آرشیف

2016-8-22

ف. بری

جنـــگ قــــــــــدرت

جنگ قدرت است دراین ملک خلق حیران گشته است
نعش پر خون وطن پامال گرگان گشته است

چنگ ودندان می نمایانند به هم با کین وآز
تا برند سهمی بساط چور ارزان گشته است

ملک بی قانون، نه وجدان است اینجا نی حیا
هر چپاولگر امیرو شاه و رهبان گشته است

هریکی خواهد بساط خویش بر خوان دغا
این وطن براهل عرفان همچوزندان گشته است

سالها کشتند و خـــوردند و ببردند زین دیار
دزد وغارتگر کنون قارون دوران گشته است

چونکه ملت خواستارعدل وانصاف است کنون
پای دزدان ازعقوبت سخت لرزان گشته است

فقر و ظلمت میکند بیــداد به هر کنج و کنار
چون صلای کار بدست دزد ونادان گشته است

وای به حــــال ملت افغــــان بدست ناکسان
اینچنین رسوا و مجبور و پریشان گشته است

این وطن خواهان نظم و قدرت است ای هموطن
برستیز برفتنه و جهل ملک ویران گشته است

با سلاح عـــــــلم و دانش با نــــوای همدلی
ملت اگاه به درد خویش درمان گشته است

وحدت و حب وطن باشد بری راه نجات