X

آرشیف

ببـخـشیدم خدا را

حزین گشتم، چنین گفتم خدارا
چرا ای رب یتیم کردی تو مارا

به شیر خواری زمن مادر گرفتی
به تعقیبش بزرگ خواهر گرفتی

مرا ماندی در آغوش پدر جان 
همی گریم به پشت لقمه ای نان

اوبرمن گفت که این تقدیر کردم
به تقدیرت چنین تحریر کردم

بگفتم ای خدای عدل وانصاف
که ازعدلت دیگرهرگز مزن لاف

یکی را مینویسی شاه عالم
به تقدیرش نه غم دارد نه ماتم

وآن دیگر،چو من آواره وخوار
بحال خود همی گرید زار زار

خدا گفتا ببخش، ای طفلک ناز
اگر خواهی مرا از لوح بر انداز

نکن عصیان که قانون زمین است 
زاول تا به آخر اینچنین است

ببخشیدم خدا را، چون نفهمید
زاول تابه آخر اینچنین دید

مسعود حداد
16 سپتامبر 2013

 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.