آرشیف

2014-12-20

علم عبدالقدیر

حکمت زیور دعوت

يكي از عوامل ضعف در اثر گزاری دعوت  عدم آشنائي برخي از دعوتگران و مبلغان از رهنمودها  و شيوه‌هاي حكيمانه  است كه پیامبر بزرگوار اسلام با الهام از هدایات سعادت آفرین پروردگار  در راه دعوت و اصلاح امت بكار می‌گرفتند.بهترین زیور وجوهر دعوت حکمت وحسن بیان است آنجا که خداوند میفرماید(أدعوا إلی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة) دعوت کن براه پروردگارت با دانش وحکمت وصحبت نیکو  که بر دل وجان مخاطب اثر بگذارد.مسلما نهال دعوت از حکمت ومنطق برهان، صحبت نیکو ثمر میگیرد.
 
حکمت وموعظه حسن در دعوت چیست؟
حکمت: یعنی درک وتشخیص خلق وخوئی مدعوین، انتخاب وقت مناسب برای دعوت، مراعات أهمیت وتشخیص اولویت ها. موعظه حسنه یعنی  استفاده از تلمیح واشاره بجای تصریح تا جائیکه ممکن باشد نصیحت بخاطر اصلاح گری نه عیب جوی.و  شایستکی جدال یعنی تعهد و التزام به منطقی بودن، دوری از خشونت وچشم پوشی از مسائل کوچک بخاطر مسائل بزرگتر با نرمش وملاطفت است. ،علاوه از منطق وبرهان قوی، کردار وگفتار پسندیده ونیکوی داعی نیز اثر خاص خود را در جلب وپذیرش مخاطب دارد یعنی هر دعوتگر باید در دانش وحکمت و اخلاق نیکوالگو ونمونه بوده جلوه های کردارش مؤید گفتارش باشد.
 
تشخیص مخاطب
تشخیص مخاطب یکی از شاخصه های حکمت است  باید داعی بداند کسیکه دعوت میشود در کدام بعد از ارزش های معنوی کمبودی داشته وتا چه پیمانه نیاز به دعوت دارد تا این دعوت نواقص را رفع وکمبودات را تکمیل نماید نه اینکه تلاش بخاطر عیب جوئی ویا تحصیل حاصل باشد، دعوت از گمراهی به سوی هدایت از زشتی بسوی  نیکوئی ووادار ساختن منکر به إعتراف به حقیقت بر اساس برهان ودلیل است.از طرف دیگر درک ظرفیت واستعداد مخاطب بخاطر پذیرش ،جذب وهضم مطلب از أهمیت با سزای بر خوردار است ، گاهی میشود مخاطب بخاطر سنگینی مسئولیت از پذیرش آن شانه تهی میکند در چنین حالتی باید سهلترین مفید ترین وپر جاذبه ترین مسئله را تلقین کرد وبعد از آمادگی وإحیای احساس پذیرش آهسته آهسته نیاز های معنی اش را با منطق وحکمت ارائه نمائیم.ازلحاظ نمونه های دینی روش دعوت شخص پیامبر بزرگوار اسلام برای ما راغ هدایت است.که میفر مایند( یسروا ولا تعسروا سکنوا ولا تنفروا)یعنی دعوت آسان با آرامش واطمینان روحی بهترین روش است.اگر بحرمت شراب نگاهی بیاندازیم می بنیم در اول بجای ممنوعیت شراب اول مخمر ومسکر را از نزدیک شدن به نماز  بر حذر میدارند در قدم بعدی  میفر ماید در شراب وقمار گناه سنگین است البته منافع هم برای مردم دارد ودر مرحله سوم میفر ماید اینها پلیدی از عمل شیطان است باید جدا از ایشان پرهیز کنید.در قرآنکریم واحادیث پیامبر بزرگوار اسلام با این موارد بر میخورید که تردید شارع را نشان نمیدهد بلکه شرائط زمان ووضعیت مخاطب در نظر گرفته شده .البته مثال ساده تر این است وقتی کسی در یک کلوپ ورزشی شامل میشود اول چیز های سنگین را تمرین نمیکند بلکه از نرمش ودوش عادی شروع میشود تا اینکه از لحاظ جسمی آمادۀ تمرین های بزرگ گردد وروح انسان نیز آهسته آهسته صیقل می یابد.
 
دعوت به چه؟
قبلا عرض شد دعوت مطابق مقتضای حال مخاطب صورت میگیرد  یعنی دعوت زدن تیر در تاریکی نیست اگر تشخیص نیاز ضعیف باشد طبعا استدلال هم ضعیف وبی مورد خواهد بود مثلا شخصی در مورد اوقات نماز دچار اشتباه است ویا در ادای زکوة تنبلی میکند  وما آنرا به توحید ومیعاد وقبول رسالت دعوت کنیم شاید بنام امر معروف کاری انجام داده باشیم اما نه مؤثر.ویا کسیکه از خدا ورسولش منکر است ما از قوت منطق وفصاحت زبانش میترسیم به سراغ کسی میرویم که تمام گفته های مارا با اشارۀ سر تأئید میکند.،در عصر امروز بسیاری از واعظان خوش دارند تبلیغ ودعوت شان در محدودۀ مسجد ومحراب ومنبر باشد ومخاطب هم کسانی باشد که از ته دل به اسلام وارکان ان عقیده دارند.طوریکه نماز گزار را به نماز تشویق میکنند و از عواقب بی نمازی انذار میفر مایند وبه همین تر تیب روزه دار را به روزه گرفتن.آخر نماز گزار فکر میکند من فضائل وارکان نماز را فهمیده به اراده وتصمیم به مسجد آمدم تا دنیا وآخرتش را سامان بخشد و حالا واعظ محترم آنقدر توبیخ وتهدید میکند مثل اینکه من را به زور به مسجد آورده باشد وسال ها میگذرد با این دور وتسلسل دعوت از دائره مسجد فراتر نمیرود.لذا بهتر این است بجای بر شماری أجر عامل وجزای تارکین بر نامه تعلیم وتربیت با فلسفه وحکمت بیشتر در دستور کار داعی قرار گیرد.اگر در جماعتها  فرصت صحبت  باشد روی  بر رسی وچگونگی حل مشکلات اجتماعی ورفع نیاز مندی ها تمرکز صورت گیرد واگر کسی به نماز نیامده ویا درامتثال سائر احکام شرعی کوتاهی کرده درانصورت بایست داعی محترم با منطق واستدلال قوی به سراغش برود.برای اینکه دعوت وموعظه جا بیافتند واثر خاص خودرا داشته باشد وموعظه مطابق به نیاز آن صورت گیرد نه اینکه آنچه در خانه تکرار کرده ایم باید حتما تبلیغ کنیم.
 
پاسخ به مقتضای حال مخاطب
پیامبربزرگوار اسلام برای هر مخاطب ویا سائل جواب مطابق مقتضای حال شان ارائه میفر مودند.وقتی در احادیث رسول کریم ص  دقیق شویم می بینیم که ایشان مسائل مختلفی را بهترین أعمال بحساب آورده اند.مثلا فرموده اند بهترین أعمال ادای نماز بوقت آن است، ویا بهترین أعمال نیکوی به پدر ومادر است ویا جهاد فی سبیل الله ویا حج مبرور و گاهی صدقه در راه خدا، سخن نیکو وتلاوت قرآن ویاامثال آن پاسخ های مختلف پیامبر اسلام به معنی شک وتردید آن در مورد بهترین أعمال از منظر تعالیم اسلام نبوده بلکه هدف تشویق مخاطب به امری بوده که در آن کوتاهی کرده ویا انذار از امر ممنوعه بوده که سائل ویا مخاطب با آن عادت داشته.شاید کسی به نماز های پنجگانه پابند بوده واما در برابروالدین ادای مسئولیت نمیکرده بناءٌ پیامبر اکرم ص برای این شخص بهترین أعمال را نیکوی به پدر ومادر را توصیه فرموده اند طوریکه برای بخیل صدقه وبرای تارک الصلوة ادای نماز بوقت وزمانش را بهتر دانسته اند.به همین تر تیب به فضیلت علم ودانش تأکید ورزیدند.این تشخیص را در دعوت حکمت گویند واگر یک واعظ وداعی شخصی را که صادق است وهمیشه به پدر ومادرش توجه دارد باز هم مسئله صداقت وبر الوالدین را تأکید کند معنی اش این است که نواقص ونیاز های مخاطب را درک نکرده واز حکمت در امر دعوت عاری است لذا چنین دعوتی اثر آن خیلی ضعیف وچه بسا اوقات نتیجه معکوس میدهد.
 
مخاطبین دعوت پیامبر ان
هر چند در عصر حاظر بیشتر واعظ داریم تا دعوتگر ولی بحث ما دعوت ودعوتگر ومخاطبین است.پیامبر بزرگوار اسلام منکرین را دعوت ومسلمین را تعلیم وهدایت میکرد.در صورتیکه دعوتگران عصر ما را با منکر وکافر کاری نیست سر وکار شان با مسلمانان است.پیامبر اسلام قوی ترین هارا بخاطر هدایت انتخاب میکرد مانند امپرطور فارس وروم وشاه هان قدرتمند دیگرو خداوند ج به حضرت موسی میفرماید برو به طرف فرعون که او سر کشی کرده…ویا مخاطب حضرت ابراهیم نمرود ها واز حضرت محمد ص  ابولهب ها وابوجهل ها بوده بناءٌ مسئله دعوت مسلمانان به اجرائی احکام شرعی تحصیل حاصل است مسلما نان باید تعلیم داده شوند تا به حکمتها و.اسرار احکام آشنا شوند. شما فکر کنید .  گاهی مبلغین تبلیغ میکنند  با کافر تماس نگیرید که کافر میشوید البته این اندیشه از ضعف منطق وسستی برهان وحکمت ناشی میشود کسانیکه توانائی ارائه منطق وتوضیح حکمت های احکام دین را ندارند به این بهانه از مسئولیت ادای رسالت شانه تهی میکنند.
 
خاطره
بدون شک ما از نسلی هستیم که طفولیت ما در ابهام، جوانی ما در افراط وکبر سن ما با تجربه وندامت همراه بوده وهست. روزی یکی از ازدوستانم را که در مرحله افراط قرار داشت گفتم بیا بجای اظهار تنفر و بدگوئی از خلقی وپرچمی ویا هر منکر دیگر برویم  از نزدیک با ایشان صحبت کنیم ودلائل انکار شان را بشنویم وما هم هر چه در چنته داریم برای شان وانمود سازیم در پاسخ گفت: نه خیر اگر با آنها نشستی گمراه میشنوی  بخاطریکه ما وشما مثل آب زلا ل وروشنیم وآنها آب تیره وگل آلود واگر با آنها نشستیم ما هم تیره وگل آلود میشویم.من گفتم اگر این منطق درست میبود پیامبران گاهی بخاطر هدایت مستکبرین چون فرعون ونمرود وابوجهل ها کمر همت نمی بستند.بیا بگوئیم ما شمع پر فروغیم که با رفتن ما هر گوشه تاریک روشن میشود.چرا ما اینقدر ترسو ومحدود بخودیم  وچرا مخاطب ما کسانی باشد که از ما صالح تر ونیکوتر اند گفت برادر پیامبر پیامبر بود وخدا همرایش بود ما چه؟ باز گفتم نه خیر میترسم پای منطق وحکمت ما در برابر شان لنگ است واز روبرو شدن میترسیم گفت والله نمخیواهم رنگ ایشا نرا ببینم.بریم برادران مسلمان خودرا به اتحاد ووحدت دعوت کنیم.کافر کافر است مسلمان نمیشود.خوب اگر این منطق باشد مسلمان هم مسلمان است به دعوت وتشویق ما نیاز ندارد. باز میگوید بسیاری  ها منافق اندکلیمه را از ترس گفته وایمان از حلقوم  شان پایان نمیرود که در خانه دلش جا پیدا کند.خوب این را از کجا فهمیدی دستور دین این است کسیکه کلیمه گفت وارکان را بجا آورد بر ماست تا احترامش را بجا آوریم نه اینکه خودرا جنتی ودیگری را دوزخی معرفی کنیم.اصلا تبلیغ بیش از حد دوزخ وعذاب هم منافی حکمت وروش دین است.خداوند ج میفر ماید رحمت من وسیع است وعذاب من بکسانیکه بخواهم میرسد.لذا تبلیغ به جنت باید بی دریغ و به گستره رحمت بیکران الهی باشد وبه دوزخ  محدود ومشخص.
 
کیفیت در اسلام
پیامبر بزرگوار اسلام به شایستگی و ومعنویت افراد ارزش بی نهایت قائل بودند هر گاه مؤثریت را در غیر مسلمان هم می دید آرزو داشت تا مسلمان شود وخدمتی به اسلام انجام دهد چنانچه از خداوند ج طلب فرمود تا اسلام را با مسلمان شدن حمزه وعمرشوکت وعزت بیشتر بخشد وبا آنکه حضرت عمر قصد شهادت رسانیدن پیامبر اسلام را داشت ولی بعد از مسلمان شدن پیامبر اسلام وصحابه کرام قطع نظر از گذشته ایشان به کیفیت وخلاقیت آن ارزش قائل بودند وبه همین تر تیب حضرت خالد قبل از مسلمان شدن از دشمنان سر سخت اسلام  ومسلمانان بود ودر غزوه أحد بسیاری از صحابه توسط خالد ابن ولید به شهادت رسیدند واما بعد از آنکه مسلمان شد حضرت پیامبر بزرگوار اسلام آن را فر مانده عمومی لشکر اسلام معرفی نمود  ونسبت رشادت ودلاوری وصداقت که داشت باعث پیشرفت اسلام گردید.اینها رهنمود ها والگوی های است که از پیامبر اسلام به ما به میراث مانده که باید در روشنی  عملکر ایشان با واقعیت ها بر خورد وتعامل داشته باشیم.حالا هم مسلمانان باید توانای جذب وپذیرش عناصر ونیرو های مؤثر وبا کیفیت را داشته باشند نشود بخاطر ترس از موقف وچوکی به بهانه گذشته از حضور شخصیت ها وافرادمؤثر در صحنه جلوگیری کنند.چنانچه روزی  در پیشاور وضعیت یکی از إعضای شورای إجرائیه یک حزب را بسیار ضعیف یافتم پیشنهاد کردم این دوستان وقتی مسئولیت کار های بزرگ را به عهده گرفتند که افراد مؤثر وبا دانش کمتر در پیشاور بودند نمیشود این مهره های کهنه وبی کیفیت تبدیل شود؟ یکی از همسنگرانم گفت نه خیر مگر در قرآن شریف نخوانده ای که خداوند ج فرموده( السابقون السابقون ألئک المقربون} اینها چندین سال قبل به پیشاور آمده اند حالا کسانیکه تازه آمدند جای شانرا بگیرد ظلم است.گفتم اینهایئکه عابد وصالح اند وسابقه هجرت وجهاد دارند در نزد خداوند ج مقرب اند اما صلاحیت مدیریت ورسیدگی به امور مردم را ندارند مگر این حدیث را نشنیدی که پیامبر بزرگوار اسلام خطاب به ابوذر غفاری فرمود (قسم بخداست که آ فتاب طلوع نکرده بالای کسیکه از تو با تقوی تر باشد اما هر گز ترا مسئول امور مسلمین نمیسازم. دلیلش این بود که ابوذر ضعف مدیریت داشت .یعنی تقوی چیزی ومسئولیت ومدیریت چیزی دیگریست .جائیکه مدیریت و مسئله خدمت به مردم و رسیدگی به امور مسلمین مطرح میشود باید شاخصه های قوت اداره بیشتر در نظر گرفته شود.
حسن ختام:این روز ها روز هشتم مارچ ویا روز تجلیل از روز جهانی زن در راه است .از آنجائیکه حقوق وجایگاه وموقعیت زن در جامعه ما با رسوم وعنعنات آمیخته شده وگاهی این نا رسائیهارا به دامن دین وعیقده پاک میکنند ایجاب مینمود تا بخاطر ایجاد روحیه مسئولیت متقابل بین مردان وزنان افغانستان از دید دین وجامعه شناسی مقالات تحریر گردد اما دریغ که نسبت ضیقی وقت نتوانستم درین راستا ادای مسئولیت نمایم.
 
اصل مطلب
برخی از خواهران ما از جمله فرشته صدیقی با بر شماری  نا هنجاری های زیاد از وضعیت بد زنان در افغانستان سر تکان داده  وبا بر داشتی که از مناسبات حاکم در جامعه داشته مردان را بیشتر عامل بد بختی زنان ودختران معرفی کرده است.از نظر من خوب است تا زنان ودختران بیشتر ازین بنویسند تا به فهمیم در خانه دل هم نوعان ما کدام دانه ها جوانه زده وبر ماست تا همه را یاد داشت ووارد یک گفتمان واقعی ومنطقی سازیم وبا در نظرداشت شرائط اجتماعی، کلتوری وعقیدتی وحتی صنعتی واقتصادی پاسخ قانع کننده وبهتری ارائه گردد تا بجای تنفر وبد بینی محبت ودوستی بیافریند.یقینا خواهر ما طور خاص ویا عام از شرائط حاکم در کشور متأثر است باید جواب آنرا در یابد.از طرف دوستان بجان ده وشهر گشتند اگر  انسان نباشد نه ده خوب است ونه شهر هردو از عمل انسان متأثر است.جزء خالق بی نیاز هیچ چیزی مطلق نیست همه خوبیها وبدی ها نسبی است.ادامه بحث را میگذاریم به نوبت بعدی.