آرشیف

2014-11-24

رسول پویان

چشم جنون

در آســمـان دلـم مهــر آشــیـان دارد
امید شـوق وصال کسـی مکان دارد

محبت از دل عشاق کی شود بیرون
انرژی ای که دل پیر را جوان دارد

ز ساز زهره و آهنگ مشـتری گویم
بـه خلوتی که مراد دل ارمغـان دارد

سلام من به شمالی که درسحرگاهان
هــوای تـازه دم بــوی دلـسـتـان دارد

ز خون گرم شقایق نویس قصۀ عشق
که صد بهـار نهان در دل خزان دارد

سکوت از دل تنگ صدف به شیدایی
همیـشه قـصـۀ لعـل گهـرفـشـان دارد

سـواد خـیمۀ مجنون و قصر لیلی را
خرد چگونه زچشم جنون نهان دارد

کتاب فـلـسـفه و عـقـل را کنم تفسـیر
که عشـق حالت دیوانگی درآن دارد

نهـان ز دیـده نگـردد ارزش تـاریـخ
حدیث تجربـه از گردش زمان دارد

زعقل وتجربه وعشق خانه میسازم
که ازخیال وجنون نیز سایبان دارد

19/11/2014