آرشیف

2015-1-14

محمد رضا مهدوی

یــک مـعـلـــم یـــــــــــک درس

 استادی در شروع کلا س درس، ليوانی پر از آب را به دست گرفت. آن را به بالا  گرفت تا همه ببينند.
بعد از شاگردان پرسيد به نظر شما وزن اين ليوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند تقريبا 50 گرم.
 استاد گفت: من هم بدون وزن کردن نمی دانم تقريبا وزنش چقدر است.
اما سوال من اين است: اگر من اين ليوان آب را چند دقيقه همين طور نگه دارم، چه اتفاقي خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هيچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسيد خوب اگر يک ساعت همين طور نگه دارم چه اتفاقی می افتد؟
يکی از شاگردان گفت: دستتان کم کم درد می گيرد.
استاد گفت: حق با توست. حالا  اگر يک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد ديگری جسورانه گفت: دست تان بي حس می شود عضلا تتان به شدت تحت فشار قرار می گيرند و فلج می شوند و مطمئنا کارتان به بيمارستان خواهد کشيد و از  اين حرف همه شاگردان خنديدند.

 یک معلم یک درس

استاد گفت: خيلی خوب است. ولی آيا در اين مدت وزن ليوان تغيير کرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه; پس چه چيزی باعث درد و فشار روی عضلا ت می شود؟ در عوض من چه بايد بکنم؟
شاگردان گيج شدند! يکی از آنها گفت: ليوان را زمين بگذاريد.
استاد گفت: دقيقا مشکلا ت زندگی هم مثل همين است اگر آنها را چند دقيقه در ذهن تان نگه داريد اشکالی ندارد.
اما اگر مدت طولا نی تری به آنها فکر کنيد اعصابتان به درد خواهند آمد، اگر بيشتر از حد نگه شان داريد، فلجتان می کنند و ديگر قادر به انجام کاری نخواهيد بود. 
فکر کردن به مشکلا ت زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که در پايان هر روز و پيش از خواب، آنها را زمين بگذاريد! به اين ترتيب تحت فشار قرار نمی گيريد. 
هر روز صبح سر حال و قوی بيدار می شويد و قادر خواهيد بود از عهده هر مساله و چالشی که برايتان پيش می آيد برآييد…
دوست من يادت باشد که ليوان آب را همين امروز زمين بگذاری.
زندگی همين است…
 
محمد رضا مهدوی