آرشیف

2015-7-14

علم عبدالقدیر

برای صلح باید بها داد

گوهر قیمتی از کام نهنگان آرند آنکه را غم جان است به دریا نرود.صلح را یگان بدست نمیآید باید برایش بها داد وزحمتش را کشید واز امتیازات نسبی خود گذشت و قدری کوتاه آمد. این امر که گروهی، قومی، ملتی یا دولتی به هر دلیل، صرفا اعتقادات، تفکرات، مذهب و دین خود را  بر حق بداند و اعتقادات دیگران را یکسره باطل و خارج از مدار حق و درستی قلمداد کند، زمینه بروز اختلافات و نهایتا جنگ را بیشتر میسازد.پس برای اینکه با دیگران نزدیک شویم باید زمینه های هم پذیری را مساعد سازیم. نمیشود هم صلح بگو ئیم وهم غلبه مطلق آرزوی ما باشد. اگر طرفین جنگ تنازل نکنند وامتیاز ندهند صلح این گوهر گرانبها وکمیاب قرن حاضر رایگان بدست نمیاید. مثلاوقتی هیئت صلح افغانی از مذاکرات مری ویا افطاری مشترک با برخی طالبان واستخبارات پاکستان به کابل بر گشتند ضمن اظهار خوشبینی ازین مذاکرات تعدیل مواد قانون اساسی را یکی از شرائط طالبان بیان داشتند که با مخالفت جدی برخی سیاسیون مزاجی مواجه گردید در حالیکه بدون در نظر داشت مسئله صلح با طالبان ومخالفین  ایجاب میکند تا  بسیاری از مواد قانون اساسی افغانستان که حاوی مفاهم تنافض ، تداخل وتشابه است تعدیل گردد وچه خوب است که به بهانه دادن امتیاز به مخالفین دست به چنین اقدامی بز نیم که خود مان بیشتر به آن  ضرورت داریم.اگر تعدیل مواد قانون اساسی با عث صلح وتا مین امنیت شود چرا که نه؟اما این تعدیل به معنی پذیرش نظام طالبانی نخواهد بود بلکه ایجاد اصلاحات در در کاستی ها ونزدیک ساختن طرز فکر هاست.البته این یک مثال آن بود ورنه ما تا هنوز از رسیدن بوادی مشترک صلح خیلی فاصله داریم که ذیلا طور فشرده به آن اشاره میکنیم.
چرا در افغانستان جنگ است؟ریشه یابی عوامل جنگ وصلح مهمترین عنصر وعامل حل معضل افغانستان است.ریشه یابی که از طرف دانشمندان وخبرگان بیطرف وقابل قبول برای طرفین ارائه گردد نه اینکه حکومت افغانستان تعبیر خودرا از عوامل جنگ داشته باشد ومخالفین تفسیر وتعبیر دیگری! با طرفه رفتن ویا به اصطلاح کابلی ها زدن بکوچه حسن چپ  نمیشود به صلح واشتی رسید. اینکه مخالفین مسلح تحت حمایت ونظر استخبارات پاکستان  اند از نظر کسی پنهان نیست لذا هیچ دست پرورده ای بدون رضائیت مربی خود دست به اقدام بزرگ نخواهد زد .اگر ما فکر کنیم بدون جلب رضائیت پاکستان با مخالفین مسلح ویا طالبان صلح وآشتی صورت میگیرد  ویا طالبان مستقلانه ابراز نظر میکنند این خواب قطعا تعبیر ندارد.پاکستان از افغانستان چیزی میخواهد  ورهبران افغانستان هم این مسئله را درست میدانند اما همیشه حاشیه روی کرده اند . با آنکه برخی رهبران طالبان  گفته اند هیچ کس حق ندارد به نمایندگی ازین گروه با هیئت افغانستان نشست ومذاکره کند.این هوشدار واخطار طالبان ظاهرا  اشاره به  استخبارات پاکستان است که از طرف استخبارات پاکستان برای شان توصیه شده تا هم حکومت افغانستان را در مضیقه قرار دهند وهم انشان دهند  استخبارات پاکستان بالای شان نفوذ ندارد در حالیکه واقعیت این نیست..اینکه پاکستان ازین تلاشها چه هدفی دارد تا هنوز قبل از وقت است اما فکر میشود طرف پاکستان جهت اتمام حجت بخاطر وعده ها ئیکه قبلا به اشرف غنی داده  ویا اینکه طرفین به یکدیگر داده اند دست به چنین مانور زده است ور نه همه میدانند تا اول افغانستان خواستها واهداف پاکستان را عملی نسازد وعلنا  صفحات تاریک تاریخ را با شنا سا ئی پاکستان کنونی روشن نسازد خبری از ترک خصومت وصلح وآرامش در افغانستان نیست ودولت پاکستان به سران افغان فهمانده اند که نظر ما همسوئی وهمگرائی در تمام تصامیم بین المللی است واینکه افغانستان بعد از یکصد وچند سال عملا شعار پشتونستان را کنار بگذارد والا از صلح وآشتی بین افغانها خبری نیست که نیست.
صلح چگونه عملی میشود:صلح پدیده مسبوق به جنگ است  وکلیمه صلح ذهنا وعملا بخاطر ختم جنگ ودشمنی قابل تحلیل وتعریف است.بناء بخاطر تا مین صلح واقعی ،تعریف جنگ و تشخیص طرفین جنگ، عوامل وآهداف جنگ خیلی ضروری  پندا شته میشود چون صلح  بر بنیاد همین تعریف وتشخیص شکل میگیرد مثلا جنگ در افغانستان  بخاطر چیست وطرفین جنگ بخاطر چه خصومت واختلافب دارند؟ این اختلاف وخصومت سیاسی است؟ مذهبی است، اقتصادی است  ویا مشکلی دیگریست.اگر اختلاف سیاسی است طبعا بر سر نوعیت  و ما هیت نظام سیاسی است  در ینصورت باید هردو جانب   پلت فورم نظام سیاسی مورد نظر خویش را تر سیم وبه هیت مصلح تحویل دهند واگر مشکل دینی وعقیدتی است واین خصومت بین مسلمان وغیر مسلمان است درانصورت باید  طرفین دلئل خودرا مشخصا تحریر وبه هیئت مورد نظر بسپارند تا دیده شود مصلحین بین دو گروه مسلمان که با هم دشمنی وخصومت دارند صلح میآورند ویا بین دو گروه که یکی مسلمان ودیگری غیر مسلمان است  وراه حل زندگی مسالمت آمیز بین اینها چیست؟
اگر طرفین مسلمان باشد در آنصورت فور مول وقاعدۀ صلح در قرآن شریف اینطور بیان  شده.
( وإن طا ئفتان من المؤ منین اقتتلوا فاصلحوا بین اخویکم فإن بغت إحدا هما علی الخری فقاتلو اللتی تبغی حتی تفئ الی امر الله)  اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر پیکار کنند، میان آنان صلح و سازش برقرار سازید; پس اگر یکى از آن دو گروه بر دیگرى ستم کرد و تعدى نمود، با آن گروهى که ستم مى کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد و حکم او را گردن نهد. پس اگر بازگشت و حکم خدا را گردن نهاد، میان آن دو گروه صلحى عادلانه برقرار کنید; بدین طریق که اگر گروه تجاوزگر خونى ریخته یا حقى را پایمال کرده حکم خدا را درباره اش اجرا کنید و همواره به عدالت رفتار نمایید، چرا که خدا دادگران را دوست مى دارد.
واگر یک طرف کافر وطرف دیگر مسلمان باشد درانصورت هم صلح از جنگ بهتر است..قرآن شریف در هر حالتی صلح را بر جنگ ترجیح داده ومیفر ماید اگر طرف مقابل شما کافر هم باشد .در صورتیکه به صلح میل علاقه داشته باشد شما هم بیدرنگ تمایئل نشان دهید وهدایت خداوند ج درین صورت چنین است.
ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله انه هو السميع العليم….
صلح با مسلمان باید بدون شرط پذیرفته شود اگر دشمن کافر هم  به صلح و روش ‍ مسالمت آميز رغبت كرد تو نيز به آن متمايل شو و به خدا توكل كن و مترس از اينكه مبادا امورى پشت پرده باشد و تو را غافل گير كند و تو به خاطر نداشتن آمادگى نتوانى مقاومت كنى، چون خداى تعالى شنوا و دانا است. و هيچ امرى او را غافلگير نكرده و هيچ نقشه اى او را عاجز نمى سازد، بلكه او تو را يارى نموده و كفايت مى كند. و آيه (و ان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله ) نيز همين معنا را اثبات مى كند.
مسلمانان غالبا از صلح با کفار میترسند در صورتیکه غالب باشند صلح را منافی مصالح خود میدانند ودر صورت ضعیفی وکمزوری صلح را مساوی به نا بودی خود فکر میکنند پس خداوند ج میفر ماید تشویش وترس را کنار بگذارید وبر خدا توکل کنید. معناى توكل اين نيست كه انسان به اعتماد به خداى تعالى اسباب ظاهرى را هيچكاره و لغو بداند، بلكه معنايش اين است كه اعتماد قطعى به اسباب نداشته باشد، و بداند آنچه از اسباب ظاهرى براى انسان هويدا مى گردد نمونه اى بيش نيست، و چه بسا اسباب ديگرى است كه ما از آن آگاهى نداريم، پس توكل عبارت است از اينكه انسان وثوق و اعتماد خود را متوجه خداى سبحان كند كه همه اسباب عالم بر محور مشيت او دور مى زند، و اين معنا منافات ندارد با اينكه شخص متوكل به اسبابى كه سببيت آنها برايش ظاهر گشته و در دسترس او هستند تمسك بجويد، و چيزى از آنها را وانگذارد تا در نتيجه دچار جهالت شود. شاید خدعه ومکری هم در کار باشد اما انسان باید هوشیار وبیدار باشد ونباید از ترس خدعه اختمالی با صلح قطعی مخالفت ورزد. خداوند ج میفر ماید.
 و ان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين
اين آيه متصل به آيه قبل است، و به منزله جواب از سؤ الى است كه ممكن است مطرح شود،  كه ممكن است تمايل دشمن به صلح و سازش از در خدعه و نيرنگ باشد و دشمن بخواهد بدين وسيله مؤمنين را گيج و گمراه كرده و در موقع مناسب در شرايطى كه در نظر دارند بر ايشان شبيخون بزنند. خداى سبحان در جواب فرموده : اينكه ما تو را امر به توكل كرديم براى همين بود كه بدانى اگر دشمن بخواهد به اين وسيله بتو نيرنگ بزند خدا نگهدار تو است. و در جاى ديگر هم فرموده : (و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره ) (هر كه به خدا توكل جويد (خدا كار او را كار خود دانسته ) و خدا به كار خود مى رسد). و اينكه فرمود: (هو الذى ايدك بنصره و بالمؤمنين ) به منزله احتجاج و استدلال بر جمله (فان حسبك الله ) است، و مى خواهد با ذكر شواهدى مساله كفايت خداى تعالى را اثبات كند، و آن شواهد عبارتند از اينكه خدا او را به نصرت خود و به وسيله مؤمنين تاييد كرد، و ميان دلهاى مؤمنين با اينكه همه دشمن يكديگر بودند الفت و مهربانى برقرار ساخت.اما  در افغانستان فعلی دیدگاه ها بگونه دیگریست در بین دهات وافراد بیسواد وکم سواد تلقین شده که حکومت کافر وشورشیان مسلمان اند و حال اینکه ما بکدام زبان این مردم را فهمانده میتوانیم که مسئله کفر در میان نیست مسئله نا امنی وبی ثباتی به اشاره کشور های بیرونی است کاری ساده واسان نخواهد بود.