آرشیف

2014-12-20

علم عبدالقدیر

تحلیل رسانه ای از مقام زن

 

وز هشتم مارچ بنام روز تجلیل از حقوق و مقام زن در جهان مشخص شده است . اما من برای زنان روز مشخص را قائل نیستم وطرفدار تجلیل رسانه ای از مقام زن نیز نمیباشم. به نظر من نگاه ژرف وعمیق وبر رسی تاریخ پر نکبت زنان و پرداختن به وضعیت ناگوار ایشان درین جهان پهناور در یک روز کار ساده ای نیست لذا  تخصیص یک روز برای زنان ،آنهم در جهان مطبوعات در برابر همه مظالم ونا رسائیها بازهم جز اهانت وتحقیر بمقام زن چیزی بیش نیست.. من به بهانه این روز توجه صادقانه وعاری از ریاء  هموطنان خود را به زنان اسیر ودر بند کشوری خودم جلب مینمایم، که در یک گوشه کشور به سن پنج سالگی مورد تجاوز جنسی هم نوعش که نباید انسانش خواند قرار میگیرند . من توجه شمارا به مظلومیت زنی معطوف میدارم که از طرف موجود وحشی ای بنام مرد زنده مثله میشود. مردیکه خودرا پیرو دین اسلام میداند، دینی که مثله دشمنانش را نیز روا نمیدارد ولی این مدعی دین ومتمسک بقرآن، دوست هم آغوش وشریک زندگی اش را زنده مثله میکند  گوش وبینی آش را می برد وپوست بدنش را بر میکند ؟؟؟ من میخواهم هم میهنانم بحقوق زنانی فکر کنند که در گوشه دیگر کشورشان با آتش وتنور هم آغوش اند و با پناه بردن به جهنم دنیا وآتش زدن پیکر وجود شان  خودرا از ظلم وستم مردان جاهل ووحشی صفت نجات میدهند و بازهم همین مردان خبر ساز با نمایش خرمن آتش در مطبوعات حق زنان را ادا شده حساب میکنند. ومن از مظلوم زن افغان صحبت میکنم که در گوشه دیگر کشورم شب وروز در خدمت حیوانات است و بجای تر بیت انسان به تر بیت حیوانات می پردازد..زنا نیکه نماز را نمیدانند واز قلسفه نظام آفر ینش که با کلیمه إفرأ آغاز شد{خواندن ونوشتن}  آگاهی ندارند.زنانیکه در قراء وقصبات بنام جنس غیر مطهر ونا پاک حق دست زدن بقرآن پاک این کتاب الهی را هم ندارند.ولی می زیبد بحال زنان فکر کنیم که در گوشه دیگر کشور ما همیشه بیابانگرد وصحرائی اند.همه بار زندگی را بر سر وگردن حمل میکنند تا برای مردان آذوقه وهیزم جمع آوری کنند، مردانیکه زیر شعار اسلام وغرور دینی لنگی را بر تارک بی مغز شان کج گذاشته اند.ای کاش این أعمال زیر شعار اسلام ،در کشور اسلامی وپیرو قرآن شکل نمیگرفت. امید وارم همه شخصیت های مؤثر و مسئولین در هر منصب که قرار دارند راه معقول ومنطقی را در جهت نجات زنان کشور ازین وضعیت نا گوار جستجو کنند. بجای شعار وتبلیغ راه های علمی وعملی تأمین حقوق ابتدائی زنان را بدون ا جتماع ومظاهره وتبلیغ، چهره نمائی ودرشت کردن رگ گردن به  برای شان آماده سازند. حقوقیکه میتواند در چند بند کوتا خلاصه شود.

1- زمینه سازی برای فراگیری علم ودانش.

2- ایجاد تمام زمینه ها در جهت رشد شخصیت معنوی ومادی زنان.

3 – ایجاد زمینه های مناسب شغل در محیط خانه وبیرون از خانه مطابق میل واستعداد شان .

4 – حمایت از مادر وطفل خصوصا در ایام بار داری وقائل شدن حقوق برای اطفال تا سن مشخص.

5 – توضیح وتفسیر حقوق حقه زنان وتأسیس محاکم خاص برای شان وداشتن وکیل مدافع در هر زمان.

6 – آگاهی عامه هم برای مردان وهم برای زنان در جهت باطل شناختن عادات ورسوم غیر دینی وغیر مدنی که در جامعه من حیث اصل پذیرفته شده وحقوق زنان را پایمال میسازد.

.7- ایجاد مراکز امداد رسانی ودستگیری زنان بیوه، کهن سال وبی سر پرست  وایجاد بیمه های صحی وخدمات اجتماعی .

8 – بر رسی مجدد حقوق حضانت وسر پرستی اطفال توسط مادران تا سن مشحص.

9 – فهماندن مردان بر اینکه دادن نقفه، سکنا ولباس برای زنان امتیاز اصافی نیست که در بدل منت برای شان داده شده، بلکه حقوق حقه زنان است که در برابر تدبیر امور منزل وتمکین در برابر مردان.از طرف خدا ،رسول وقوانین نافذه کشور برای شان منظور گردیده.

10 – ودر نهایت فهمانده شود که پیغمبر اسلام ص فرموده{خیارکم خیارکم لنسا ئیهیم} بهترین شما کسیست که در برابر زنان حود رفتار بهتر داشته باشد. این موارد طور نمونه عرض شد.

چرا تنها هشت مارچروز هیچ مارچ را کسانی بنام روز جهانی زن وضع کرده اند که بیشترین ظلم را بر زنان روا داشته وبا تعین این روز بنام روز زن باز هم از حیثیت زنان بهره گیری میکنند . تمام تولیدات خودرا در همین روز بنام هدیه وتحفه برای زنان بفروش میرسانند .این طیف در گذشته بنام عقیده زنان را زنده بگور میکردند وحال که زمان سرمایه واقتصاد است حق ایشان را در گردش چرخ اقتصاد خود می بینند. . لذا از نظر من نه تنها هشت مارچ بلکه هر لحظه ودقیفه وهر ساعت ثانیه باید در گرو عظمت وبزرگواری آغوش پر مهر مادر وعاطفه زنان پاک دل ونیک سر شت باشد.

 برجسته ساختن این روز بنام روز زن بخودی خود  ترویج کلتور تبعیض جنسیتی است وبه سادگی می رساند که مدعیان شعاری حقوق زن در مورد زنان اندیشه وبر خورد دوگانه دارند وحتی در همین روز برای زنان رخصتی قائل نیستند زنان در صنایع سنگین عرق می ریزانند ودیگران بنام شان ترانه می سرایند. همه روز ها روز زن است وزنان میتواند در هر لحظه ودر هر مقطع زمان از مقام ومنزلت خودبنام کانون خانواده وآغوش پر عاطفه انسانیت دفاع کنند وبه آن افتخار نمایند. این روز را هم کسانی در تاریخ برجسته ساخته اند که عامل اصلی ظلم واستبداد علیه زنان بوده اند .چنانچه دوستان در مقالات شان در مورد وضعیت زنان کار گر دریکی از فابریکه های بافندگی نیو یورک آمریکا وانگیزه های تأسیس آن روز را بنام روز جهانی زن نوشته اند که تکرار آن تحصیل حاصل است. و فعلا هم تمام حقوق وامتیازات قائل شده به زنان در زیر شعاع این روز نهفته است ویک تسلیت خاطر ونوازش روحی برای این جنس ازنوع  بشریت به حساب میرود والا  ظلم، تجاوز، تخطی وحق تلفی در مورد زنان چندان کاهش نیافته است.

کشور های مترقی جهان در شعار از تساوی حقوق وبرابری بین زنان سخن میگویند واما در عمل زنان را جنس دوم وقشر زیر دست کی پندارند . نمونه روشن این تفاوت را در بزرگترین کشور جهان که پرچمدار دموکراسی ومدافع حقوق زن است می بینیم، مثلا در تاریخ چند صد ساله آمریکا ما شاهد آن نبوده ایم که طور نوبتی زنان بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زده باشند وهمیشه مردان صاحب این چوکی بوده اند واگر کدام زن بحیث وزیر خارجه ایفای وظیفه نموده  آنهم بدست یکمرد ویا رئیس جمهور انتخاب ونصب شده است که باز هم منت دار وگوش بفرمان مرد است وبه همین تر تیب در تمام کشور های مدرن وپیشرفته اروپائی زنان بحیث ملکه یک نقش سمبولیک وتشریفاتی را داشته و در اداره وتصرفات کلی کشور داری نقش شان بسیار ضعیف وکمرنگ است.

آیا زنان ومردان با هم تفاوت دارند؟

اگر ادعا کنیم که هیچ تفاوت بین زن ومرد وجود ندارد از حقیقت  ونصوص صریح قرآنکریم إغماض وچشم پوشی نموده ایم همان است که میگوئیم تفاوت بلی، نه تبعیض. در بین زنان ومردان تفاوت های وجود دارد که این تفاوت ها هر گز از مقام انسانی زنان چیزی نمیکاهد. وحقوق ایشان را پایمال نمیسازد ودر مواردیکه عده ظاهر بین آنرا تبعیض می پندارند مانند شهادت  دوزن در مقابل یک مرد ویا مسئله میراث وامثالهم مسائل اند که باید با سائر حقوق مقایسه ومحاسبه گردد که با بر شمردن حقوق دیگرإ ذعان میکنیم تعادل حفظ شده است .اگر یک دختر به اندازه نصف پسر مستخق میراث است بخاطریکه مسئله نفقه، مسکن ولباس بدوش مردان است. واگر شهادت دو زن معادل یکمرد حساب شده این یک امتیاز است نه توهین چون دین کوشیده مسئولیت را از دوش زنان که کانون اصلی خانواده اند بر دارد ویقینا زنان تکالیف شرعی دارند که روحا ایشان را میآزارد وسبب فراموشی شان میشود البته این قضیه یک امر کلی نیست میشود یک زن همه چیز را برای همیش در حافظه نگهدارد اما به طور غالب چنین است که زنان بیشتر از مردان فراموش کار اند.

تفاوت ها وتناسب هائیکه در اسلام بین زنان ومردان رعایت شده به تحقیق وبر رسی دانشمندان متخصصین ومحققین  نیاز دارد که من درین نبشته نمیتوانم به همه ابعاد آن به پردازم وآنچه را لازم میدانم بنویسم این است که دین اسلام آفرینش مرد وزن را از یک سرشت میداند ودر سرشت وعنصر آفرینش بین شان هیجنوع تبعیض را قائل نیست وبا در نظر داشت این أصل توهم تبعیض وجدائی بین مرد وزن در حوزه حقوق کاملا از بین میرود، واسلام اولین دین بوده که زنان را از زنده بگور شدن نجات داد وایشان را مانند مردان صاحب حقوق وامتیاز خوانده است. اگر زنان مانند مردان بکار های شاقه صنعتی سوق داده نمیشوند ویا در جنگ ها شر کت نمیکنند زادۀ همین تفاوت است که انکار آن دلیل عقلانیت وشاهد عدالت پسندی نخواهد بود.

جهان چون چشم وخط وهال وابروست     که هر چیزش بجای خویش نیکوست.

تبعیض به دلائل فزیکی مردود است.

برخی از روشنفکران ویا دانشمندان دین تبعیض وتفاوت را بر اساس تفاوت های فزیکی وبیولوزیکی در بین زنان ومردان روا میدارند وعدالت را با ملاک تناسب وحقوق طبیعی تفسیر می کنند. یعنی زن ومرد به دلیل تفاوت های بیولوژیک ونیازهای روانی خاص خود حقوق متفاوتی پیدا می کنند، گرچه طرفداران حقوق زن در عصر جدید برخلاف دوره های اولیه جنبش فمنیستی تفاوت های طبیعی را انکار نمی کنند ولی معتقدند دایره تفاوتهای دوجنس از مشترکات انسانی آنها بسیار کمتر است. طرفداران حقوق زن هرگزبه دنبال برابری درانجام کارهای بدنی سخت وماموریت های طاقت فرسا برای زنان نیستند ولی اینکه زنان ذاتا توانایی های عقلی وصلاحیت اموراجرایی درتصدی مدیریتها را ندارند مورد قبول نیست وبا مشاهدات ما در این عصر همخوانی ندارد. ووجود زنان مبتکر وپیشتاز بر صحت بودن این فرضیه خط می کشد.

اگر ملاحظه عواطف بیشتر زنان باعث محدودیت آنها از مشارکت در صحنه های تاثرآور جنگ بعنوان سرباز می شود یا حضور آنها در اثر فشار های زیاد در دادگاهها ومحاکم بعنوان قاضی وشاهد محدود می شود این بمعنی کمی استعداد در نهاد زنان نیست بلکه در موارد زنان بیشتر ویا همسان با مردان از استعداد وابتکار بر خوردار اند.

 اگر انتظار خالق از زن تنها مسئولیت های زنانه او بود این همه استعداد مشابه وحتی امکان برتری را در موارد گوناگون در وجود زنان قرار نمی داد واین تشابه مهمل و کار مهمل دور از شان خالق حکیم بود.از آنجا که بر اساس اصل عدالت هر استعداد مثبت انسانی نیازمند شکوفایی است وبستر شکوفایی بسیاری از استعدادهای انسان در محیط اجتماعی است  محدودیت انسانها یا سرکوب آن استعدادها ظلم غیر قابل جبرانیست.روشن است که مناسبت های اجتماعی افغانستان جلوی رشد زنان را گرفته است. وما نمیتوانیم آنرا به دین وخدا نسبت دهیم .دین ویا خدا  تنها در افغانستان هم نیست .در کشور های اسلامی دیگر زنان در تمام عرصه ها فعال اند. به امید روزیکه زنان ومردان بحقوق خود آشنا وقناعت داشته باشند.

 

آیا زنان واقعا از مردان ضعیف تر اند؟ از نظر من تفاوت های در بین زنان ومردان وجود دارد واما این تفاوت به مفهوم ضعف مطلق زنان در برابر مردان نیست اگر همه جهات زندگی به محاسبه ومقایسه گرفته شود بدرستی فهمیده میشود که در بسیاری از جهات قوت زنان نسبت به مردان بیشتر است که در مجموع میتوان تعادل را بین این دو جنس که جمعا مکمل نوع انسانیت اند بر قرار نمود.عده ضعف بیولوژیکی زنان را دلیل ضعف وناتوانی شان در تمان عرصه ها میدانند در حالیکه چنین نیست .خداوند ج با حکمت بالغه خویش این ضعف را با عطیه وموهبت قوت معنوی وغریزی جبران نموده است.

زنان یعنی قشریکه  قوت فزیکی وجسمی شان در عالم خلقت ونظام فرینش به حکمت وموهبت بزرگ الهی با قوت عاطفه، مهر، محبت واحساسات رقیق انسانی جبیره شده است، لذا زن را نمیتوان موجود ضعیف ونا توان معرفی نمود. اگر زنان بحسب قاعده اکثریت از لحاظ جسمی ضعیف اند، اما از لحاظ غرائز معنوی به مراتب نسبت به مردان قوی تر اند. زنان مانند مردان دارائی غرائز نفسانی اند با آنهم کمتر بدنبال مردان میروند اما این مردان اند که بخاطر شکار احساسات زنان وبدام انداختن ایشان سر گردان اند ویا طور ساده مردان اند که بخواستگاری زنان میروند نه زنان.. زنان بمراتب کمتر ازمردان به غصب، فتل وچور وچپاول دست می زنند چون بر نفس خود حاکمیت دارند. زنان بیشتر به تعهد وپیمانیکه با مردان بسته اند وفادار اند لذا زنان از قوت کافی در جهت اداره غرائز شیطانی وسر کوبی خواص حیوانی بر خوردار اند.

اسلام مانع حضور زنان در جامعه نیست:

اسلام مانع حضور زنان درجامعه نیست بلکه بدنبال یافتن فرصت های مناسب برای ایشان است .زنان حق دارند مانند مردان در تمام عرصه های حیات اجتماعی، سیاسی وفرهنگی سهم بگیرند بشرط آنکه زمینه وظرفیت آن مهیا گردد.آنچه در کشور های پیشرفته اقتصادی به چشم میخورد ایجاد فرصت ها وزمینه ها ست که زنان را وارد میدان ساخته نه امتیاز واگر این فرصت ها وتسهیلات در تمام کشور ها وجود داشته باشد باز هم زنان بدون در نظر داشت نوع نظام به همان تناسب وارد میدان خواهند شد.در بسیاری از کشور های اسلامی  مانند تر کیه ومالیزی که شرائط برای اشتغال آماده است زنان در گردش چرخ اقتصادی نقش بارز دارند، چون این کشور ها برای زنان  دارای ظرفیت های کاری ومحل تشبث در بیرون از محیط خانه اند.ودر کشور های افریقای که مسلمان هم نیستند نسبت نبود امکانات وظرفیت ها زنان محصور در خانه ویا بیا بان گرد جنگلات اند.

وضعیت افغانستان با هیچ کشور دنیا قابل مفایسه نیست. اگر درین کشور برای زنان مجال درست برای وارد شدن در شئون زندگی نیست مردان نیز در وضعیت چندان خوبی قرار ندارند.؟ این عقب ماندگی در تمام عرصه ها ودر حق تمام اقشار جامعه وجود دارد.مردان، زنان،أ طفال، دختران وپسر ان همه یکسان در مظلومیت به سرمی برند. اگر در سرک های کابل دست زنان به گدائی دراز است مردان هم به دنبال موتر های شیشه سیاه میدوند تا خیرات را از اربابان نعمت نصیب شوند..در مواردیکه تجاوز بالای زنان صورت میگیرد آن هم ناشی از فقر فرهنگی وضعف تربیت اجتماعی است نه تقاضای یک قانون ویا روش پذیرفته شده.لذا ما بجای انتقاد از قوانین واصول مکتب های سیاسی باید به نبود تر بیت سالم، در فامیل در محیط مکتب ودر کل عرصه ها اشاره نمائیم.مثلا تجاوز به دختر پنج ساله ویازده ساله در مزار شریف ویا تجاوز دسته جمعی جوانان بر یک دختر 14 ساله در سر پل که به تازگی صورت گرفته ودر مطبوعات هم باز تاب یافت  ناشی از تر بیت نا سالم اطفال وأعضای خانواده هاست نه پذیرش اساسات یک عقیده ویا مکتب سیاسی واین موارد در کشور های پیشرفته بیشتر وجود دارد. مسئله تجاوز بزور ومجازات ان در قوانین این کشور ها گنجانیده شده روزانه ده ها متهم ازین نوع به محکمه کشانیده میشوند.

جایگاه زن در جامعه افغانی:

سهمگیری زنان در امور سیاسی واقتصادی به تناسب پیشرفت جامعه ما ست نه اینکه قوانین  کشور باز دارنده تحرک زنان است.. اگر ما برای زنان افغان بگوئیم بخاطر تمثیل ازادی  از چار دیواری خانه بیرون شوید این زنان به کجا بروند؟ چه فرصت ها وزمینه های برای شان تدارک دیده شده که ایشان به ان مصروف شوند..

 در افغانستان بهترین شغل برای زنان معلمی ویا مأموریت در ادارات دولتی است .کسانیکه أهلیت اجرای این وظیفه را دارند به استثنای طالبان دیگر هیچکس مانع شان نگردیده.واما اگر امنیت وتربیت سالم باشد  در فروشگاه ها وهوتل هم میتوانند کار کنند که متأسفانه طرفین تا هنوز به این تر بیت اجتماعی آشنا نشده اند واحترام واستغنا را در حالت تنهای یاد نگرفته اند .اگر از مقایسه کشور ها بگذریم این تفاوت بین شهر های افغانستان نیز وجود دارد مثلا زنان به استثنائی پایتخت در دیگر شهر ها از چانس کمی بر خورداراند این تفاوت به تناسب تفاوت های رشد اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی در کشور است.مثلا زن در یک ولایت چانس بیشتر دارد ودر ولایت دیگر هیچ چانس ندارد در حالیکه همه تابع قانون واحد اند.پس این قانون نیست که مانع حضور زنان در متن جامعه شده بلکه نبود ظرفیت ها وامکانات است .

آنچه در افغانستان سر نوشت زنان را رقم زده است انعکاس  رسوم، عادات وعنعنات  نا پسندیده است که در متن جامعه آلوده به خرافات وسنت های غیر دینی رشد کرده است .در حالیکه قرآن شدیدا میراث گرفتن زنان را محکوم میکند بازهم در کشور ما عدۀ بحکم رسم ورواج ها زنان را بزور به ارث میگیرند پس بدرستی دانسته میشود آنچه در افغانستان حاکم است خواست ها وآرزو های افراد است نه قوانین.حتی در بسیاری از مناطق قوانین قابلیت پیاده شدن را ندارد، همان است که میدان بروی همه خرافات وعنعنات نا جائز باز است.ونکاح اجباری و مثله کردن زنان که در اسلام حتی در حین معرکه با دشمنان اجازه چنین کاری نیست ولی افراد موصوف به اسلام به چنین کار دست می زنند که نباید آنرا به اسلام نسبت داد آنچه مسلمانان انجام میدهند به اسلام کم ارتباط دارد.