کسی که را این راه گشاده شد  اگر صلاح همه خلق جمله وی را بنمایند و بدان دعوت کنندآنچه وی را نموده اند آنرا شریعت گویند وویرا پیامبرگویند و حالات وی را کرامات گویند ، پس باید که ایمان درست داری به ولایت و کرامت اولیا.
وباید مکررأ گفت که اول این کار به مجاهدت تعلق داردو اختیار را به وی راه است و بی پیری پخته وراه رفته راست نیاید و لیکن نه هرکه کارد بدرودو نه هرکه رود رسد و نه هرکه جوید یابد تا توفیق مساعدت نکند و تا در ازل وی را بدین سعادت حکم نکرده باشند به مراد نرسد.
 این بود خلاصه ای از اندیشه های متفکر جهان اسلام بر گرفته از کیمیای سعادت ، جلد اول عنوان اول درمورد «شناختن نفس انسان».