آرشیف

2014-12-27

علم عبدالقدیر

دموکراسی یا انارشیزم

کراسی وانارشیسم دو مفهوم کاملا از هم جدا واز لحاظ هدف با یکدیگر متفاوت اند. ازان جائیکه در بر خی از مقاطع زمان سر حد دموکراسی  به انارشیسم می انجامد لازم است تا برای تشخیص دموکراسی طور حساب شده دقت کرد. مثلا کسیکه میخواهددولت را کوچک کند ویا تغیر دهد بجای آن چه التر ناتیفی دارد؟.شعار بدون طرح وبر نامۀ سالم ویا خورد کردن واز بین بردن دولت ویا هر نهاد دیگربدون داشتن گزینه وانتخاب بهتر از آنچه هست کشتی دموکراسی را به جای رساندن به ساحل نجات وپیروزی به دست طوفان انارشیسم می سپارد.همان است که میگویند * ترسم نرسی به کعبه ای أعرابی    کاین راه که تو میروی به تر کستان است ..لذا باید راه دموکرسی را از انارشسم  درست تشخیص وتمیز نمود چون اقدام منحرف انجام معکوس و منحرف دارد.

انارشست ها جزانفجار وتفرقه، نفرت وانزجار، ستیز قومی وتنش در روابط خارجی چیزی دیگری بجای دولت نمیگذارد .در حالیکه دموکراسی بجای دولت مردم را جای گزین مینماید که بنیادش بر سازش،  پر کردن خلاء دولت،  از بین بردن شکاف قومی وتنش زدائی در روابط خارجی است.

 یک حرکت ویا نهضت که با شعار دموکراسی وارد کار زار سیاسی میشودباید با پر کردن خلاء ها وتکمیل نارسائیها نقش تعین کنندۀ خودرا در معادلات سیاسی ایفا نماید در غیر آن با سر وصداها وژستهای سیاسی وما جرا جویانه از دائرۀ تأثیر گذاری خارج ونقش تعین کنندۀ خودرا از دست میدهد. با تثبیت ویژه گی های ثابت ومؤثر نهضت های آزادی خواه میتوان گفتار وکردار مدعیان دموکراسی را به قضاوت گرفت ودموکرات واقعی وتقلبی را را در بوتۀ نقد به سنجیم وغربال کنیم.

گاهی اتفاق می افتد که شخصیت های حقیقی ویا حکمی در نقش اپوزیسیون دولت با استفاده از دموکراسی دولت هارا زیر فشار قرارا میدهند این روش وقتی مؤثر واقع میشود که اپوزیسیون ها هم ویژه گی های را من حیث پشتوانه وتکیه گاه خود داشته باشند  والا ضعیف تر ها به اصلاح ضعیف ها قادر نخواهند بود که به بر خی از تکیه گاها ی ضروری برای  اپوزیسیون ها ذیلا  اشاره میکنیم.

1:- داشتن پایگاه اجتماعی   میزان آراء مردم

2:-داشتن ارتباط قوی ومستقیم با بدنۀ اجتماعی خود

3:- قدرت سازماندهی وتوان بسیج وبه حرکت در آوردن نیروها

3:- داشتن چهره های شاخص ،خوشنام وشناخته شده

5:- بر خورداری از حد اقل مدیریتی برای حل وفصل کردن امور اداری..

با آنچه گفته آمد میتوان گفت که تنها شعار ویا در دست داشتن بنگاه های خبری برای رشد دموکراسی ونهایتا پیروزی یک اپوزیسیون کافی نیست .در کشور های که مخالفت علیه روکرد های دولت صورت میگیرد دقیقا نیاز وخواستهای اکثریت ملت در شعار ها تجلی می یابد. بناء هدف از تحقق دموکراسی  سقوط نظام ها نیست بلکه تغیر ساختار وشیوۀ رفتار نظام از اهداف دموکراسی است. در صورتیکه حکومت قادر وحاضر به پاسخگوئی نیاز های ملت باشد برای سر نگونی آن هیچ نیاز نیست مگر اینکه هدف مطلقا رسیدن به چوکی وقدرت باشد. . شاید کسانی باشند که با شعار دموکراسی به سراغ سرنگونی نظام ها ورژیم ها میروند وتنها جا نشینی خودرا به جای رژیم  تحقق دموکراسی میدانند  که دران صورت باید خطرات ناشی ازین قیام هارا پیش بین بود .شاید در طول تاریخ مشاهده کرده باشید که مبارزه تا سقوط حتمی نظام منجر به انارشسم شده آن وقتی است که مدعیان دموکراسی صرف سرنگونی رژیم وجاگزینی خودرا مطرح مینمایند. که باز هم از شعاردموکراسی سوء استفاده صورت میگیرد.

چیزی دیگر که ضرورت به غور ومداقه دارد این است که دموکراسی در هر کشور مطابق به اوضاع واحوال حاکم دران رشد وتوسعه می یابد یعنی رشد دموکراسی متناسب وموازی با رشد همه زیر بنا ها وسا ختا رهای حیاتی همان جامعه است. لذا نمیتوان گفت دموکراسی افغانستان کاپی از دموکراسی غرب شده میتواند هر گز نه.. در افغانستان مردم تا هنوز از نعمت سواد بهرمند نشده اند کجا باشد که مسائل جامعه شناسی واولیت های زندگی مردم در قالب بر نامه های یک نظام را بر رسی کنند بناء تطبیق دموکراسی در افغانستان بسیار آهسته وتدریجی وحتی آزمایشی میتواند راه طولانی اش را طی نماید والا هر لحظه این شعار نا مأنوس برای افغانها فا جعه آفرین خواهد بود .در کشور چون افغانستان هما ن طوریکه دیکتاتوری نوع طالبان کشنده است شعار دموکرات های افراطی که از مظاهر دموکراسی غرب ذوق زده شده اند نیز پیامد مطلوب ندارد.اگرباز گذاشتن جلوی مردم زیر شعار آزادی ودموکراسی به انارشسم بانجامد ومانند امروز از کنترول خارج شود طوریکه در بر خی ولایات باعث تشدید جنگها ورشد جنایات جنگی ودر شهر هاباعث لجام گسیختگی، فر هنگ فروشی و ترویج مفاسد اخلاقی شده لازم می افتد بجای رفورم واصلاح دموکراسی به رفورم دیکتاتوری روی آورد تا لا اقل دوباره به آفت حکومت های محلی وخود کامه گیر نیافتیم ودولت یکپارچه را دوباره پارچه پارچه نسازید.