آرشیف

2015-6-24

غلام علی فگارزاده

خلص زنده گينامهء مرحوم استاد محمد رسول فگار

استاد محمد رسول فگار درسال 1279 هجری شمسی در قريهء يخن عليای ولسوالی تيورهء ولايت غور دريک خانوادهء متدين وبهره مند از علم ودانش چشم به جهان کشود. پدرش ملا عبدالهادی متخلص به ساهی ومشهور به مفتی، مدت زيادی را در محاکم ولايت غور بحيث کفيل قضاء ومفتی، اجرای وظيفه نموده بود.
محمد رسول فگار درسن هفت سالگی تحت تربيه وآموزش قرار گرفت. هرچند درانوقت مکاتب رسميی دولتی دران منطقه وجود نداشت، اما تعليمات دينی در مساجد بصورت عنعنوی جريان داشت. محمدر سول فگار ازهمان آوان فرزند باهوش،باادب وصداقتکار خانواده اش بود. وی به دروس خويش توجه جدی مينمود. داشتن ذکاوت عالی وعلاقهء فراوانش به درس وتعليم باعث گرديد تا از ساير اطفال وهمسالانش جدا شود وبه فراگيری دانش بپردازد. او نزد استادان گرامی اش مخصوصأ استادانی چون آخند صاحب ملا حبيب الله، آخند صاحب ملا يار محمد، آخند صاحب ملامحمد يخنی(برادر بزرگ شان)، مولوی صاحب ملا محمد اکبر وريين ومولوی صاحب ملا عبدالله ساغری که همهء شان زاهدوپرهيزگار وعالم وعارف بودند، کسب تحصيل نمود. از کتب دری شروع تا کتب عربی، علم فقه، صرف، نحو، تفاسير، عقايد، احاديث و منطق وحکمت رانزد همين استادان خويش به انجام رسانيد. ودر نتيجه موصوف منحيث جوان نيرومند وبرومند وباکمال خانواده اش وارد زنده گيی اجتماعی محيط ومنطقهء خود گرديد. ازجانب ديگرخواص ارثی واستعداد خداددادش از همان اغازباعث  گرديد تا تمايل وذوق خاصی را به سرايش برخی ابيات ورباعيات از خود نشان دهد. و دران هنگام حقير تخلص مينمود. وبنابرگفتهء خودش در سن چهارده سالگی شخص منور ودستارسياهی را بخواب می بيند که در پشت سرش ايستاده وبرايش ميگويد بعد از اين تخلص تو” فگار” است. تا اينکه بعدازچندين سال که جناب مير سيد عبدالباقی مشهور به حاجی آغا را ميبيند، درمی يابد که اين همان شخص است که در خواب ديده بود.
درسال 1314 هجری شمسی برای اولين بار در مربوطات غور که درانوقت مربوط ولايت هرات بود، به تعداد چهار مکتب رسمی تأسيس وشروع به فعاليت نمودند. در سال 1316 هجری شمسی، محمد رسول فگار رسمأ بحيث معلم در مکتب تگاب اشنان تولک مقرر گرديد. ازان به بعد بحيث معلم و سرمعلم در مکاتب مرکز تيوره، ليسهء يخن عليا و ليسهء صاحبی صاحب پسابند مربوط غور اجرای وظيفه نمودند.
علاقه مندی فراوان وی به ايجاد محيط مناسب برای تربيهء اولاد وطن، موجب گرديد تا به افتتاح مکاتب يخن سفلی، نيلی و چاردر در تيوره ومکتب لکهء مزار در چغچران ومکتب اخری در ساغراقدام نمايد وبه عمارت تعمير های ليسهء صاحبی صاحب درقريهء کاکری پسابند، ليسهء يخن عليا در تيوره ولکهء مزار در چغچران همت گمارد.
او مدت سی وشش سال را در معارف بحيث معلم واکثرأ سرمعلم ، با وجدان پاک وبی آلايش اجرای وظيفه نمود واز جملهء اولين معلمانی بود که باتأسيس نخستين مکاتب رسمی در غوربه خدمت تربيهء فرزندان وطن قرارگرفت وبيرق علم ودانش معاصر را در برخی از دورترين وتاريکترين مناطق غور کهساربرافراشت. در طول سالهای انجام وظايف صادقانه اش به دريافت نشانهای رشتين، صداقت وپوهنهء حکومت وقت مؤفق گرديد. ازبرکت تربيه وتدريس سالم وی، بسا جوانان ومردان صالح، فاضل و عالم ووطندوست تقديم جامعه گرديدند.
استاد محمد رسول فگار مشهور به سرمعلم، مرد صاحب بصيرت، اخلاق نيکو ودارای عفت زبان وقلم بوده که دربيانش صداقت وصلابت خاص ديده ميشود. شيوهء نگارش وگفتارش در مطابقت کامل بر اساس ونهاد های شريعت غرای محمدی(ص) ميباشد. با توجه به شرايط کنونی جهان معاصر ورايج شدن عقايد گوناگون در جوامع، استاد فگار در نوشته هايش به ضرورت تحکيم اعتقاد اسلامی، اهميت زياد ميدهد. در رد عقايد اتييزم (الحاد) وماترياليزم(ماده پرستی)، دلايل معقول ومنطقی را ارايه مينمايد. همچنان درآثارش مسايل تزکيهء نفس، صفايی قلب وپيروی از اخلاق پسنديده واچرای اعمال نيک جايگاه بلند دارد. از تن پروری وخواهشات نفسانی و اتلاف حقوق بنده گان خداوند، بی انصافی، زور گويی وزور آوری، نيرنگ، فريب، تملق، دورويی ومقام پرستی سخت نفرت دارد. در منظومه ها ونثر هايش مسايل مهم اخلاقی( اخلاق نيکو اخلاق ذميمه) ومنجيات راه دين با مثالها واندرزهای سودمند با فصاحت وبلاغت خاص بيان شده است. او گاهی در نوشته هايش به مناجات ونيايش ميپردازد وغرق تضرع وعذر ونياز به درگاه رب العزت ميشود وزمانی همچون عارفان وصوفيان تارک الدنيا، جهان فانی وهمه لذايذ مؤقت آنرا پشت پا ميزند وبه جستجوی حقيقت اصلی و سرچشمهء لايزال هستی به سير وتفکر راه ميگشايد. اما آنچه در تاليفاتش ويژه گيهایش را متبارزميسازد، همانا اظهار عجز، شکسته گی، شوريده گی وجذبه وگداز است. اظهار عجز، اطاعت وبنده گی به درگاه آفريدگار وبيان محبت وعشق سرشار به رسول خدا واولادهء انحضرت(ص) وسادات کرام در نوشته هايش بخوبی نمايان است. چنانچه خود مريد الحاج سيد عبدالباقی مشهور به حاجی آغا ويا پير منديل سياه بودند.  طوريکه مينويسد:” اگربطور دقيق به طرز نگارش رساله های نظمی ونثری ام نگريسته شود، درک خواهد شد که اين قطرات شمه يی از بحر بی پايان وپرفيض سلوک طريقت است و درحقيقت استاد شعر وادب اين جانب همان پير بزرگوارم ميباشد.
      نام پاک مرشد من سيد عبدالباقی است                       درطريقت نقشبند ودرنسب حسينی است”
بعضی اوقات در محلات اجتماع مردم به تبليغ راه حق ميپرداخت. علاوه ازان درحل وفصل خيرانديشانهء قضايا وجنجالهای عايده ميان اهالی واقوام محيط خويش شهرت زياد داشت. طرزديد وانديشهء او فراترازمحدودهء قوم گرايی ومحيطی بود.  به هيچ گروپ، تنظيم وسازمان سياسی وابسته گی نداشت. درزمان تجاوز ولشکر کشی قشون سرخ ومظالم شان درافغانستان ازهمان آغاز با قلم وسخن به جهاد پرداخت. وی شخص دانشمند، شاعر ونويسندهء وارسته، باقناعت، شکيبا، باديانت، متواضع و متوکل باخدا بود  و درمقابل همه مصايب  وآلام چون کوهی ازتحمل وصبر، پايدار واستوارقرار ميگرفت.
درآوان بقدرت رسيدن مجاهدين در افغانستان، استاد فگار برای گروپهای مخالف ودرگير درجنگهای داخلی چنين توصيه ميکرد:
“ای هموطنان! به عوض احيای سنگر های اولاد ضحاک ماردوش ودورهء پرفتن چنگيز خان مغل وتيمورلنگ، زمينهای زراعتی، چاه های آب، کاريزها، کانالهاوبندهای آبگردان خود را آباد کنيد. بعوض کاربردن  تفنگ،  راکت، توپ و بمب، کتاب وقلم را بدست گيريد. خود وفرزندان خودرا به نور معرفت بينا سازيد. بجای بغض وکينه،  بدبينی ها ودشمنيها، رشتهء محبت، دوستی، اتحاد واتفاق را دردل جاه دهيد و بعوض انسداد راه ها روشهای پيشرفت و ترقی تجارت وصنعت وتخنيک را به روی مردم کشور بگشاييد. به زخمهای معيوبين ومعلولين  مرهم گذاريد و مريضان را عيادت وتداوی  کنيد، خرابه های وطن را اعمار وويرانه های آنرا آباد کنيد، فاميلهای شهدای گلگون کفن را دستگيری وياری رسانيد.و بياد بحق پيوستگان هر سال مجالس دعا وختم قرآن برپا داريد. بايد آگاه باشيد که مبادا وطن ما بار ديگر ويران شود. وخدانکند که اينهمه جانبازيها وقربانيها به هدر رود.”
از تاليفات موصوف شش رسالهءمنظوم ومنثور بنامهای “اخلاق البشر، معرفت النفس، حالات محمد(ص) در کودکی، راحت القلوب، تأديب الفگار وگلزار سادات” را ميتوان نام برد.
استاد محمد رسول فگار در نهم حمل 1374 هجری شمسی به عمر هفتادوشش سالگی جهان فانی را وداع گفت وبه جوار رحمان شتافت. روحش شاد ومدفنش روضهء رضوان باد! آمين.
شعری” از ديار فراق” عنوان مرثيه ايست انشاد شده از جانب فرزندش (غلام علی فگارزاده ) بمناسبت وفات والد گرامی اش که درينجا تقديم خواننده گان عزيز ميگردد:

ازديــــــــــــار فــــــــــــراق
ای مرد حقشناس،
انسان باخدا،
ای راهروی شريعت پاک محمدی
عمری براه حق،
رفتی ودست به باطل نکردی دراز
شعر تووبيان وگفته ونثر تو هرزمان
درس يقين وحق و واقعيت است
توحامل پيام صبر واستقامتی ،
تو تک درخت مثمر پر شاخ وبرگ وميوه يی،
تو سيمبول ونشانهء مهر ومحبتی.

ای با صفا زبان
مرد غزلسرا و سخن سنج و خوش زبان
ای اوستاد بسا مردمان با سپاس
از علم وحلم وحيا و قناعتت
از بردباری وخير خواهی وديانتت
درسی گرفته ايم:
درس صداقت وايمان واعتقاد،
درس رجاء وخوف وتوکل واتحاد.

ای مرد باشرف، انسان با حيا،
کردی سفر به جاودان سرای آخرت
گشتی زما جدا
اين رفتنی که باز نگردی بسوی ما.

رفتی وداغ هجر تو در سينه شد،
بيتو دريغ ووای مرا تار کلبه شد،
هر لحظه از فراق تو ای نازنين پدر
چون طفل نازدانه بيخود گريه ميکنم.

ای والد من واستاد بزرگوارو با وفا 
اينک که در ديار بقا جا گرفته يی
دست دعا بلند نمايم به کبريا
از بارگاه رب بکنم التجاچنين:
رخشنده گورتو از حله های نور باد!
جايت بهشت عدن وبرين باسرور باد!
پروردگار من ای خالق من ای خدا
از من قبول کن هر لحظه اين دعا:
بخشا به روی مصطفی تو رفته گان ما
ما را به راه راست ونيکويی تو راه نما.

فگارزاده
شهرپشا ور، قوس 1375