آرشیف

2017-7-17

احمد سعیدی

چطور میتوان با این چالش ها فایق آمد

متاسفانه در حال حاضر یک فضای بی نهایت شکننده و منقسم سیاسی بین رهبران حکومت وحدت ملی بقای کشور و نظام موجود  را تهدید میکند فضای منقسم سیاسی تنها نیست اقتصاد در حال انقباض، رشد پایین اقتصادی ، میزان بلند بیکاری، ادامه جنگ و شورشگری که با گذشت هر روز ابعاد وسیع تری پیدا میکند.
اگر توجه جدی و فرا گیری جهت رفع این نابسامانی ها هرچه عاجلتر روی دست گرفته نشود و رهبران حکومت وحدت ملی در سرنوشت افغانستان عاقلانه تصمیم نگیرند و در زدودن این همه نابسامانی ها کوتاه بیاید مردم ما  با پیامد های خیلی نابسامان سیاسی و عواقب ناگوار دیگر در تمام آن کشور مواجه خواهد شد این یک حقیقت تلخ است که با گذشت هر روز بحران و بن بست را پیش چشمان حیرت زده ی مردم ما قرار داده است گرچه اگر خوشبینانه بنویسم من امیدوارم سال 2017  زمانِ آزمون ، شکست بن بست و تعین سرنوشت افغانستان باشد.
 در این سال ما بتوانیم از همه چالش های نشانی شده سر افراز بدر آییم، از سوی دیگر باور دارم رشد این همه مشکلات زمامداری و مدیریت نادرست و اشتباه آمیز بیش از 16 سال در افغانستان است . در این مدت اضافه تر از 16 سال  هیچ برنامه ی وجود نداشت که نبود این چالش ها را تضمین کند . با دولت های بدون برنامه ی عملی ، واقعبینانه و دید گاه روشن به امروز و فردای مردم وکشور نمی توان برچالش های یاد شده غلبه کرد . اگر بازی گران اصلی که همان کمک کننده های اصلی اند منافع افغانستان را چون جغرافیای متعلق به همه ساکنان آن در نظر نگیرند راه به سوی چالش های جدید گشوده خواهد شد . امریکا و ناتو باید به چالش بزرگ تری چون نبود یک اجماع منطقه یی در رابطه به سرزمین ما توجه کنند، نه به بازی صلح با طالبان و ادامه ی استفاده از افغانستان چون میدان بازی های کثیف نوبتی در منطقه به باور من صلح با طالبان صلح نمی آورد .
با هیچ سنجش و معیاری طلبان نمی توانند آدرسی باشند برای صلح ، تفاهم و همزیستی ، 
مبارزه تا سرحد شکست قطعی طالبان بی بدیل است .به جای صلح با طالبان باید با در نظرداشت منافع ملی برای همزیستی با همسایه ها اندیشه کنیم .
طالب مترسک خونین است برای تحقق برنامه های دیگران ،با دیگران باید کار کرد
صلح و معامله با طالب یعنی طالب پروری ، ملت ما طی اضافه تر از 16 سال تمام قربانی تداوم ِ" ملت سازی " و یک رنگ سازی شده اند حالا آنچه روشن تر دیده می شود بن بست است و بس .
متاسفانه حکومت وحدت ملی نتوانست عمل کند ، نتوانست پشتیبانی ملی و مردمی را بدست بیاورد با در نظرداشت تفاهمنامه که زمینه را برای حکومت وحدت ملی فراهم ساخت  ارگ و کاخ سپیدار ناگزیر به کار مشترک بودند که نکردند یا نتوانستند حالا گروه های مافیایی پرورش یافته در حال و هوای دوران سال های قبل صدایشان بلند تر است
بن بست باید به سود دموکراسی بشکند ، به سود برامدِ جوانتر ها ، به سود اصلاحات و دگر گونی های ژرف ساختاری  مشکل دیگر ما از آنجا سرچشمه میگیرد که در این سرزمین همه به همدیگر قوم گرا می گویند.
پرداختن به گفتمان قوم و قدرت برای عده ی ، برابر است با تجزیه طلبی و آسیب زدن به وحدت ملی ،افغانستان خانه ی قوم های گونا گون است و مناسبات قوم ها با همدگر و با قدرت پُر است از چالش و دشواری ، این چالش ها را نمی توان با موعظه و شعار اخلاقی حل کرد . هیچ قومی ساکنِ جغرافیای افغانستان تا حال شکستن این حد و مرز را آرزو نکرده است . برای بودن و نشکستن به همزیستی و برابری نیاز داریم .مشکلات دیگری نیز دامنگیر ماست بر علاوه  سایر بیداد گری ها ، خود بزرګ بینی وبرتر جویی ها، از هر نوعی که باشند، با به نمایش گذاشتن زور ویا کنش های بالمثل(از زاویه یگر) از بین نمی روند،بلکه تقابل را بیشتر می سازند.
خیزش هایی که درپشت پرده مبارزه علیه بیداد ګری، به معنی نمایش انسجام زور به خاطر امتیاز گیری صورت می گیرند، شاید ازبین بردن بیداد گری و برتری جویی مسلط را سبب شده بتوانند،اما در آخیر ، جای بیداد گری اولی ،به بیدادگری و برتری جویی کهنه ی دیگر با آرایش جدید، انتقال می شود.
نخستین بنای راه حل معقول در دامنه فرهنگ مبارزه به جهت محو بیداد گری در کشور، پبش از تلاش های خود بزرگ بینانه ای از نوع نمایش زور ،برای بدست آوردن حق خود، برسمیت شناختن حق دیگران است. آیا ما این کار را می کنیم تردیدی وجود ندارد که
ما طی اضافه تر از  سه دهه  اخیر هرج و مرج و جنگ را تجربه کردیم ، افزار شدن برای تامین منافع دیگران را تجربه کردیم ، تقابل واقعیت های زندگی با آرزو های گروه های حاکم را تجربه کردیم و استبداد را تجربه کردیم . در تمام این مدت و پیشتر از آن ، آنهای که از نام قوم و زبان سخن گفتند ووارد بازی شدند ، بر تحقق اجباری آرزو های شان برای ایجاد نظام یکرنگ و تک قومی پا فشاری کردند . این همان ناممکن معروف در تاریخ و زندگی ما است که کوشش می شود تا با استبداد و خون ممکن گردد . ما هیچ نیازی به خیال پردازی برای دریافت مُدل کارا و مطلوب قدرت نداریم . اگر همین قانون اساسی اصلاح گردد و" نخبه های این سرزمین از خیال ایجاد یک قدرت متمرکز که فقط هدفِ تک قومی سازی حاکمیت و یک رنگ سازی جامعه را نشانه گرفته است دست بکشند ، آنگاه راه برای ایجاد یک مُدل کارا و واقعبینانه ی قدرت و اداره باز می گردد .
در سرزمین زخمی و درد مند ما هرکس به نام و نشان که به قدرت میرسد به هر بهای می خواهد حکومت کند . دروغ ، فریب و خنجر زدن از پشت معمول ترین روش دولت داری ما بوده  است . قدرت در افغانستان همیشه قوم محور بوده . قدرت های علاقمند به افغانستان قوم ها را افزار بازی خویش می سازند . مردم را به قوم های خویش و ناخویش تقسیم کرده زبانی را خودی و زبانی را غیر خودی معرفی می کنند و به منافع خودشان به هر قیمتی فکر میکنند . این جغرافیا را با چنین دید و روش نمی توان سالم و بدون دغدغه نگاه کرد متاسفانه در حال حاضر افغانستان دایره ی بن بست است، افغانستان برنامه ی بن بست است .
بن بست نمی شکند تا نسخه ی افغانستان نه شکند ما به راه دیگری باید برویم .راهی که همه بتوانند باهم بروندکاش نام کشورما اتحاد و همدلی میبود و جغرافیای زیبای همگان بود .