آرشیف

2015-1-24

عبدالرحمن نوری

اســـــلام و دمـــكــــراسی

بسم الله الرحمن الرحیم

جاي بسی تعجب است که عده اي بدون آشـنايي کافي از ماهـيت دمکراسـي آن را کفر يا حداقـل انحرافي آشکار از دين مي دانند. درحالي که اين يک اصل است که حکم درمورد چيزي تنها پس از آشنايي کافي با آن صحيح است. 
آيا دمکراسي مطلوب ومورد نظربسياري ازملت هاي جهان که مردم شرق وغرب براي دستيابي به آن تمام سختي ها و مشکلاتی را متحمل شده و با ديکتاتورها وستمکاران مبارزه مي کنند پديـده اي که بسياري از صاحب نظران مسلمان آن را مقبول مي دانند کـفر و انحراف است ؟ 

ماهيت دمکراسي:
به دورازتعریفها واصطلاحات پیچیده ماهیت دمکراسی این است که: مردم خودمسئو لين اداره مملکت را انتخاب کنند و در صورت ارتکاب خـطا توسـط مردم بازخواست ياعزل شوند.وهمچنين رويکردهاي اقتصادي،اجتماعي، فرهنگي و سياسي خلاف نظر مردم بر آنها تحميل نشود.
آيا ماهيت دمکراسي با توجه به اين تعريف با اسلام منافات دارد؟ چه دليلي در قرآن وسنت صحيح پيامبر براي اثبات اين ادعا وجود دارد. 
واقعيت اين است که دمکراسي به روح و ماهيت اسلام بسیارنزديک است. 
براي نـمونه : اسـلام مخالـف پـيشـنمازي کسی است که مردم ازاو ناراضي هستـند. زيرا روايتي داريم که رسو ل خدا فرموده اند: نماز سه نفر یک وجب از بالای سر آنها بالاتر نمی رود. اولين آنها پيشنمازي است که مردم از او بدشان مي آيد. 
و يا اين حديث صحيح که مي فرمايد : "بهترين رهبران شما کساني اند که دوستشان داريد و آنها نيز شما را دوست دارند وبرايشان دعا مي کنید وآنها نيز دعا گوي شما هستند.

 

قرآن و استبداد
قرآن در آياتی متـعدد حکام مستـبد را مورد تهاجم قرار مي دهد به ویژه درسوره فجر (6- 12) و. . به اين مو ضوع اشاره صريح دارد . 
عـلاوه بر اين قرآن اطاعت از مستبدين و همرکاب شدن با آنها را شريک جرم شدن با آنان به شمار می آورد و مي فرمايد : 
( اطرافيان و قوم فرعون ازامراواطاعت کردند. درحالي که فرمان فرعون به سوي هدايت نبود. او در روز قيامت پيشاپيش قوم خود بوده و آنها را به سوي جهنم رهبري خواهد نمود …) سوره هود ( 97 و 98 )
اسلام و حکام : 
ازنـظراسـلام حکام وکـيل مردم هستـند. مـوکل حـق دارد وکيل خو درا مورد بازخواست قرار دهد. از نظر اسلام رهبر و فرمانروا معصوم نيست بلکه ممکن است دچار خطا و اشتباه گردد وعامه مردم حق دارند درصورت مشاهده خطا وانحرافش او را اصلاح ويا برکنار کنند .
حضرت ابو بکرصدیق مي فرمايد: اي مردم مرا به پيـشوايي شما برگـزيده اند درحالي که من برشما هيچ برتري ندارم اگربر راه حق بودم ياریم دهید، در غیر این مرا به سرراه صحیح باز گردانيد… واگرخدا رانافرماني نمودم هيچ لزومي ندارد شما ازمن اطاعت کنيد.
حضرت عمرفاروق نیز مي فرمايد:خداوند کسي را که عيوبم را به من مي گويد مورد رحمت خويش قرار دهد. حضرت علي وقتـي که يک نفر در مورد مـوضوعـي با راي او مخالـفـت کـرد فرمود: راي شما صحيح است و من اشتباه نمودم و اين آيه را قرائت فرمود که: 
« و فوق کلِ ذي علم ٍ عليم » یوسف:76
(بالاتر از هر آگاهی آگاهتری است.)
آيا انتخاب نوعي شهادت دادن است ؟ 
در قرآن آمده است :« و اَ شهدوا ذوي عدلٍ منکم » ( طلاق 20 )
(دونفر دادگر ازخود را به شهادت بگیریید.)
کسي که به آدم نالايقي رأي مي دهد درواقع اقدام به شهادت دروغ نموده وقرآن آن را هم رديف شرک قرار داده و می گوید:
« فا جتنبوا الرّجس من الأ وثان واجتنبوا قول الزّور » الحج:30
(از پرستش پلیدی ها "یعنی بتهای جاندار و بی جان"و از سخن و شهادت دروغ دوری کنید.)
همچنين کسي که تنها به خاطر خو يشاوندي – بدون بر خورداري از صلا حيت – يا به خاطر منافع شخصي به کسي رأي مي دهد. بر خلاف دستور خدا عمل کرده است. زيرا خدا مي فرمايد : 
« و أقيموا ا لشهادةَ لِلهِ » الطلاق:30
(تنها در جهت رضایت خداوند گواهی بدهید.)
همچنين شرکت نکردن در انتخابات اگر منجر به موفقيت فرد بی لیاقت یا کم شایسه ای بشود درواقع کتمان حق و نافرماني خداوند به شمار می آید . زيرا مي فرمايد : 

« و لا يابَ الشّهداءَ اِذا دُعُوا » ( بقره 282 ) 
(هر گاه گواهان فرا خوانده شونداز دادن شهادت دریغ ننمایند.)
« ولا تکتموا الشهادةَ و مَن يکتمها فإ نَّهُ آثمٌ قلبُهُ » ( بقره 283) 
( شهادت به حق را کتمان نکنید هر کس آن را کتمان کند دل او به راستی گناهکار است.)

استبداد سياسي: 
اوّلين مشکلی که مسلمانان در تاريخ با آن روبه رو بوده اند کوتاهي در مورد اصل حاکمیت نظام شورایی بوده است.حق آن بود که مسلمـانان از وضع و حال امپراطوریها و انحراف ها و ستم و رذایلی که زمینه ساز زوال آنها بوده درس و عـبرت می گرفتـند. 
امّا متأسفانه مسلمانان از بدترین و زشت ترین پديده موجود در زندگی سیاسی ایشان یعنی پدیده استبداد با آغوش باز استقبال کردند و آن را در حیات سیاسی خویش به کار گرفتند . در واقع بیشتر گرفتاريهاي مسلمانان پيامد وجود حکومتهاي مستبد بوده و هست.
علاوه براين کنار گذاشتن شريعت اسلامي و تحميل علمانيت وسکولاريسم ,اجبار مردم به پـيروي از فرهنگ غرب، سرکـوبي دعـوت اسلامي وزنـداني نمودن پـيشگـامان دعوت تنها در سايه شوم حکومتهاي مستبدي است که ما خود آنها را پذيرفته ايم .

« آزادي سياسي يک ضرورت اجتناب ناپذير »
اوّلين جبهه بيداري اسلامي در دنياي معاصر جنگ بر سر آزادي است.بر همه دلسوزان مسلمان واجب است که براي تحـقـق آزادي صف واحـدي را تشکيل دهند زیرا برترین نیازی که هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد اصل مسلم آزادی است. و در راستاي تحقيق اين هدف هر راهکار و اصطلاحي که مردم آنرا قبول دارند و مخالف با روح اسلام نيـست ايـرادي نـدارد. بـراي مثـال اگـر دمکـراسـي وسيــله اي آسـان وساختاري سروسامان يافته درراستاي تحقق زندگي با کرامت باشد استفاده و بکار گیری آن چه اشکالي دارد؟
ما نبايد گوش خود را بر روي بعضي از اصطلاحاتی که مردم آن هارا قبول دارند ببندیم. 
اصل اين است که بتوانيم زندگي خدا پسندانه و با کرامتي را فراهم سازيـم تا در سايـه آن بتوانيم با ميل و رضايت خويش فرمانروايان و رهـبران خود را انتـخاب کنـيم وحقوق واقعي خویش را بدست آوريم.تحقق دمکراسی و آزادیهای انسانی با هر نام و از هر طریق و راهکاری که صورت پذیرد, بـراي همه يک آرزو است .

(کتاب فقه سیاسی) 
 

گردآورنده: عبدالرحمن(نوری)

ازولایت غورولسوالی تیوره محصل دانشگاه هرات