X

آرشیف

دیشب صدای باران
 
 
مثل همیشه بود
دیشب صدای باران
اما
چیزی به سان کودکیم با خود داشت
چیزی ز عهدِ پیری و مرگ من
دردوره های دیگر.
(())
دیشب صدای باران
روییده از گلوی غم وانتظاربود
وزقصه های گـُمشدگی لبریز.
(())
دیشب صدای باران
پژواکِ دردِ نامتناهی
تنهایی ستمگر و ژرفی بود
بوی جهانِ تلخِ مرا می داد.
(())
دیشب صدای باران
کوهی زخستگی جان
صد دل
شکستگی بود.
آلمان
دوهزارودوازده
 
X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.