X

آرشیف

 

آمد خزان به دیدن گلشن هوس نماند 

ذوق هوای نسترن و گل به کس نماند 

 

بیداد کرد دست خزان در حریم باغ 

باد خزان وزید به جز خار و خس نماند 

 

قمری به یاد سرو سهی ناله سر نمود 

افتاد از نوا که گویی نفس نماند

 

آمد خزان ز ترس زمستان و مفلسی 

در گریه شد غریب به دست خار و خس نماند 

 

از ملک ما کشد قدم صلح و آشتی 

جز جنگ و جز تباهی و بند قفس نماند 

 

گردید آشیانه ای بلبل چو تار و مار 

آباد گر شود به او دسترس نماند 

 

بانگ جرس ز محمل شب رفته گان کجاست 

محمل اسیر گشت و صدای جرس نماند 

 

محمد اسحاق ثنا 

ونکوور کانادا 

۱.۱۰.۲۰۲۲

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.