X

آرشیف

برای دوستِ ارجمند، داکتر رفیع

روزگارِ ما مثل کاغذ، پاره شد
مثل بید، ارّه کردند آرامش را
و دستها، مثل کالباس، بی رمق گشت
در این یخچالزدگی
 
برفها، برّه می زاییدند، زمانی
چمن، شیهه می رویید
و راه، جویِ شیری بود تا سِینیِ معطرِ شهر
 و پاچه های تان در پارک، نم می زد از زورِ طراوت
 
گسست، ریزش ستاره تعبیر می گردد
پاره گی، افتادن از معناست
و نشستن بر سفرة مهاجرت،
همچون سقوط مگس در چایِ صبح کسی
                  – قصه ای، خیلی ناخواستنی –
 
ای عرفِ نامتعارف
ای بیحساب، سویة هستی
دلِ مخروطیِ یک پهلو را
مدوری و خورشیدی و رندی ده
و بگو که زمین، زیر و رو ندارد
اجاقِ کیهان، یکی بیش نیست
و مرگ نیز پیرهنِ دیگریست از نوروز
 
مرا، اما، ای نا متعارف
به اوسط عمرِ وطن که میراث پدری است
به «غور»، باز گردان *
به چارُقهای گُلمِیخ دار من
که از گِل محل، سنگین بودند
 

                                                                 صوفیه ـ 1388

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.