آرشیف
کارکرد موتیفهای تلمیحی داستان حضرت مریم وعیسی علیهماالسلام در کلام شاعران
عبدالقیوم ملکزاد
حیات طیبه و سرگذشت پیامبران علیهم السلام به عنوان انسانهای کامل و دارای شخصیّت آسمانی و سیره انسانی و نیز معدود بانوان بزرگواری که به عنوان شخصیت های برتر اسلام شناخته شده اند، در اکثر متون ادب فارسی بازتاب یافته، به گونه ای که نام و جایگاه بینهایت بلند ایشان، یکی از غنیترین منابع الهام در شکلگیری آثار هنری و ادبی، همواره سرچشمه مضمونآفرینی و تصویرسازی شاعران و نویسندگان در ادب فارسی- دری و السنۀ دیگر قرار گرفته است.
در این نوشته از روزن شعر، نگاهی داریم در مورد داستان و جایگاه حضرت مریم علیهاالسلام و حضرت عیسی علیه السلام که ثقل سخن گویندگان،آراسته با تلمیحات قرآنی است، و این بدان معناست که داستان پردازی به منظور بیان معارف، جزئی از ساختار قرآن عظیم الشأن شناخته میشود. از جملۀ داستانهایی که کلام مقدس الهی برای آموختن قانونمندی های هستی، برای ابنای بشر، و انذار و تبشیر به آنها تمسک جسته، روایت یا داستان حضرت مریم علیهاالسلام است که حضرت عیسی علیه السلام را بدون پدر متولد ساخت؛ موجود مبارکی که در آغازین ایام ولادت از دل گهواره به سخن آمد و سبب برائت مادر عزیزش از بلای تهمت شد.
زمانی که از منظر ادبی، از آن دو شخصیت بزرگ الهی (حضرت مریم و حضرت عیسی علیمهاالسلام) سخن به میان میآید، مقدمتر از شعرای دیگر، چهرۀ قصیده سرای معروف سده ششم: خاقانی شیروانی (520 قمری در شَروان – 595قمری در تبریز) در نظر جلوه گر میشود که لقب “حسان العجم” و به تعبیر خودش « پادشاه ملک سخن» (1) را از آن خود کرده بود.
به قول استاد بدیعالزمان فروزانفر: « میتوان گفت که بسیاری اطلاع و احاطهٔ خاقانی بر لغات عربی و فارسی و اصطلاحات فلاسفه و اطباء و دقت ادبی او در ترکیب الفاظ سبب پوشیدگی آرا و افکار سادهٔ وی گردیده، چندان که گمان میرود مضامین ابیاتش نیز سراسر پیچیده و فکر او از حد طبیعی بیرون است، و این خیال اگر هم در قسمتی از ابیات او با واقع مطابقت کند، ولی در بسیاری از آن با حقیقت سازگار نیاید.»
(سخن و سخنوران، بدیعالزمان فروزانفر، ص 615)
- طبابت یا شفادهی، یکی از معجزه های حضرت عیسی علیه السلام:
سخن استاد فروزانفر را فتحبابی قرار میدهیم برای بیان موضوع اصلی جستارِ حاضر که موضوع “طبابت” و «نفس حیات بخش مسیح» است و یکی از معجزه های حضرت عیسی علیه السلام شمرده میشد. باید گفت که در دیوان خاقانی، موضوع فوق الذکر فراوان به کار برده شده است. طوری که وی بسا کوشیده موضوع شفابخشی حضرت مسیح را به عنوان”طبیب الهی و مظهر شفا بخشی” با تعابیر گوناگون برجسته بسازد، به گونه ای که طبابت دیگران در برابر طبابت آن حضرت ناکار آمد و مطرود وانمود شده است.
اکنون توجه کنید به چند نمونه از ابیات وی پیرامون نکته ای که بدان اشارت شد:
بر حقند آنان که با عیسی نشستند ار ز رشک
خاک بر روی طبیب مهربان افشاندهاند (بیت 48 قصیدۀ شماره 66)
شهری دل در آستین بر دوش آستان نشین
اینت مسیح راستین درد نشان کیست او (غزل شماره 301)
درد من بر طبیب عرض مکن
تو مسیح منی خودم دریاب (غزل شماره 16)
اکنون نظری میاندزیم به دو بیت دیگر آتی خاقانی شروانی:
ای طبیبان غلط گوی چه گویم که شما
نامبارک دم و ناساز دوایید همه
اثر عود صلیب و خط ترساست خطا
ور مسیحید که در عین خطایید همه (قصیدۀ 207)
نوشته اند: «خط ترسا: در میان تعویذهای نوشتنی تعویذی به نام خط ترسا دیده نشدهاست. شاید شاعر آن را کنایه از خطوط کج و معوجی آورده است که برخی دعانویس ها مینویسند».
با وجود اینکه عبدالرسولی- یکی از شارحان و حاشیه نگاران اشعار خاقانی- در حاشیه دیوان آورده است که خط ترسا را تعویذ اطفال سازند (خاقانی شروانی، 1316: 420)، و همچنین خط ترسا را میتوان استعاره از طلسمی دانست که به بیمار می دادند؛ امّا گزارش دوم دکتر کزازی سنجیده تر مینماید: «خط ترسا را به دو گونه می توان گزارد: یک: نقش چلیپا که در برشگاه آن گیا آشکار بودهاست و ترسایان آن را شگفتی و معجزهای از عیسی میشمردهاند؛ دو: نسخهی پزشک؛ ترسا را می توان کنایه ایما از پزشک دانست؛ زیرا پزشگان کهن از ترسایان بوده اند؛ کسانی چون خاندان بختیشوع که ترسایانی ایرانی بوده اند و پزشکان نامبردار، در دربار خلیفه عبّاسی». (کزازی، 1386: 583)
و یا:
چه حاجت است نشتر ترسا چو بامداد
شربت زدست عیسی گردون نشین خوری (1374: 934)
این آیۀ مبارکۀ قرآنی که میفرماید: «إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»
ترجمه: «همانا مثل (خلقت) عیسی به امر خدا مثل خلقت آدم است که او را از خاک بساخت، سپس بدان خاک گفت: (بشری به حد کمال) باش، همان دم چنان گشت» (سوره آل عمران / آیه 59)
نوشته اند: این بیت خاقانی شروانی :
عطسه او (2) آدم است، عطسه آدم، مسیح
اینت خلف کز شرف عطسه او بود باب
تلمیح است به آیۀ مبارکۀ فوق. مفسرین بر آنند: گروهى از مسيحيان وارد مدينه شده و به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند. آنان در گفتگو با پيامبر صلى الله عليه و سلم ولادت عيسى عليه السلام را بدون داشتن پدر، نشانه و دليل الوهيّت او عنوان كردند. در همین حین اين آيه نازل شد و جواب آنان را چنين بيان نمود: “اگر تولّد بدون پدر، دليل خدا يا فرزند خدا بودن است، خلقت حضرت آدم كه مهمتر است، چون نه پدر داشت و نه مادر. پس چرا شما حضرت آدم را خدا يا فرزند خدا نمىدانيد؟”! (3)
- داستان عازر و دم معجزه گر:
همانگونه که محقَق هست یکی از نمونه های اعجاز حضرت عیسی علیه السلام به عنوان دارندۀ دم معجزه گر، زنده کردن درگذشتگان یا مردگان بود و این موضوع در چندین بیت جزئی از اشتغالات ذهنی وی را تشکیل داده است. به قول انجیل برنابا (ص362) یکی از کسانی که از دم معجزه آفرین ایشان حیات دوبارۀ خود را بازیافت، به نام “لازاروس” بوده و از جملۀ شواهد دیگر، بیتی است با این مفهوم در قالب یکی از قصاید خاقانی:
دم عیسوی جوی کاسیب جان را
ز داروی ترسا شفایی نیابی 1374): 417 )
گفته شده: یکی از کسانی که از دم حضرت عیسی علیه السلام زنده گردیده، شخصی بوده به نام «عازر»، خاقانی با مثال قرار دادن آن، ابیاتی در این باب دارد که اینک مِنباب مثال دو بیت زیر را پیشکش میکنیم:
من نخلم و تو مریم، من عازرم تو عیسی
نخل از تو گشت تازه، جان از تو یافت عازر ( قصیده شماره 102)
عازر ثانی منم یافته از وی حیات
عیسی دل های وی، است تنم را شفا (قصیدۀ شماره 14)
مرتبط به همین موضوع مولانا نیز به ترتیبی العازر را بینصیب نگذاشتهاست:
این که تو کردی دو صد مادر نکرد
عیسی از افسونش با عازر نکرد (بیت 275)
یعنی: احسانی را که تو در حق من کرد، حتی دوصد مادر نتوانست چنین خوبی در مورد فرزندان خود انجام دهند و یا حتی حضرت در حق عازر به جا نیاورد.
در مورد “عازر” همان قسمی که قبلاً اشاره داشتیم، مردی بوده که در عهد رسالت حضرت عیسی علیه السلام زندگی به سر می برده، این شخص را مرضی مهلک چیره می شود و بر اثر آن دیده از جهان بر می دوزد، خواهر وی شتابان نزد حضرت عیسی می آید که با معجزۀ نبوی خویش سبب کسب زندگی مجددش گردد، آن حضرت به اذن پروردگار با دم خویش وی را زنده می گرداند. همان گونه که در انجیل یوحنا- باب 11 ذکر شده: پس از گذشت چهار روز از رحلتش، در انجیل به نام “ایلعازر” ضبط شده است.
این بیت و بعد بعدی در بیان مردی است که سعادت حضور به پیشگاه رحمةً للعالمین نصیبش میشود و گنج عظیم ایمان به خداوند متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را از آن خود میسازد. آن مرد از این عنایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم چنان شادمان میشود که نیل به چنین نعمت عظیم و گسترده هرگز به خاطرش نمی گنجید؛ این نعمت بزرگ همانا رهایی وی از بند ظلمت و اسارت نفس بود. به سبب همین به عنوان ادای شکران به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم میگوید: “من دربان تو هستم و در این جهان و آن جهان بر سر سفرۀ لطف و هدایت تو نشسته و خواهم نشست.”(4)
از تو جانم از اجل نک جان ببُرد
عازر ار شد زنده آن دم باز مُرد (بیت 276)
آن مرد هدایت یافته می گوید: ” حیات دوباره نصیب شد، کما اینکه عازر از دم عیسی علیه السلام زنده گشت، اما دوباره جان سپرد.”
در مورد زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران، بینا کردن کوران – که ازجملۀ صفات حضرت عیسی علیه السلام دانسته میشد- در ادبیات فارسی نمونه های فراوانی در کسوت کنایه و تمثیل به چشم می خورد. چنانکه حافظ در بیتی میگوید:
فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
و یا ابوالمعانی بیدل میگوید:
سخنسنجیکه مدح خلق نفریبد به وسواسش
مسیحای جهان مرده گردد صبح انفاسش
و یا مولانا عبدالرحمن میگوید:
بود عیسی دم که مردم یافتی از وی شفا
صد دل رنجور یک دل ناشده رنجور ازو (قصیدۀ “خاتم الحیات”، بیت 7)
فرصتی فراهم آمده تا بیت دیگری با ترکیب “دم عیسی” نقل کنیم که شاعر میگوید:
حُسن یوسف، دم عیسی، ید بیضا داری
آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری
برخی گفته اند: این بیت منسوب به خاتمالشعرا (مولانا عبدالرحمن جامی رح) است که در وصف پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم سروده است.
اما این قلم دقیق نتوانست تفکیک دهد که بیت یاد شده از مولانا جامی است یا امیر خسرو بلخی! قابل افزودن است که این بیت غالباً تلمیح است به این حدیث مبارک پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم که در صحیح البخاری چنین آمده است:
(كِتَابُ الأَدَبِ بَابُ حُسْنِ الخُلُقِ وَالسَّخَاءِ، وَمَا يُكْرَهُ مِنَ البُخْلِ صحيح حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَوْنٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ هُوَ ابْنُ زَيْدٍ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَحْسَنَ النَّاسِ، وَأَجْوَدَ النَّاسِ، وَأَشْجَعَ النَّاسِ، وَلَقَدْ فَزِعَ أَهْلُ المَدِينَةِ ذَاتَ لَيْلَةٍ، فَانْطَلَقَ النَّاسُ قِبَلَ الصَّوْتِ، فَاسْتَقْبَلَهُمُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ سَبَقَ النَّاسَ إِلَى الصَّوْتِ، وَهُوَ يَقُولُ: «لَنْ تُرَاعُوا لَنْ تُرَاعُوا» وَهُوَ عَلَى فَرَسٍ لِأَبِي طَلْحَةَ عُرْيٍ مَا عَلَيْهِ سَرْجٌ، فِي عُنُقِهِ سَيْفٌ، فَقَالَ: لَقَدْ وَجَدْتُهُ بَحْرًا. أَوْ: إِنَّهُ لَبَحْرٌ) (شماره حدیث 6033)
در پیوند با این حدیث مبارک باید گفت: عفت، شجاعت و سخاوت فضایلی اند کسبی، که به اثر محنت و ریاضت به دست میآید. اما، حسن و جمال یک فضیلت وهبی است.
شخصیت حضرت محمد (صلی الله علیه و سلم) برخوردار از مجموعۀ این اوصاف محمود بود.
اوصاف پیامبران دیگر چنین گفته شده: حضرت یوسف (علیه السلام) با حسن، حضرت عیسی (علیه السلام) با دم مقدس، و حضرت موسی (علیه السلام) با معجزۀ ید بیضاء شناخته میشوند، اما حضرت محمد (ص) تمامی این اوصاف عالی را به تنهایی دارا بودند: سرآمد بهترینان، سرسلسلۀ خیل جوادان، و شجاعت مند ترین شخص در میان دیگران.
استاد سید محمد حسین شهریار تبریزی با تضمین یک مصرع بیت بالا غزلی سروده است که بدین گونه آراسته آمده:
ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینهٔ مریم و سیمای مسیحا داری
گرد رخسار تو روحالقدس آید به طواف
چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
“آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری” (غزل 138، ماه کلیسا)
یا اینکه شیخ نیشابور، در بیتی از قصیده اش، فرا رسیدن بهار را به دم حضرت عیسی علیه السلام تشبیه کرده:
دم عیسی است که بوی گل تر میآرد
وز بهشت است نسیمی که سحر میآرد (مطلعِ قصیدۀ شماره 15)
در پیوند به موضوع یاد شده به چند بیت دیگر را از “حسان العجم” ردیف می کنیم تا زمینه سیر بیشتری بر باغ اندیشۀ وی فراهم آید، ابیاتی که تلمیح است به مفاهیمی چون: آبستن حضرت مریم علیها السلام با نفخۀ روح القدس، روزۀ سکوت مریم علیهاالسلام و نیز نطق حضرت عیسی علیه السلام در گهواره برای برائت دادن مادر عزیزش که از سوی بدخواهان در حق آن صورت گرفته بود. مثالهایی را که برگزیده ایم اینها اند:
- روزۀ سکوت مریم علیهاالسلام:
یکی از موضوعاتی که در شعر فارسی نیز بسامد گسترده دارد، بحث “روزۀ سکوت” است. این روزۀ سکوت اشاره است به آیۀ مبارکه (26) سورۀ مریم، که در آن آمده است:
زمانی که حضرت مریم(علیهاالسلام) با قدرت پروردگار متعال، باردار و نزدیک شد فرزندش: حضرت عیسی(علیه السلام) را به دنیا آورد، خداوند برای آشکار کردن حق به وی فرمان داد:
“فَکُلِی وَ اشْرَبِی وَ قَرِّی عَیْناً فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمٰنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیّاً»
(.. اگر احدی از انسانها را دیدی پس بگو من برای خدای رحمان روزه سکوت نذر کرده ام پس امروز با کسی به هیچ وجه سخن نخواهم گرفت) (سوره مریم آیه 26).
حضرت مریم علیهاالسلام و حضرت عیسی السلام خاقانی را ابیات زیادی در دیوان خاقانی شروانی دیده میشود، از جملۀ سکوت حضرت مریم علیها السلام که از آن به نام :” الصوم العذرا” نیز یاد میشود. وی در مقام یک آموزگار دینی بر آن است تا ماه مبارک صیام را از بهترین سکنات نفس وانمود سازد:
از جسم بهترین حرکاتی صلاة دان
وز نفس بهترین سکناتی صیام دان (خاقانی/ قصیدۀ 156- در شکایت از جهان و نعت پیامبران)
توجه باید داشت که بحث ما در محور ماه مبارک رمضان در شعر شاعر مورد بحث نیست، بل بیت بالا نمونه ای از توجه وی به یکی از ارکان دینی بود، اما در اینجا می خواهیم نگاهی بیفکنیم به موضوعی به نام “روزۀ سکوت”و چگونگی به کارگیری این موضوع در دیوان شاعر ملقب حسان العجم تا نگریسته آید که عقاید ترسایی و دین مسیحیت از «روزه مریم» «صوم العذرا» چه بوده و یا چگونه بازتاب یافته؟
وی در واقعه حبس و عزلت خود گوید:
روزه کردم نذر چون مریم که هم مریم صفاست
خاطر روح القدس پیوند عیسی زای من
نیستبر من روزه در بیماری دل زان مرا
روزه باطل میکند اشک دهن آلای من
اشک چشمم در دهان افتد گه افطار از آنک
جز که آب گرم چیزی نگذرد بر نای من (خاقانی صص 31، 322)
مریم بکر معانی را منم روح القدس
عالم ذکر معالی را منم فرمانروا (قصیدۀ 19 – بیت 49)
مریم گشاده روزه و عیسی ببسته نطق
گو در سخن گشاده سرسفرۀ سخا ( ق:55- ب:37)
نتیجۀ دختر طبعم چو عیساست
که بر پاکی مادر هست گویا
(قصیدۀ شمارهٔ ۸ – در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عزالدوله قیصر)
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
که مریم عور بود و روح تنها (بیت 60 همان قصیده)
چه بود آن نطق عیسی وقت میلاد
چه بود آن صوم مریم گاه اصغا ( ب: 62 ” “)
به روح القدس و نفخ روح و مریم
به انجیل و حواری و مسیحا (ب:78 ” ” )
نظامی گنجوی نیز در مثنوی خسرو و شیرین در بیان مرگ مریم، روزه مریم را درذهن تداعی میکند:
چون مریم، روزه مریم نگه داشت
دهان در بست از آن شکر که شه داشت (خسرو و شیرین ص 288)
مولانا در کلیات شمس، روزه مریم را برای نفس شکم خوار توصیه میکند:
باز رهان خلق را از سر و از سرکشی
ای که درون دلی چند ز دل، درکشی…
نفس شکمخوار را روزه مریم دهی
تا سوی بهرام عشق مرکب لاغر کشی (کلیات شمس جزو ششم ص 241)
و در موردی دیگر گوید:
روزه مریم مرا، خوان مسیحیت نوا
ترکنم از فرات تو، امشب خشک نانه (کلیات شمس جزء پنجم ص 222)
توضیح این بیت چنین خواهد بود:”من میخواهم با حالتی روحانی و زیبا، الهام گرفته از روزه مریم، به جشن و سرور بپردازم. امشب از آب فرات که خشک شده، حتی نان سادهای هم نتوانستهام پیدا کنم.”
اینهم بیتی از غزل شماره (3016) دیوان شمس:
نفس شکم خواره را روزه مریم دهی
تا سوی بهرام عشق مرکب لاغر کشی
( تلاش برای بازداشتن کسی که با لذات دنیوی خو گرفته و شکمش را نمیخواهد خوار بسازد، چگونه میتوان او را مکلف به گرفتن روزه – به سان روزۀ مریم- ساخت؟ برای این کار، سزاوار آن است تا او را سوی بهرام عشق بکشانی تا تجدید نظری فراهمش گردد.)
با ارائۀ نمونه هایی که پیشکش شد، به گشودن دیوان صائب تبریزی مبادرت می ورزیم، بنگریم که وی در باب روزۀ مریم چه گفتنی دارد؟:
هر که از نخل تمنا روزه مریم گرفت
نقل انجم در گریبانش چو عیسی ریختند (غزل شماره 2493)
یعنی: صرف نظر کردن از آرزو های دراز و به تعبیر دیگر”طول امل” حکم متابعت از روش پسندیدۀ حضرت مریم علیها السلام دارد که لازمۀ آن عبادت و پرهیزگاری است. رهروان چنین روش خجسته را سعادت آن فراهم میگردد که از “ریزش ستاره های درخشان” بهره ور شوند که آن عبارت میباشد از دریافت فیض و برکت الهی و نعمات او تعالی.
- سخن گفتن عیسی علیه السلام در گهوار:
سخن گفتن حضرت علیه السلام در بدو تولد یا ساعات نخست زندگی، از دل گهواره، نیز الهامی برای ارائۀ بحث و بیان سخن شده است.
هرگاه صفحات دیوان های شعرا تورق یابد، میتوان ابیات عدیده ای را نیز اندرین باب مشاهده کرد .
در ماجرای تولد عیسی مسیح(علیه السلام)، آمده است: زمانی که مریم(علیهاالسلام) به همراه نوزادش: عیسی(علیه السلام) به میان مردم بازگشت، بلافاصله مورد اتهام و اذیت و آزار آنها، بهویژه علمای یهود قرار گرفت، اما از آنجایی که خداوند برای باز کردن قفل مشکلات دوستدارانش، مفتاحی اراده فرموده، برای رفع رفع این ابهام، روح قدسی رحمانی از زبان نوزاد به گونهای سخن گفت تا همگان این کلام حق را بشنوند و بفهمند و نسبت به حقانیت عیسی(علیه السلام) و طهارت و صداقت مریم(علیها السلام) حجت بر آنها تمام گردد.
فخرالدین اسعد گرگانی را نیز در “ویس و رامین” (بخش 13) بیتی است در این مورد:
چو عیسی هم ز گهواره سخنگوی
چو موسی هم به خردی داوری جوی.
پیر نیشابور (شیخ عطار) در مثنوی “خسرونامه” (بخش 5، تحت عنوان: “عشرت کردن گل و خسرو باهم” نیز اشاره ای به سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره دارد:
..هزاران طفل خرد شیرخواره
برآورند سر از گاهواره
بزاری عندلیب از گل سخنجوی
گل از گهواره چون عیسی سخنگوی…
و در بیتی دیگر چنین گوید:
ز مریم بی پدر عیسی برآورد
ز شاخ خشک خرمایی ترآورد
(خسرو نامه، بخش اول، بیت: 54)
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور