آرشیف

2015-1-7

معراج الدین عزیزی

​زن در اســــــــــلام

گزيده اي از مواضع اسلام درباره قضيه زنان

مقدمه: 
در هيچ عصر و زماني مانند عصر حاضر مسألة زن مطرح نبوده و بحث و بررسي دربارة آن تا اين اندازه دامنه دار نشده است. البته جاي تعجب نيست كه زن داراي چنين مقام و اهميتي باشد. به هيچ وجه نبايد زن به عنوان وسيلة سرگرمي در نظر گرفته شود و يا بصورت كالاي قابل خريد و فروش به آن نگاه كنند و يا در جامعه حقي برايش قائل نشوند. بلكه زن ركن و پاية اساسي خانوادة انساني بشمار مي آيد.
قبل از اينكه آزاد شدن زن بوسيلة دين اسلام را به تفصيل بيان نماييم نظر كوتاهي به ارزش و مقام اجتماعي زن در نزد ملتهاي قديم قبل از اسلام و بعد از آن مي اندازيم تا در پرتو آن بتوانيم تابلو واضح و روشني از ارزش و مقامي كه زن در پرتو اسلام بدست آورده است مشاهده كنيم.
  

مقام زن در نزد ملتهاي قديم:

آتني ها كه كهن ترين ملت متمدن دنيا هستند زن را جزو كالاهاي بي ارزش قرار داده بودند و او را در بازارها خريد و فروش مي كردند و او را نجس و جزو شياطين به حساب مي آوردند.
در شريعت هند چنين آمده است: «…طاعون و مرگ و جهنم و سم و مار و آتش، همه از زن بهترند…» از طرف ديگر تورات نسبت به زن از شريعت هند مهربانتر نبوده است، در سِفر جامع چنين آمده است: «من همراه قلبم به تحقيق و بررسي پرداختم تا بدانم و تحقيق كنم و حكمت و عقل بدست آورم و بدانم كه جهالت و ناداني، شر محض است و حماقت و جنون است، سپس به اين حقيقت پي بردم كه زن از مرگ تلختر است و زن تله اي است كه قلبش دامهاي آن تله مي باشد و دستهايش زنجيرهايي هستند كه در گردن و پاها محكم مي چسبند. در بين هر هزار مرد يك نفر درست و حسابي پيدا نمودم ولي در بين تمام زنان يك زن درست پيدا نكردم…»
در سال 586 ميلادي كنفرانسي در فرانسه تشكيل شد كه در آن كنفرانس، اين مساله كه آيا زن انسان محسوب مي شود يا خير، بررسي شد. سرانجام رأيي با اين مضمون صادر شد كه زن انسان است ولي بخاطر خدمت به مرد آفريده شده است.
اما در انگلستان «هنري هشتم» دستوري صادر نمود كه بر اساس آن مطالعة كتاب مقدس بر زنان حرام شد. و همينطور برابر قانون سال 1850 انگلستان. زنان در سرشماري و آمار جزو جمعيت به حساب نمي آمدند. حتي زن در سرزمين عربستان نيز چنين وضعي داشت.
 

آزاد شدن زنان بوسيلة اسلام:

وقتي اسلام آمد اوضاع جهان در مورد زن به نحوي بود كه بيان كرديم. اسلام شروع به آزاد ساختن زن و بيرون آوردن او از زير بار بي عدالتي نمود كه و او را به چنين مقام و منزلتي ارتقا داد كه هيچ تمدني نتوانسته بود او را به اين مقام برساند. اسلام با صداي بلند اعلام كرد كه زن يكي از دو اصل و عنصري است كه انسانها از آن بوجود آمده اند و خداوند اين اصل را در قرآن اينگونه بيان مي كند: «اي مردم از پروردگار خود پروا داشته باشيد و از عذابش بترسيد، همان پروردگاري كه همة شما را از يك نفس آفريده است و همسرش را از جنس همان نفس بوجود آورد…» نساء/1
بعضي از اعراب عادت داشتند كه دخترهاي خود را زنده به گور مي كردند، همينكه اسلام آمد، اين كار بسيار شنيع را حرام نمود و آنان را از كشتن جگر گوشه هاي خود منع كرد. آنان عادت داشتند كه زن را از ميراث محروم مي كردند و تنها كساني را وارث مي‏دانستند كه قدرت مقابله با دشمن را داشته باشند. اما اسلام اعلام نمود كه زن حق ارث دارد و حقوق زنان را خود خداوند تقسيم نمود. و ظلم و ستم فراواني كه در تاريخ  ثبت شده و بر زن اين موجود ظريف روا مي شد را ملغي اعلام نمود. خصوصا در امر ازدواج كه فرد، زنِ پدر خود را همراه ثروتش به ارث مي برد و با اجبار با او ازدواج مي‏كرد يا اينكه او را همچون كالايي در اختيار هر كس كه مي خواست قرار مي داد.
همچنين در زمان جاهليت ازدواجهاي فاسد رواج داشت كه وقتي اسلام آمد همه را باطل و حرام اعلام نمود.
 

ازدواج از ديدگاه قرآن:

ازدواج از نظر قرآن يك زندگي مشترك انساني است كه از لحاظ فردي و اجتماعي داراي مقام و ارزش فراوان مي باشد. در موقعيت درست و صحيح خود، ازدواج يك واجب اجتماعي است تا از انقراض بشر جلوگيري كند. علاوه بر اين با ازدواج بين زن و شوهر، رابطة اطمينان و آرامش بوجود مي آيد و قلبها آرام مي گيرد.
يكي از پايه هاي محكم و استوار براي دوام مهر و محبت و آرامش در بين زن و شوهر، كفائت و وجود تناسب تربيتي و اخلاقي در بين  آنان است. در اين مورد خداوند مي فرمايد: «زنان ناپاك براي مردان ناپاك هستند و مردان ناپاك براي زنان ناپاكند و زنان پاك متعلق به مردان پاكند و مردان ناپاك متعلق به زنان پاكند» نور/26 
از طرف ديگر زندگي زناشويي و خانوادگي يك زندگي مشترك و اجتماعي است و هر اجتماعي لازم است كه رئيسي داشته باشد و الا هر كس بنابر آرزو و سليقة فردي كه در برخي موارد با ديگران متفاوت است اقدام به كار مي كند و اين امر باعث هرج و مرج و بي نظمي مي گردد. درحالي كه اگر رئيسي داشتند از اين اختلاف جلوگيري مي شد و چه كسي بهتر از يك مرد سالم مي تواند در خانه رياست را بر عهده بگيرد، زيرا او آگاهتر به مصالح خانواده مي باشد، به اين خاطر خداوند متعال در آية 34 سورة نساء مي فرمايد: «زناني كه از سركشي و نافرماني آنها بيم داريد پند و اندرزشان بدهيد و اگر مؤثر واقع نشد از همبستري با آنان خودداري كنيد و بستر خويش را جدا كنيد و با ايشان سخن مگوييد (اگر باز هم مؤثر واقع نشد) آنان را تنبيه كنيد آنگاه اگر (در امر مشروع) از شما اطاعت كردند (ترتيب تنبيه سه‏گانه را مراعات كنيد و از اخف به اشد نرويد و جز اينها راهي ديگر) را براي تنبيه آنها مجوييد»