آرشیف

2017-5-20

علم عبدالقدیر

)رقابت یا خصومت( فر هنگ سیاسی

تا جا ئیکه شنیده  و دیده ایم  احزاب سیاسی حدود نیم قرن در افغانستان  فعال بوده  وهستند و طی این مدت  نتوانسته اند با فر هنگ سیاسی سالم آراسته  گردند. در نگرش وباور  کتله های سیاسی رقابت نام دومی وچهرۀ اصلی خصومت ود شمنی است. در حالیکه احزاب  بمثابه زبان ملت نباید  با هم دشمن باشند. چون همه  با داشتن هدف مشترک  مانند ثبات کشور ورفاه جامعه  شعار شگو فا ئی و با لندگی  را یکسان سر میدهند ،اما دریغ که  مبانی فکری وقواعد رفتاری بمثابۀ فر هنگ سیاسی طور رشد کرده که  آحزاب وشخصیت های مختلف یک دیگر را رقیب نه بلکه دشمن  می پندارند . بر اندازی نظام  وریشه کن کردن ونا بود سازی  رقیب سیاسی  بهر شکل ممکن  روح وجوهر اصلی سیاست  احزاب را تشکیل میدهد.بد بینی ، بی اعتمادی تعصب وتنگ نظری جای تحمل گذشت وهم پذیری را گر فته است.این فر هنگ در حقیقت فر هنگ دشمنی است به همین دلیل ، جنگ خونریزی وخشونت در جهت رسیدن بقدرت  جزء از فر هنگ  سیاسی احزاب را تشکیل میدذهند ، احزا بیکه در بین خود هم می جنگند ، کودتا میکنند تا سر حد کشتن وخفه کردن پیش میروند. ویا اینکه در میدانهای جنگ  با یک دیگر با تلاوت آیات قرآن کریم  جهت اثبات جهاد خون صد ها وهزاران تن از شهروندان ووطنداران خودرا بنام دشمن میریزانند..نه تنها احزاب که فامیل ها وپدران وپسران وبرادران نیز در جهت رسیدن بقدرت  چنین سر نوشتی  را تجربه کرده اند. بر همه علاقمندان  عرصه سیاست لازم است تا رقابت را  از خصومت ودشمنی تفکیک نموده بجای  واژه دشمن از رقیب سیاسی استفاده در تعاملات سیاسی تساهل ومدارا بجای خشونت وجنگ بر گزینند.
احزاب سیاسی از قانون مشروعیت میگیرند: طوریکه در مقدمه عرض کردم احزاب سیاسی در یک کشور  مطابق مواد قانون آنهم یک مادۀ از قانون در ریاست انسجام احزاب وانجمن های وزارت عدلیه ثبت وراجستر میگردد وهمه به پای یک مقرره وتعهد نامه امضا میکنند درین تعهد قانون ومقررات مبنا واسا س بوده رقابت هم  بر بنیاد قانون آغاز میشود که با عث ایجاد فضای رقابت  سیاسی میگردد.احزاب وکتله های سیاسی اجتماعی بدون رعایت قانون باید هرج ومرج وحق تلفی وتجاوز وقانون شکنی را تجربه کنند که درانصورت ضرورت ایجاد چنین هستۀ بنام حزب سیاسی غدۀ سر طانی بیش  نخواهد بود.وما نیاز به رقابت سیاسی در روشنائی فر هنگ سیاسی در چار چوب قانون داریم .عناصر ومؤلفه های فر هنگ سیاسی دررقابت های سیاسی سالم متشکل از عناصر چون.قانون مداری. واخلاق  وعقلا نیت  است .شخصیت های حقیقی وحقوقی که اخلاق سیاسی نداشته باشند سر انجام  مرز شکنی میکنند وفاجعه می آفرینند.در پهلوی آن خرد ورزی وعقلانیت در تعامل با دیگران باعث  رشد فر هنگ سیاسی میشود. افرادی که فعالیت سیاسی میکنند قانونمدار با اخلاق وعاقل اند که از فلتر مرکز جلب وجذب  همان حزب عبور کرده است…
سیاهی لشکر نیاید بکار ..دو صد مرد جنگی به از صد هزار.
واقعیت های تلخ احزاب سیاسی افغانستان: اینکه احزاب سیاسی افغانستان در طول تاریخ  با داشتن ما هیت وخصلت جنگی از فرهنگ سیاسی بوی نبرده  اند شکی وجود ندارد .اگر از کشتن وبستن احفاد واجیال شاهان وسلاطین افغانستان بگذریم ومرگ مرموز حیب الله خان  پدر شاه امان الله خان ترقی خواه را  بگونۀ بنام جعل تاریخ  تعبیر کنیم  بر دشمنی درونی احزاب خلق وپرچم وکشتن وخفه کردن رهبران واعضای بر جسته  در داخل حزب پرده انداخته نمیتوانیم.در کنار این احزاب مدرن و شهر نشین احزاب کوه  آشنا وبادیه نشین بنام  جهادی نیز از فر هنگ سیاسی بی بهره بوده اند وساده ترین واژه مورد استفاده شان دشمن وکشتن  بوده است… در کنار این همه نا رسائیها برای نسل جوان تلقین شده که گویا احزاب جهادی بعد از پیروزی بخاطر چور ثروت وغصب قدرت با هم جنگیده اند  ویا اینکه قبل از پیروزی علیه روسها وحکومت دست نشانده شان جنگیده اند  که این ذهنیت وتلقین  اصلا ناقص و نا درست است .احزاب جهادی با داشتن نامی که جنگ وکشتن را تداعی میکند نسبت عدم رعایت قانون ، اخلاق وفر هنگ سیاسی  همیشه با خود در جنگ بوده اند کشتار ها وجنگ احزاب جهادی قبل از پیروزی جهاد مردم افغانستان  به حدی بزرگ وهولناک بوده که در نوشتن نمی گنجد..
حمله بر همقطاران جهادی سیاسی :با آنکه رهبران مجاهدین بعد از فرار از افغانستان در منطقه چغل پورۀ پیشاور همه یک اطاق داشتند  ودر یک کاسه نان میخوردند اما اولین اقدام شان حذف فزیکی یکدیگر بود. نسبت نبود قانون واخلاق وفر هنگ سیاسی فقط  به خصومت ودشمنی می اندیشیدند. طوریکه گلبدین حکمتیار در اولین اقدام  همسنگرش انجینر جان محمد را در داخل یک بیلر آهنی در جهم سوزان پیشاور حبس وتدریجا به قتل رسانید واگر  شهپر رحمت انجینر ایوب بر احمد شاه مسعود سایه نمی افگند آنهم توسط حکمتیار به سر نوشت انجینر جان محمد گر فتار میشد ،همان بود که احمد شاه مسعود از هول وترس هیولای مرگ  وخشم آتشین حکمتیار پیشاور را ترک کرد و دیگر بحالت های عادی به پاکستان بر نگشت..علاوه از قتل ها وترور های داخل پاکستان  از آغاز سال 1359 جبهات حزب اسلامی با  افراد حرکت انقلاب اسلامی مولوی نبی وجمعیت اسلامی  در گوشه گوشه این کشور جنگ های  خو نینی  براه انداخت .آبادی ها ویران شد وانسانهای زیادی که مجاهد هم بودند از طرف رقیب جهادی خود سر به نیست شدند . خاک فراه وهلمند ، بدخشان وتخار ،پروان ، لغملن ونورستان ،لوگر ومیدان تقر بیا  همه افغانستان شا هد گو یائی این واقعیت های تلخ است. احزاب جهادی نسبت نداشتن ، قانون مشخص واصول وصوابط  قابل  همیشه  با تلاوت ایات قرآنکریم وتر جمه وتفسیر آن مطابق هدف خود شان قتل وکشتن را جهاد وثواب دانسته صد ها فر مانده جهادی وهزاران مجاهد وافراد ملکی را خود بگورستان سپرده اند که همه ناشی از ضعف فکری وفقر سیاسی بوده گاهی هم رقابت را از دشمنی وخصومت جدا نساختند..تا جا ئیکه جناب ارغندیوال در صحبت های اخیرش  در محفل یاد بود از سالگرد شهادت رئیس شورای ولایتی بغلان گفت این اختلاف وجنگ وکشتار همه زاده سلیقه بوده نه عقیده..سلیقه یعنی خود بینی ، خود محوری ، خود پسندی وفرار از قانون واخلاق وفر هنگ هم همپذیری وهمگرائی.. البته  جناب حکمتیار هم بعد از پیوستن به دولت نگاه به گذشته را خیلی شر مناک وهولناک دا نسته یاد اوری انرا مایه درد سر میداند که خیلی خوب است.
بعد از نیم قرن : آیا احزاب سیاسی افغانستان بعد از نیم قرن فعالیت نظامی، سیاسی با فر هنگ سیاسی آشنا شده اند ؟ ایا فر هنگ مدارا وتساهل ،همگرائی وهم پذیری جای سختگیری وخشونت ، تعصب وتبعیض را گر فته است.؟  ایا میدانند رقابت خصومت نیست  وظرفیت تبریک گو ئی وبلند کردن دست رقیب خودرا دارند؟خوب بیاد دارم زما نیکه حکمتیار با حکومت استاد ربانی یکجا شد با آنکه بنام صدر اعظم کشور بود اما ذرۀ به حکومت وقت اعتماد نداشت تمام وجودش را بی باوری وبی اعتمادی فرا گر فته بود .شبها در داخل صدارت جای  استرذاحت خودرا عوض میکرد ودیوار هارا از طرف شب سوراخ سوراخ کرده بود که مبادا حکومت استاد ربانی با تمدید لین از ریاست امنیت ملی در تعمیر الحا قیه صدارت باعث انفجار وقتل ایشان نشود..حتی بعد از سقوط کابل بدست طالبان و فرار به شمال افغانستان  باز هم در بغلان همان اظهارات را داشت که در زمان قبل صلح واشتی  تکرار میکرد .حکمتیار در همین شرائط سخت ونا گوار جمعیت اسلامی را متهم ساخت که قصد ترور ایشان را داشته..این ها واقعیت های است که دور بودن احزاب سیاسی را از فر هنگ سیاسی نشان میدهد ..از تجربیات تلخ گذشته نتیجه میگیرم که رهبران جهار دهه قبل افغانستان در فضای بدی سیاسی رشد کرده اند .بی اعتمادی ، بی باوری، تهمت ، افتراء ،خود خواهی وخود محوری ،جنگ وکشتار جزء از خصلت طبیعی شان شده گه گذر زمان هیچ تا ثیری بر اصلاح شان نداشته وهمین واقعیت حکم میکند تا بگو ئیم  رهبران گذشته نمیتواند کاروان نسل جدید را رهبری کنند.چون در فر هنگ سیاسی شان رقابت به معنی خصومت بوده تنها به حذف حریف ونا بودی آن نقشه میریزد که برای آبادی کشور ورفاه جامعه چندان وقت ندارد..یا هو..