آرشیف

2015-6-24

jameghor

شهيد حاجي عبدالغفورصوفك
شهيد حاجي عبدالغفورصوفك
شهيد حاجي عبدالغفورصوفك

بسم الله الرحمن الرحيم

گذشت زمان حكم ميكند كه رجال برجسته وتحول آفرين در صحنه هاي مختلف اجتماعي و  سياسي درحافظ تاريخ  بشريت سپرده شود با پيروي از دستور طبيعت قلم ناچار است به سلسله شناساي همچواشخاص يكي ديگري رابه معرفي بگيرد.حاجي عبدالغفورصوفك      فرزند ملا عظامت درسال 1307 درقريه موسوم به صوفك مربوط مركزولايت غوردريك دودمان حقيقت جووخداگوچشم به دنياي هستي گشود وي دردوران طفوليت درمرحله تمييزباوصف علايق مفرط دركسب دانش ابتدادركا نون گرم خا نواده  درنزد پدرش علوم ديني وحفظ نمودن چند پاره ازآيات قرآن عظيم الشآ ن رافراگرفت  بعد درصف عاشقا ن ورونده گان عشق به تحصل كما لات درنهاد هاي  علمي ومدارس ديني پيوست ودرحضورعلماي جيد تاسن30سالگي تلمذ كرد تااينكه به علت هوش ونبوغ فراوان  درچهل يكمين گذشت عمرگرانبها منحيث عا لم توانا دربخش منطق وحد يث به علاقه مندان شگردانش تدريس مي نمودوهميش نيروي قدرت مند فكري جامعه {جوانا ن} رابراي تسلط قله هاي رفع انسانيت رهنمون مينمود درختم تدريس مضامين براي شاگر دانش هميش درطبق معمول شعر ازشاعر توانا(حضرت سعدي رحمه ) رازم زمه مينمود

رسـد آدمـي بـجـاي كـه بجز خدا نبيند

بـه بـين تاچه حد است ومكـان آدمــيـت 

مگر آدمي نبودي كه اسير ديوماندي

كـه فـرشـتـه رهـنـدارد بـمـقـام آدمـيـت 

درهرلحظه زند ه گي و  نفس كشيد ن  درنظام تفكرانسان ها كه كشتي انسا نيت رابه ساحل سبزسلامت برسا نند   غايت هد فش بود وميگفت انسا ن موجودي است صاب اراده واختياركه جبرمحيط  وجبر جامعه راميشكند وبجاي آنكه تابع شرايط شودشرايط رامي آفريند.همان بودكه باشيوه واصل زنده گي درنظامي هستي دربين محيط ومردم كه درآن زيست وزنده گي داشت خواهان مس‍‍ؤليت پذيري درنظام حكومت داري شدندتااوازمردم كه ازحيث زنده گي عقب مانده بودنددر گوش دولت مردان آن وقت برسا نندكه نام برده به اثردرخواست مردم كه ازوي بعمل آمده بوددريك دوره درخشان درسال (         ) بصفت عضوپارلمان دردوره علي حضرت محمدظاهرشاه ازطرف مردم انتخاب شدنددرجريان مسؤليت سنگين وظيفوي مردم، به كمك شخصيت هاومتنفذقوم وصاحب ارادت وتدبيرازجمله حاجي عبدالغفورشهيددولتياري،حاجي خليفه نوراحمد شهيد،ميرزاكمال الدين شهيد،حاجي عبدالمومين شهيدپروژه هاي حياتي چون اعماربندآبگردان پوزليچ،ومسيرسرك دره قاضي كه مركزغوررادربسياري ازقراء وقصبات شمال غرب ولايت غوروصل ميكندكه بس عمده وحياتي مردم غورمي باشدصورت گرفت است .
بعدازانجام دوره خدمت،دربين مردم به مسايل ومعضيلات وموضوعات منطقوي كاروفعاليت مينمود.سرانجام كودتاي 1357 دراين مقطع زماني ظلم غارتگري كه ازجانب خود فروخته گان ووطن فروشان براه انداخته شده بود واين عمل را زمين وزمينيان محكوم نموده البته ازنتيجه آن مردم افغانستان هنوزدرآتش جنگ وبد بختي ميسوزندموصوف راهنگام ورود درمركزغورازطرف اشخاصيكه تدين ومومين بودن رانفرين ميكردنددستگيروبعدازسپري شدن شش برج رادرمحبس غوروي راباجمع ازهم پيمانان وهمرانش كه ازايشان فوقأ تذكربه عمل آمده دركشتارگاه (پل چرخي) انتقال وبعدازانواع مظالم وشكنجه آنهارابطوري وحشيانه به شهادت رسانيدند.

(روح شان شاد وياد شان گرامي باد)