2014-12-27
مسعود حداد
حزین گشتم، چنین گفتم خدارا
چرا ای رب یتیم کردی تو مارا
به شیر خواری زمن مادر گرفتی
به تعقیبش بزرگ خواهر گرفتی
مرا ماندی در آغوش پدر جان
همی گریم به پشت لقمه ای نان
اوبرمن گفت که این تقدیر کردم
به تقدیرت چنین تحریر کردم
بگفتم ای خدای عدل وانصاف
که ازعدلت دیگرهرگز مزن لاف
یکی را مینویسی شاه عالم
به تقدیرش نه غم دارد نه ماتم
وآن دیگر،چو من آواره وخوار
بحال خود همی گرید زار زار
خدا گفتا ببخش، ای طفلک ناز
اگر خواهی مرا از لوح بر انداز
نکن عصیان که قانون زمین است
زاول تا به آخر اینچنین است
ببخشیدم خدا را، چون نفهمید
زاول تابه آخر اینچنین دید
مسعود حداد
16 سپتامبر 2013
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
ببـخـشیدم خدا را