آرشیف

2015-1-14

نعیم شریفی

رنـجـــــر پــــولیس بجای بـــایـفـــــور طالب

 
نیروهای پولیس واردو درتمام کشورهای جهان به استثنای کشورما، بطورعموم اشخاص وافراد محترم ومقدسی هستند که ملت ها به نام آنها افتخارمیکنند، تمام اقشار جوامع دیگر از پیرو جوان، مرد و زن، صغیر و کبیر، معلول و سالم همه وهمه به پولیس با دیده قدر نگرسته  و از ته دل دوستش دارند ، وبه نام زیبایش  می بالند ، ودر سایه اش احساس امنیت و آ رامش خاطر میکنند، وقتی با کدام ماجرا وحادثهء برمیخورند، با رسیدن پولیس تمام آثار خوف و حشت از وجود شان برداشته میشود، حتی اگر مجرم ویا مقصر هم باشند، دست نوازش پولیس بر سرشان کشیده شده ، وبرای شان قوت قلب وآرامش خاطرمیبخشد. یعنی اینکه پولیس را به عنوان مدد گار صمیمی وپناه گاه امن میشناسند وبا تمام وجود به قداست و صداقت او ایمان واعتماد کامل دارند.
اما برعکس درافغانستان، مردم در برخورد با پولیس ، بجای آنکه احساس امنیت و آسایش کنند احساس وحشت ونفرت میکنند.    همچنان موتر رنجر پولیس جای خالی بایفور (پیک آپ) وحشت ناک طا لب را پرکرده است، بیشترین گرد وخاک وآب گل کثیف داخل جاده ها ازکف پای موتر پولیس برسروصورت مردم پاشیده میشود،  واز تاخت وتاز رنجرها درجاده ، مردم  در پیاده روها هم احساس نا امنی میکنند، و با پد یدار شدن چهره خشن رنجر و رنجر تاز حتی از فاصله های دورهم که باشد، مردم متفرق و پراگنده میشوند ،  والدین وقتی اطفال شان را به مکتب می فرستند، تا باز گشت دوباره کودکان خود، بیشترین نگرانی شان از جانب پولیس وموتر های پولیس است، درحالیکه صدها خوف وخطر دیگر مانند: انفجارات، انتحاری ها، اختطاف چی ها، موجودیت معتادین ، خطر به بیراهه کشاندن کودکان توسط افراد فاسد وغیره همه روزه حیات کودکان را تهدید میکند، اما باز هم عملکرد های پولیس ملی قهرمان ما باعث شده  که خودش درصدر نگرانی های والدین بیچاره قرار بگیرد، مبارکش باد. البته نباید فراموش کرد، که این دهمین سال است که  روی ظرفیت سازی و مسلکی ساختن پولیس بدیجه صرف میشود.
من یقین وباور کامل دارم که اگر، چند ده سال دیگر هم ظرفیت سازی شود، با  این پولیس داو طلب واختیاری، که تنها انگیزه های پیوستنش را فقر، بیکاری، تنبلی وبیکارگی، وغنیمت دانستن همان معاش تشکیل میدهد، راه بجای نخواهد رسید. آیا میشود، امانتی چون: اعتماد مردم را که مقد س ترین امانت دنیا است ، بد ست معتاد بد بختی که تمام هستی خود را صرف دود مواد مخدرکرده ودرنهایت از روی ناچاری به اداره پولیس پناه برده، تا ازطریق معاش ماهوارش ، مواد مورد نیاز خود را تهیه نماید، سپرد؟؟؟     من که هرگز نمیتوانم باورکنم…
تازمانیکه افراد باورمند و آشنا به ارزشهای ملی وانسانی ، عاشق و صا دق به میهن ، امانت دار و وفادار به مردم  را که آنهم تنها ازطریق جذب  اجباری افراد، براساس مکلفیت امکان پذیر است، درچوکات پولیس نداشته باشیم هرگز به امنیت وآرامش دست نخواهیم یافت، واگر به چنین پولیس واردوی اختیاری وداوطلبی که عدهء از انگیزه های جذ ب شان را دربالا یاد آور شدم ، باورمند باشیم تنها کسی را که فریب میدهیم خود ما خواهد بود.

ترسم که به کعبه نرسی ای اعرابی
این ره که تو میروی به ترکستان است