آرشیف

2014-12-19

علم عبدالقدیر

دین اسلام و ارکان پنجگانه

 

خوا ننده گان محترم اگر در جهان هستی ومحیط زندگی خویش نگاه ژرف وعمیق با ندازند می بینند که اکثریت قاطع جهان بشریت یک نوع عطش وتشنگی معنوی دارند که میخواهند با نوشیدن از چشمۀ ذلال وحدت ماورائ الطبیعت  که همانا نوع پرواز به جهان ملکوتی است  این عطش را رفع نمایند. واین نیاز مندی را در یافتن خدا یا خالق جهان  هستی بر طرف سازند. وهمه کس در برخورد با مشکلات نا خود آگاه خدا میگوید.

وبنده درین مقطع به شرح مسائل سادۀ دینی می پردازم که برای هموطنان ما بخصوص خوا نندگان خارج از کشور مفید باشد.

 

بحث عمومی پیرامون دین مبین إسلام.

طوریکه قبلا تذکر رفت اکثریت قاطع إنسانهای روی زمین به وجود خالق ما فوق جهان طبیعت عقیده دارند وإنسانها با داشتن عقا ید مختلف به ادیان مختلف منسوب اند واین ادیان نام های مختلف دارند. ما درین مقال در ارتباط به اسلام وارکان آن طور ساده وفشرده صحبت مینمائیم امید مورد استفادِ خوانندگان محترم قرار گیرد.

 

اسلام:- اسلام طوریکه از نامش پید است  از لحاظ لغت مفهوم اطاعت انقیاد صلح وسلامتی را میرساند. از لحاظ مفهوم لغوئی کلیمۀ إسلام همه موجودات جهان هستی مسلمان اند. عدۀ از لحاظ اطاعت تشریعی احکام د ین اسلام وبرخی از لحاظ تکوین وقانون نظام آفرینش الهی. خداوند  میفر ماید {وله أسلم من فی السما وات والأرض طوعا وکرها وإلیه یرجعون} یعنی تمام موجودات زمین وآسمان منقاد وتسلیم امر خداوند میباشند. از کلیمۀ طوعا اسلام تشریعی یعنی قبول اسلام مطابق رضا ورغبت انسانها به أختیار واز کلیمۀ کرها اسلام تکوینی یا جبر خلقت منظور است. که از لحاظ فلسفۀ خلقت  بحث فلسوفی وفیلسوف را إیجاب مینماید که کاراین نویسنده  نیست.

 

اسلام اصطلاحی یا إسلامیکه مسلمانها ازان اطاعت میکنند.

 

اسلام اصطلاحا به دین گفته میشود که حضرت محمد {ص} را آخرین پیامبر خداوند  قرآن شریف را آخرین وکاملترین کتاب آسمانی میداند ومخلوقات را به احکام که پیامبر خدا به مردم میرساند مکلف میسازد. و در عین زمان بر حقانیت سائر آنبیا برای همیش وکتب منزل بر ایشان در وقت وزمانش تأ کید دارد. وآن إحکام که از کتب دیگر آسمانی وداستان انبیا سابق در قر آن شریف نقل شده برای مسلمانان قابل قبول است مگر اینکه قرآن به ختم ونسخ آن صریحا حکم کرده باشد. اسلام دین صلح وسلم است  همه انواع ضرر وخطر بر اساس ارشاد پیمبر خدا که فرموده لا ضرر ولا ضرار فی الإسلام مردود است.اگرشخص بنام اسلام بکسی ضرر میرساند از اسلام إلهام نگرفته خاصیت شخصی وی است نه خصوصیت دینی وإسلامی آن.

اسلام دین است که بعد از عقیده وایمان که شامل عقیده به خدا  عقیده به ملائکه  عقیده به کتب آسمانی یعنی همه کتب آسمانی  وعقیده به همه أنبیا  وعقیده به زندگی بعد از مرگ به خاطر محاسبۀ أعمال. به عبادات، معاملات وإ حکام  خاص دیگر نیز تأکید ورزیده است. وما فقط در ارتباط به ارکانیکه عبادت محض است بحث مینمائیم.

 

ارکان اسلام.

 

ارکان اساسی إسلام  را پنج رکن گفته اند 1 کلیمۀ توحید 2 – نماز  3-  روزه  4- زکات  5-   حج 

این ارکان که تنها شامل عبا دات میشود از طرف أهل تسنن  بیشتر عنوان شده است که فرق نمیکند منتها عبادت است  که به حکم خداوند عملی میشود. وبنده به شرح ذیل به توضیح ارکان فوق می پردازم.

 

کلیمۀ طییبه .   لا إله الا الله محمد رسول الله  یعنی إقرار وإعتراف به وجود خدای یگانه وبه پیغمبری حضرت محمد {ص} به حیث آخرین پیامبر وخاتم النبئین.

باید یاد آورشوم که ایمان به رسالت حضرت محمد  به معنی إنکار از رسالت پیامبرا پیشین نیست قبلا یاد آور شدیم که اسلام به حقانیت همه آنبیا تأکید دارد به خصوص پیامبران ألو العزم وصاحب کتاب وحضرت محمد را متمم ومکمل همه أنبیا میداند از همان جهت است  که برخی از قوانین پیامبران سابق در قرآن شریف آمده است با إحکام تازه نازل شده بر حضرت محمد  همه جمعا قر آن شریف را تشکیل داده وهمه آسمانی  وواجب الإ جرأ است.بناء حضرت محمد مانند سائر أنبیا مانند حضرت آدم حضرت نوح حضرت إبراهیم حضرت  موسی حضرت عیسی  از جملۀ بنده گان خداوند است وپیام أور إحکام إلهی.

 

نماز

نماز رکن دوم اسلام و بعد از کلیمۀ توحید قرار دارد. عبادت است که عمدتا مسلمان را از غیر مسلمان متمائز میسازد مسلمانها این عبادت را به اشکال مختلف انجام میدهند یعنی از لحاظ شکل یکسان إجرا نمیشود که این اختلاف در شکل عبا دت بر میگردد به اختلاف نام مذا هب اسلامی .من که به همه مذاهب اسلامی إحترام دارم  اشکال عبا دت را دلیل فضیلت وبر تری نیز نمیدانم .هرکس که بخاطر خداوند به طرف قبله استاد میشود با دست های بسته آزاد، پا های نزدیک ودور ،چپن دار وبی چپن، وعمامه های مختلف وبی عمامه مسلمان است ودلیل بر تری صرف به خداوند معلوم است چون اوست که میفرماید {إن أکرمکم عندالله أتقکم}تقوی کار دل است وداوری آن مربوط به خداوند است هیچ بندۀ بر قلوب ومیزان تواضع إنسانها نسبت به خداوند آگاهی ندارد وخداوند بر شکل وظاهر هیچ ارزش را قائل نشده است. چنانچه در مسئلۀ قربانی خداوند میفرماید خون وگوشت حیوانات نزد خداوند ارزش ندارد آنچه أهمیت دارد تقوی وپر هیز گاری شماست باز هم قضاوت بر تری بر میگردد به علم وعدالت خداوندی. قضاوت بندگان هیچ نقش را در زمینه ندارد .منظورم این است کسیکه خود را مسلمان میداند وارکان پنجگانۀ فوق را إجرا مینماید  به هر شکل که إجرا مینماید مسلمان است هیچ بندۀ حق ندارد أصل عبادت رابه خاطر شکل وسلیقه نفی نماید و ومسلمانی أشخاص را بخا طر شکل وسلیقه مورد نقد وسؤال قرار دهد.

خوانندگان محترم شاید به پرسند دریک اسلام اینقدر إختلاف بنام مذ هب چرا؟ این سوال واقعا جواب میخواهد أکثر علماء إسلام که دچار تعصب وگاهی تحجر شده اند نخواستند به این سوال جواب بدهند.  این مشکل زادۀ مشکلات تاریخ إسلام است که بعد از وفات پیامبر اسلام به وقوع پیوست این إختلافات شخصیت وحقانیت وعدالت راوی های أحادیث پیغمبر خدارا که إحکام فقهی ازان ریشه میگیرد مورد سوال قرار داد برخی علمآئ اسلام به خاطر حفظ قدسیت صحابه همه را حق واختلاف وحتی جنگ هارا را خطای إجتهادی دانستند ومن وارد مسئله نمی شوم.  کاش علمای اسلام یکطرف را حق به جا نب ثابت میکردند تا این إختلافات به میراث نمیماند .حال که علماء اسلام با إغماض وچشم پوشی این إختلافات را خطائی إجتهادی میدانند پس بهتر است بر اختلا فات ظاهری درعبادت مذاهب مختلف که ناشی از ظهور إختلاف در تاریخ اسلام است هم خورده نگیرند وبگویند همه حق است چون همه خدا میگویند واز إحکام اسلام إطاعت میکنند.این اختلاف درشکل عبادت اختلاف در اجتهاد است نه در عقیده.

 

روزه.

نماز عبادت است که عمدتا فائدۀ فردی دارد. اما روزه هم منا فع فردی وهم إجتماعی دارد که باید حکمت فرضیت آن رعایت شود. یعنی  إنسان در إمساک ونخوردن وننوشیدن حکم خدارا عملی نموده و در ذخیرۀ مواد غذائی  وبا دادن صدقۀ فطر همنوع محتاج خود را کمک مینماید وبا تحمل یکماه گرسنگی وتشنگی از حال نیازمندان جهان اطلاع حاصل نموده با ایشان غم شریکی مینماید  با إمتثال امر خدا وامساک هم مسئلۀ تقوی وخدا ترسی تحقق پیدا میکند وهم إحساس همنوعی وهم زیستی در وجود إنسان تقویت میشود.

 

زکات

 زکات از جملۀ عبادات است که بیشتر ارتباط إنسان با إنسان را تأمین  وریشه های فقر زدائی را آبیاری مینماید درمورد ادای زکات ویا مالیۀ مدرن  سفارش های دینی وقرآنی بسیار زیاد است که دلالت به أهمیت وارزش این رکن اسلام در جوامع بشری میکند.اما مسلمان ها در مورد نماز وروزه تأکید وتوصیۀ بشتر نسبت به زکات دارند وبه به تنظیم وتحصیل زکات ومالیه چندان توجه به خرچ نمیدهند  که دلائل آن روشن نیست..إنسان های ثروتمند گمان میکنند همه دارائی ها مال خود شان است ودر تصرف وخرچ آن مختار اند در حالیکه این طرز تفکر با اصول ومعیار های دینی کاملا در تضاد است.خداوند خطاب به سر مایه داران میفر ماید{ وفی أموالکم حق  للسائل والمحروم} یعنی در بین أموال شما حق مشخص از محتا جان ونیازمندان است چه طلب کنند وچه نکنند. پس شما بخاطر پخش داد وعدل إنصاف وبرابری خود به خود آن حق مشخص را که از دیدگاه دین برای آن نصاب معین پیشبینی شده به دسترس نیازمندان قرار دهید. ازانچه گفته آمد دانسته میشود که زکات یک عبادت إجتماعی بوده ارزش وسیع وگستردۀ دارد وبا ادا زکات تفاوت های طبقاتی محو وعدالت اجتماعی تأمین میشود. ازان جائیکه طبقۀ خاص درین عبادت آهل تکلیف اند  أثر ثمر ونتیجۀ آن نیزاز ارزش خاص برخوردار است  چون در عبادات دیگر اگر رضامندی خداوند را عامل به دست میآورد درین عبادت مو جبات خوشنودی خدا وبنده گانش را فراهم میسازد .

 

حج

حج رکن پنجم اسلام  بوده این رکن تکلیف عام نه بلکه مشروط به شرائط است وبر همگان فرض نمیباشد یعنی مشروط به استطاعت وتوانای است ارشاد خداوند است {من إستطاع إلیه سبیلا}. کسانیکه دارائی حد نصاب بوده، توانمادی مالی کافی داشته، ضرورت های خود وهمسایگان محتاج خودرا رفع نموده باشند بر ایشان زیارت خانۀ کعبه یکبار در زنده گی فرض است.این عبادت علا وه از ویژه گی های فردی آن خصوصیات إجتماعی نیز دارد مثلا در انجام رکن زکات إنسان بر جامعه اثر میگذارد اما درحج از جامعه أثر می پذیرد  به أصناف مختلف أبنای بشر آشنا میشود  و  تجمع همه إنسانهارا بدون تفاوت های رنگ سمت ونژاد یکی از نمود ها ومظاهر زندۀ قدرت إلهی میداند ودارائی جهان بینی وسیعتر میشود میبیند همه إنسانها قطع نظر از از رنگ وسمت زبان ونژاد نزد خداوند یکسان استاد میشوند. حجاج وزائرین خانۀ خدا میتواند ازین سفر بهرۀ تجاری ومالی نیز بگیرند. وقوف به عرفات وتمسک به در وازۀ خانۀ خدا انسان را به توبۀ نصوح وامیدارد توبۀ که هرگز بعد ازان إنسان خطادپئی را مرتکب نشود.اگر سوال پیش آید که برخی إنسانها بخصوص در کشور ما همسایۀ محتاج خود را کمک نمیکند  ویا نیاز مندی فامیل خود را هم از لحاظ مالی رفع نمی نماید اما به حج میرود وگاهی هم دو مرتبه به حج میرود؟ جواب روشن است این مسئله تکلیف شرعی نه بلکه سلیقۀ فرد است واگر مرتبۀ دوم میرود یا توبه شکستانده ویا ضرورت شخصی دارد این سفرها تکلیف شرعی پنداشته نمی شود.

به ادامۀ این مبحث به تشریح نحوۀ ادای عبادات فوقالذکر می پردازیم. والله ولی التوفیق.

 نماز

 

بعد از کلیمۀ توحید  نمازاساسی ترین رکن اسلام است. نماز ستون دین وعلامۀ فار قۀ مسلمان از غیر مسلمان به حساب می آید.

با إجرای این فریضه نشاط جسمی وطراوت روحی به انسان دست میدهد.

پنج مرتبه شستن برخی أعضای بدن در روز ومسواک یابرس زدن دندانها وإجرائی حرکات موزون درحین ادائی نماز بدون شک برای طهارت نظا فت وسلامت جسمی مفید است.

تکرار کلیمات موزون وپیشبینی شدۀ قرآن در وقت ادائی نماز که درجملات فشرده وکوتاه تمام معانیی رازداری بین خدا وبنده را تداعی میکند ورابطۀ إنسان وخدارا تأمین مینماید شکی نیست که روان إنسانها را نوازش میدهد أطمینان، ثبات وآرامش را درروح وجان إنسان جای گزین میسازد.

 

نماز در روز پنج مرتبه فرض است .

 1: نمازصبح. بعد از طلوع صبح وقبل از طلوع آفتاب .اول دورکعت سنت مؤکد وبعد دورکعت فرض.مطابق رهنمود ادا میشود.

2: نماز پیشین. بعد از زوال آفتاب به حساب ساعت معمولا بین ساعت یک تا دو ادامیگردد این نماز جهار رکعت فرض است.بعضی مذاهب مانند أحناف خودرا عادت داده اند که چهار رکعت سنت قبل از فرض وشش رکعت سنت بعد از فرض اداء مینمایند که به این حساب تعداد رکعات نماز پیشین را به ده رکعت میرسانند باید یاد آور شد که ادائی این رکعات سنت یک نوع فضیلت است نه الزام اگر کسی نخواند باکی ندارد طبق سفارشات دین بهتر است این سنت ها درخانه دروقت فراغت وتنهائی ادا شود کسانیکه عجله میکنند این سنت هارا در مسجد ویا همراه فرض ادا کنند به این عقیده که این قرض باید زود خلاص شود. اما ازینکه این نماز اضافی ویا سنت زائد است باید حین فراغت با تأمل وتدبر در تنهائی اداشود نه در مسجد وپیوسته با نماز فرض واگر کسی گاهی در مسجد ادا مینماید خوب است اما نه  به صورت حتمی وفرض گونه.

3: نماز عصر. چهار رکعت فرض است وقتی ادائی آن معمولا از ساعت سه بعد از ظهر در زمستان وچهار بعد از ظهردرتابستان شروع میشود. دورکعت آول همراه سوره ودر دورکعت آن تنها الحمد شریف خوانده میشود.

 

4: نماز شام. سه رکعت فرض است ووقتی ادائی آن غروب آفتاب است تا قبل از ظاهز شدن ستاره ها در آسمان.

5:- نماز خفتن :-این نماز چهار رکعت فرض دارد ومانند نمازپیشین که دو رکعت اول آن فاتحه باسوره خوانده میشود ودورکعت دیگر بدون سوره أدا میگردد.سه رکعت وتر یعنی طاق واجب است اما بعضی مذاهب یک رکعت میخوانند. پیغمبر خدا حضرت محمد {ص} درموقع ضرورت نماز پیشین وعصر را یکجا وشام وخفتن را یکجا أدا نموده است وحال همه ساله طور نمونه درایام حج درروزعرفه این نماز ها چنین ادا میشود واما أهل تشیع طور دایم بین نماز ها جمع میکنند.

 

طریق ادائی نماز های پنجگانه.

 

نخست باید یاد آور شوم که همه نماز ها در اول به اساس فرمودۀ پیامبر خدا {فرضت الصلوت رکعتین فأقرت صلوت السفر وزیدت صلوت الحضر} دو رکعتی بوده به همین سبب نماز مسافر به حالت اصلی خود باقی مانده ونماز مقیم به سه وچهار ارتقا یافته است .به همین دلیل است که دورکعت را همیشه با سوره میخوانند ودررکعت های دیگر با قرائت سورۀ فاتحه إکتفأ مینمایند.که ذیلا تشریح میشود. که به ترتیب ذیل است.

1:نیت     2: اقامت مانند آذان با اضافۀ قد قامت الصلوت       3: بلند کردن دست ها برابر گوش ها والله اکبر یا تکبیر گفتن     4: بستن دست ها     5: دعای سبحانک اللهم را خواندن     6: بعد تعوذ وبسم الله سورۀ فاتحه را با چند آیت کوتاه ویا یک آیت دراز آژ قرآن تلاوت کردن    7: به رکوع رفتن وسه مرتبه تسبیح گفتن.   8: بعد درست استاد شدن وتسمیع گفتن.   9:  به سجده رفتن باز سه مرتبه تسبیح گفتن     10 : دوباره بالائی پاها نشتن وتکبیر گفتن  به این ترتیب رکعت اول تکمیل میگردد.ورکعت دوم به عین ترتیب أدا میشود.بعد از تکمیل نمودن رکعت دوم مینیشند وتشهد میخواند ودر ذیل این مطلب تشریح مرا تب فوق ذکر میگردد.

 

1:- نیت = نیت کردم اداسازم { } رکعت نماز وقت حاضر روآ وردم جهت خانۀ کعبه شریفه اگر باجماعت بود اقتدا کردم به امام حاضر را اضافه کنید.

2:- تکبیر تحریمه = الله أکبر این تکبیر روابط بیرونی راتحریم وارتباط را با خدا تءمین مینماید.

3:- دست راست بالای دست چب گذاشته میشود انگشت کوچک و انگشت کلان دست راست را به بند دست چب حلقه دهید البته زنان صرف کف دست راست رابالائی دست چب میگذارند. البته دست بستن یک ادب است لذا فرق نمیکند بسته باشد یا باز باشد. بالائی سینه باشد ویا بالائی ناف باشد.

4:- دعا = سبحانک اللهم وبحمدک وتبارک إسمک .تعالی جدک ولاإله غیرک.

5:- فاتحه . الحمد لله رب العلمین تا آخر.وبعد سورۀ کوتاه مثلا قل هوالله أحد……..

6:- تسبیحات رکوع =  سبحان ربی العظیم. رکوع فرض وتسبیح واجب است.

7:- تسمیع = سمیع الله لمن حمده ربن ولک الحمد.سنت

8:- تسبیحات سجده = سبحان ربی الأعلی. سجده فرض وتسبیح آن واجب است هر تسبیح که باشد.

9:- تشهد:- التحیات لله والصلوات والطیبات.والسلام علیک أیها النبی رحمت الله وبرکاته والسلام علینا وعلی عبادالله الصالحین ألشهــد أن لاإله الا الله والشهــد أن محمدا عبده ورسوله.

10:- درود ودعا = اللهم صل علی محمد وعلی آل محمد کم صلیت علی إبراهیم وعلی آۀ إبراهیم انک حمید مجید.وهم اللهم بارک علی محمد را میخوان وبا دادن سلام از نماز خارج میشود.

 وقتیکه از نماز خارج میشود چرا سلام میدهد؟ قبلا گفته شد که با تکبیر تحریمه از جهان وداع کرده بود وارتباط دنیارا برخود حرام گردانیده وحال که برمیگردد باید به أهل دنیا دوباره سلام بدهد.

سائر ارکان به تشریح کمتر نیاز دارد ودر صورت ضرورت به پرسش ها پاسخ داده میشود.

 

امنیت وافغانستان

ادامۀ حیات مطمئن، رشد وتکامل جوامع بشری در گرو نعمت امنیت است .انسانها در فضائی امن وإعتماد با همی میتوانند دست به دست هم داده چرخ تکامل وترقی را به گردش در آ ورند.  بدون نعمت امنیت ارتباط انسانها با خداوند ناقص وبا بندگانش ناممکن میباشد  وبه همین دلیل خداوند ج میفرماید{ فلیعبدوا رب هذالبیت الذی أطعمهم من جوع وآمنهم من خوف} یعنی به شکرانۀ نعمت امنیت خدارا پرستش کنید. لذا ارزش امنیت همه أبعاد زندگی انسانهارا إحتوا مینماید. پس میزیبد تا اول عوامل وانگیزه های بی امنیتی را در کشور ریشه یابی نموده  وراه های معقول منطقی وعملی را جهت تأمین امنیت وإعادۀ ثبات در کشور جستجو نمائیم.

 

اول ریشه ها ودلائل بی امنییتی در کشورقرار زیل است.

 

اختلافات ودوشمنی های محلی که از سه دهه به کشور به میراث مانده بود حل نشده است1

نفوذ ومداخلۀ کشور های همسایه در امور داخلی افغانستان.

حضور وفا داران القاعده وتروریزم در منطقه.

تصمیم گیری یکجا نبۀ دولت در عزل ونصب مسئولین ولایات وواحد های اداری بدون مشورۀ مردم.

برخورد نامناسب نیرو های حافظ صلح  خصوصا آمریکائیه با مردم.

خلع سلاح عمومی بدون در نظر داشت شرائط وأولویت ها.

بی کیفیتی وبی کفایتی ارگانهای امنیتی.

 

درین قسمت به تحلیل وبر رسی موارد فوق پرداخته راه های حل را با طرح روکرد ها وکار برد های نسبتا مؤثر پیشکش حظور تان مینمائیم.

 

1:- همه ما میدانیم که جهاد ملت قهرمان افغانستان نسبت ضعف رهبری  به یک بحران داخلی تبدیل شد که درنتیجه مردم ما خانه به خانه، قریه به قریه، قوم به قوم باهم در آویزشده ودشمنی آفریدند .ازان جائیکه دولت ها بر همه نقاط کشور تسلط نداشتند صرف با شعار های عفو عمومی صلح وآشتی ملی در حلقات دولت وآحزاب سیاسی إکتفا کردند وهر گز به سراغ مردم نرفتند در حالیکه دوشمنی وإختلاف تا هنوز بین مردم بجائی خود باقیست .همان است که یکطرف با دولت همکاری دارند وطرف دیگر با مخالفین دولت دست میدهند تا عقدۀ خودرا در مبارزه بارقیب نزدیک خود که با دولت مربوطاست رفع نماید.

راه حل- دولت باید در هر ولایت کمیسیون های صلح وآشتی را مؤظف وقریه به قریه به سراغ مردم برود اقوام،  قبائل وطوائف مخالف ودوشمن را باهم آشتی دهد وبا کمک مالی جبران خساره نماید جائیکه یکطرف قادر به پرداخت غرامت نیست دولت بخاطر صلح همکاری نماید.  مصارف جنگ را بالای مصارف صلح عملی بگذارد. دولت طرفه نرود مردم تا هنوز باهم دشمن اند قبل از آشتی در یک سنگر جمع نمیشوند.اگر یک جهت در پهلوئی دولت قرار گیرد طرف دیگر جانب مخالف را میگیرد.

2:- بخاطر جلو گیری از نفوذ افراد مضر بداخل کشور وکنترول مرز ها باید اردوئی ملی بجائی در گیری با پولیس ملی در بین شهرها درمرزهای کشوراستخدام شوند اردوئی ملی از بین شهر ها بیرون شود. ضرور نیست قل اردو ها من حیث سهمیه به حوزه ها وولایات تقسیم شوند باید وضع الجیش وسوق الجیش طبق ضرورت صورت گیرد نه سهمیه وسلیقه.

3:- تمرکز قوائی ناتو ونیرو های حافظ صلح در منا طقیکه گمان موجودیت القاعده وتروریزم است وبیرون کردن این نیرو ها از بین شهر ها ومناطق آرام. کار عمرانی را قوائی حافظ صلح به دولت واگذار کنند.تا وزارت های مربوطه از بی تکلیفی نجات یابند.

4:- در مقرری والی ها وولسوال ها اگر رائی گیری صورت نمیگیرد لا أقل نظر مردم پرسیده شود تا حاکمیت قابل قبول برای همه باشد.وقوماندان های امنیه با عادات ورواج های محیط محل وظیفه آشنا گردند.

5:- جلو گیری از تلاشی مردم توسط قوائی خارجی.  قوائی خارجی صرف از سلاح وتکتیک مدرن خود استفاده نمایند تلاشی را افغانها هم میتوانندإجراء نمایند زیرا بر خورد اهانت آمیز دوستان باعث تنفر وانزجار مردم از حکومت شده است.

6: – خلع سلاح بخاطر تأمین امنیت مفهوم کلی خوب دارد اما روی چگونگی وجز ئیات آن باید دقیقا غور شود. مثلا در مناطقیکه نیرو های مخالف والقاعده در کوه ها عملا وجود دارد  طرفداران دولت که مخالف سر سخت طالب ها بودند باید خلع سلاح نمیشد ند. تاختم نیروهای القاعده صرف به راجستر سلاح ها إکتفا میشد.این چنین خلع سلاح زمینۀ پایان شدن مخالفین را از کوه ها به قریه ها مساعد ساخت .ازان جائیکه در قریه ها ومناطق دور دست نیروی مسلح مخالف طالبان وجود ندارد طالبان بدون خوف آزادانه همه قریه هارا گشت میز نند وآنچه میخوهند دردل شب انجام میدهند ومردم بخاطر حفظ جان خود با طالبان همکاری مینمایند. .حال دولت مجبور میشود به ملیشه سازی مجدد به پرازد که تجربۀ نا کام است.

6:- ارگانهای امنیتی بی کیفیت بوده از لحاظ قابلیت های رزمی در مقابل طالبان ضعیف اند.واز طرف ارگانهای امنیتی نسبت به منافع ملت به منافع شخصی خودبیشتر می اندیشند .عادت ها ورسوم منفی را ایجاد نموده اند  مثلا سلاح ومهمات ومواد انفجاری را خودشان جابجا میکنند وبعدااعلان مینمایند  سلاح وتریاک را قبل از انتقال وبم را قبل از انفجار خنثی کرده اند تا امتیازات پولی ورتبوی بگیرند واز عاملین نام نمیگیرند گویا فرار کرده است. پس بهتر است بقایای امنیت ملی تصفیه شوند وبه وظایف دیگر گماشته شوند. افراد جدید ومطمئن تربیه گردد.

باید ارگان مظمئن وبا صلاحیت ایجاد شود که تمام مواد کشف شدۀ ممنوعه راضبط ونابود سازد تا دوباره مورد استفاده قرار نگیرد.

دولت وجود کدر های رهبری طالبان را در کابل تحمل مینماید باید در زابل هم از ایشان استفاده نماید .طور امتحانی ملا متوکل را به ارزگان والی مقرر نماید ونیرو های خارجی را بیرون آورد دیده شود که مردم قناعت دارند ویاخیر واگر به وجود متوکل امنیت بیاید وجلوی کشتار گرفته شود بهتر است متوکل از کابل به ارزگان وزابل برود